تاریخ : 1397,سه شنبه 22 خرداد16:02
کد خبر : 59618 - سرویس خبری : بدون ویرایش از شما

ناعدالتی فاحش



بسم الله الرحمن الرحیم

باسلام و احترام

اینجانب اسماعیل فریدونی دارای فوق لیسانس (کارشناسی ارشد) حقوق، متولد 1366 هجری شمسی از مجروحان و مصدوم و جانبازان بمب­ گذاری سال 1387 حسینیه سیدالشهدا شیراز می­ باشم. معمولا هر کسی که حادثه براییش پیش آید و مقصر نباشد بر طبق قوانین داخلی و بین­ المللی باید به آن دیه هم بدهند. اما در کشور ما شامل همه نمی ­شود؛ اگر کسی کارمندان دولت باشد، اگر اتفاقی برای آن بیافتد، حتی اگر خودش هم مقصر باشد حتی یک مأمور شهرداری، هم حقوق به او می ­دهند و هم دیه؛ زیرا من خود چنین موردی را می­ شناسم که از کارکنان شهرداری بوده و از حقش بیشتر به او داده ­اند و حتی مقصر هم خودش بوده؛ که به طریق اولی به جانباز باید بیشتر رسیدگی شود؛ اما متأسفانه جانباز برای احقاق حقش باید پارتی داشته باشد.

اینجانب که از مجروحان حسینیه سیدالشهدا می­ باشم، از لحاظ دیه به اینجانب چیزی ندادند؛ اما من برای حس وطن­ پرستی ام و رضای خداوند تحمل کردم؛ اما در همان اوایل مجروحیتم زمینی که تقریباً بیست­ و پنج سال پیش خریده بودیم با زور و تهدید و ارعاب، شهرداری از من زمینم را با قیمت بسیار کم گرفت؛ اما من راه تلاش را پیش کشیدم و با زحمت و سخت­کوشی خود و توکل بر خداوند متعال سعی کردم به جایی برسم، و بعد از مدت ها سختی و شرکت در آزمون های مختلف، با عنایت خداوند متعال توانستم در سال 1394 در آزمون وکالت کانون فارس رتبه 9 (نه) ایثارگری را با بهترین درصدهای دروس که زده بودم، کسب کنم. اما باز از وفاداری من به نظام سوءاستفاده کردند و رتبه من لحاظ نشد و قبول نکردند (آن هم در کشوری که همه با بیسوادی و ثروت نامشروع و پارتی بازی و قومیت گرایی (مثل کانون وکلای فارس که اغلب اعضای هیئت مدیره آن لرهای نورآباد و یاسوج هستند)، به همه جا می رسند، این بار برای یک فرد بادرایت و باسواد و جانباز واقعی که یک امتیاز شرعی و بین­ المللی دارد، برایش سنگ اندازی می کنند).

دادخواستی در این مورد به دادگاه عالی انتظامی قضات دادم، و دادگاه برگ تصمیمی که باید کانون وکلا بدهد، از من خواستند و بهانه آوردند، اما کانون همکاری نکرد، و این موضوع را به دادگاه در اوایل گفتم و در برگ دادخواست مشخص است و حتی در دادنامه دادگاه این موضوع را خود قاضی آشکار کرده؛ که به نظرم در ابتدا این وظیفه خود دادگاه بود که با کانون مکاتبه کند و اما لااقل بعد از تلاش من و اطلاع دادن به دادگاه، خود دادگاه باید این مسئله را پیگیری می کرد. زیرا رأی دادن تنها را یک بیسواد هم می تواند انجام دهد، مگر جز این است که دادسرا و یا دادگاه باید تحقیقات را برای کشف حقیقت انجام دهد، برگ تصمیم هم در این راستا و وظیفه دادگاه قرار دارد و حتی به سادگی میتواند این کار را انجام دهد.

اما متأسفانه بعد از 2 سال انتظار یک جوان که زندگی برای آن نمانده، حکم دادگاه رد دادخواست بوده و به خاطر حکم ندادن، برگ تصمیم را بهانه قرار داده، که هر کسی دادخواست من و دادنامه دادگاه را بخواند، به وضوح بیسوادی قاضی و منطقی نبودن حکم دادگاه را می تواند بفهمد. و باز به کانون درخواست برگ تصمیم بی ارزشی را دادم، اما باز بعد از دو سال هنوز از دادن برگ تصمیم امتناع می ­کنند.

در حال حاضر با بی­شرمی، در سال 96 افراد نفوذی با فرزندانشان تا رتبه 37 می خواهند پذیرفته شوند. خودتان قضاوت کنید رتبه 9(نه) شخص جانباز واقعی کجا و رتبه (37) نفوذی ها کجا و ندادن برگ تصمیم بی­ ارزش کجا. با این اعمالشان تعمداً و آگاهانه مزاحم و مانع ازدواج و تولید نسل جوانی مثل من می­ شوند.

با تشکر