تاریخ : 1397,دوشنبه 22 مرداد13:50
کد خبر : 60627 - سرویس خبری : اخبار

روایت اسیر ۱۰ ساله از سلول‌های انفرادی رژیم بعث



سردار سیدعلی‌اکبر مصطفوی از مبارزان قبل از انقلاب بود که با آغاز جنگ تحمیلی نیز به جبهه ها شتافت و به اسارت دشمنان در آمد. او 10 سال در زندان های عراق بود و پس از بازگشت به عنوان آزاده ممتاز، سعی کرد تا دانش نظامی خودش را در اختیار نسل جوان قرار دهد. آنچه در ادامه می خوانید، یادداشتی به قلم اوست:

آزاده علی اکبر مصطفوی

«طول سلول حدودا یک متر و نیم، عرض آن یک متر. در فصل زمستان و تابستان، نه زیرانداز و نه روانداز. غذای 24 ساعت، یک عدد نان کوچک ساندویچی و یک استکان چای. در طول شبانه روز، یک‌بار اجازه برای رفتن به سرویس بهداشتی. در نهایت، در داخل همان سلول، استفاده از قوطی‌های کنسرو برای رفع حاجت. اسیر بیمار در داخل آسایشگاه از درد به خود می‌پیچید. ناله و فریاد سر می‌داد و در مقابل  چشمان دیگر اسرا مظلومانه جان به جان آفرین تسلیم می‌کرد؛ هم‌چون شهید کاظمی و بسیاری دیگر، اما فریادرسی نبود. خصوصا در شب کسی مجاز نبود برای درمان مریض، جلادان را صدا کند و مزاحم خواب‌شان شود. این کار عقوبت سختی برای اسرا داشت.»

باید این نمونه‌های وحشی‌گری‌های دشمن گفته شود تا ملت ایران و نسل‌های آینده به جنایت‌های بعثی‌ها بیش‌تر پی ببرند و به مقاومت هموطنان‌شان افتخار کنند. ما آزادگان زیر بدترین شکنجه‌ها قرار گرفتیم، اما به لطف خدا تن به ذلت ندادیم. درست است که انسان به امید زنده است، اما کدام امید؟ زندگی دنیا را باید در حد خودش دوست داشت، نه کم و نه زیاد چون دنیا منزل موقت و محل گذر است برای برچیدن توشه برای زندگی ابدی. لذا باید طوری زندگی کرد که به عزت و سعادت دنیا و آخرت آسیب نرساند.

به‌طور کلی انسان، ناخودآگاه با سه مرگ نامریی و ذهنی مواجه است:
مرگ اول: حرص و طمع و امید به غیر خدا و آرزوهای دور و دراز و دست‌نیافتنی و وابستگی شدید به متاع فریبنده دنیا و زینت‌های آن
مرگ دوم: ناامیدی از درگاه خداوند تبارک و تعالی
مرگ سوم: ترس

اسرا در دوران اسارت با سه نوع شکنجه مواجه بودند: 1. انتظار شکنجه شدن و شنیدن فریاد و ناله‌های مظلومانه دیگر اسرا زیر شکنجه‌ها 2. نظارت بر رفتار وحشیانه شکنجه‌گران و دیدن شکنجه شدن اسرا 3. بعد از این‌ها هم تازه نوبت شکنجة خود شخص می‌رسید. دشمن سعی داشت ابتدا افراد ضعیف را شکنجه کند تا دیگران حساب کارشان را بکنند. این بود گوشه‌ای از رفتار بعثیان جنایتکار علیه اسرا.

رژیم بعثی بسیار تلاش می‌کرد با استفاده از ناامیدی روحیه اسرا را متلاشی سازد، اما موقعی که به آرزویش دست نیافت به شکنجه‌های جسمی اسرا، توأم با سوء تغذیه شدید روآورد و در این مورد چیزی کم نگذاشت. این رژیم مطمئنا در ایجاد روحیه ترس نیز موفق نشد. هرچند اغلب آزادگان به عوارض گوناگون ضربات ناشی از دوران اسارت مبتلا هستند، اما ‌بحمدالله از نظر روحی مشکلی ندارند چون با خدا معامله کرده‌اند. کسانی که از نام اسلام، ولایت فقیه و شهدا سوءاستفاده کرده و می‌کنند باید منتظر انتقام و عذاب خداوند که با ذلت و خواری همراه است باشند. این افراد در واقع با شیطان معامله کرده و به غیر خدا امید بسته و فریب دنیا را خورده‌اند.

زندان‌های مخوف خصوصا تک‌سلولی‌های رژیم ددمنش بعث به بسیاری از آزادگان عملا آموخت که اگر انسان توکل و امیدش به خدا باشد می‌تواند از کوه استوارتر و از فولاد مقاوم‌تر باشد و می‌تواند به تنهایی فوق ابرقدرت‌ها باشد. در غیر این‌صورت حبابی است روی آب: اَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ. اسرا در دوران اسارت آموختند که قرآن مجید و عترت دو بال پرواز به سوی کمال و سعادت بشر هستند. مطمئن‌ترین و آرامش‌بخش‌ترین ذکر خدا نماز، بالاخص نماز با حضور قلب است: إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنکَر. اگر نماز مسلمان مورد قبول درگاه خداوند قرار نگیرد باقی اعمال، آب در هاون کوبیدن است. انس با قرآن و تدبیر در آیاتش اهمیت نماز را روشن می‌کند. بعد از آن، توسل به ائمه معصومین علیهم‌السلام و دعاهایی که از آن بزرگواران برای ما به ارمغان رسیده است.
خداوندا! ما را با آیات قرآن بیش‌تر آشنا کن و در عمل به احکام قرآن یاری نما. ما را با آیین پیامبر (ص) و اهل‌بیت پاکش زنده بدار و بمیران. آمین یا رب العالمین.