تاریخ : 1397,چهارشنبه 13 تير16:50
کد خبر : 59933 - سرویس خبری : مسائل و مشکلات ایثارگران

چقدر انتظار؟!



صمد، فریادگری در سکوت کویر

صمد، فریادگری در سکوت کویر- به خدا قسم اگر مسئولان دانشگاه ذره ای تعهد و احساس مسئولیت در قبال شهید و شهادت و فرزند شهید داشتند، قانون را خودشان عمل می کردند و ما را اینقدر در حالت انتظار نگه نمی داشتند. انتظار بیش از حد سلامتی انسان را در همه ابعاد به خطر می اندازد و مختل می کند مگر من به عنوان فرزند شهید این مملکت چقدر توان و طاقت تحمل ناملایمات را دارم؟ مگر یک انسان چقدر می تواند تحمل کند؟

 از کودکی تا کنون سختی ها و ناملایمات زیادی را پشت سر گذاشته ام و در مقطعی حدود 17 سال پیش به دلیل مسائل و مشکلات فراوان از پای در آمدم و دچار افسردگی و اضطراب شدم، به متخصص مراجعه نمودم و بعد از مصرف داروها و روش های درمانی دیگر از جمله ارتباط معنوی با خدا کم کم بهبودی حاصل شد ولی در مقطعی چنان زندگیم مختل شده بود که خود را در آستانه مرگ می دیدم.

 ولی خدا را به خون پاک و مطهر بابا و عموهای شهیدم قسم دادم و یک روز که رفته بودم گلستان شهدا بر سر مزار بابام آنقدر گریه کردم و به روح بابا گفتم ای بابا تو به فرمان خدا به خاطر حفظ کشور و مردم رفتی و ما را در درجه اول به امیدخدا رها کردی و بعد هم به امید مردم و مسئولان این کشور!

بابا از خدای خودت بخواه مرا به خاطر زن و فرزندم برگرداند و مرا شفا دهد، آن روز به خانه آمدم و بعد از گریه شدید از ضعف و بیحالی خوابم برد ولی خدا را شکر با مصرف داروها و همان ارتباط با خالق هستی کم کم بهتر شدم، اما متاسفانه الان حدود یک سال و نیم است منتظرم که قانون بازنشستگی عمل شود و نشده و این انتظار طولانی متاسفانه حال مرا بد کرده است.

 خدایا تو شاهدی، ای بابای شهیدم تو شاهدی، بابا مگر تو از زن و فرزندت سیر شده بودی نه قطعا سیر نشده بودی بلکه امر مهمتری پیش آمده بود و آن دفاع از آب و خاک و کشورت و مردم کشورت بود ولی باباجون بعد از تو بعضی از مسئولین و بعضی از مردم در حق ما کم لطفی کردند و ما را غمگین و ناراحت نمودند بطوری که سلامتی من مختل شد. حالا تو کجایی تا مرهمی بر روی دردها و رنج های من باشی.

تا غمت پیش نیاید غم مردم نخورید. ای بعضی از شما مسئولین و مردم، نمی دانم نفرین کنم که به درد و رنج ما مبتلا شوید تا شاید اندکی درک کنید من چه می کشم.

حال که این دلنوشته را نوشتم گریستم و اندکی دلم سبک شد، خدایا من امیدم به توست. خودت گفتی بخوانید مرا تا اجابت کنم. تو ای خدا که نه آنگونه که حقت بوده شناختمت و نه آنگونه که حقت بوده عبادت کرده ام. خودت گفتی از من بخواهیدحالا منم همیشه از تو خواستم و باز هم از تو می خواهم سلامتی و امنیت دو نعمتی است که اگر از دست برود همه چیز از دست رفته است، خدایا تو پناهم بده تو شفایم بده.

صمد مهدی پور فرزند شهید همیشه سرافراز و دلاور دفاع مقدس


کد خبرنگار : 20