تاریخ : 1397,پنجشنبه 01 شهريور17:51
کد خبر : 60817 - سرویس خبری : اخبار

اسیر رنج های غریبانه!


اسیر رنج های غریبانه!

هستند زنانی که بیش از ۲۰ سال در اسارتند اما کسی از آنها خبر ندارد. اسارتی که خیلی مظلومانه است!

فریبا نصرت- همسر رزمنده ام و افتخار می کنم.

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
جبهه ها درجبهه ها می ماند اگر بجا مانده نبود!

 السلام علیک یا زینب کبری!

 من عرض می کنم خانم اسارت سخت است وطاقت فرسا. علی الخصوص برادرانت را، برادرزاده هایت را درقربانگاه پیش چشمان مبارکت قربانی کنند وبازمانده ها را به اسارت ببرند..اما با تلاش وهمت بالاخره بتوانی زنجیراسارت را پاره کنی، به پیش آرامگاه آرام دلت برگردی.

 شاید این لحظه اندکی از غصه ها را کم کند شاید .. اما زینب جان در ایران کشور اسلامی وحسینی وشیعه هستند زنانی که بیش از 20 سال در اسارتند اما کسی از آنها خبر ندارد. اسارتی که خیلی مظلومانه است. همسران موج انفجار( اعصاب وروان ) را عرض میکنم که شاید سالهاست به دیدن نزدیک ترین کسش هم نرفته اند. همسرانی که برای خریدن نان ازسر کوچه چند بار می میرند و زنده می شوند. آیا چنان کرد وچنان شد؟ آیا خانه وکاشانه ام را که با خون دل خوردن جمع کردم، آتیش زد و...

اینک خانم من! حضرت زینب!

 با اینکه تمامی همسران رزمندگان ایران صبر وبردباری راازتو آموختند .خیلی جاها کم می آورند. شخصا خودم را عرض می کنم .. زینبا! بنده که  پول دوا درمانش را ندارم. پول بستری بعد از5 سال مرخصی از بیمارستان اعصاب و روان به دلیل موج و انفجار. شیمیایی ریه اش هم دروضعیت حاد قرار گرفته مثل اعصاب وروانش ..

 به هزاران دعا وصلوات اول بخاطر سلامتی همسر رزمنده بازمانده ام که قبلا به آنها اشاره کردم. نکندبلایی سر خودش بیاورد! چون دیگر از خسته شدن حرف میزند. قبلا نمیگفت .. ونیز با هزاران امید دیگراینکه امروزنامه ی بستریت را میگیرم میبرم بستری بشی خوب میشی نفست باز میشه .اعصابت اروم میشه دیگه میگی میخندی و... مثل بچه ها گولشون می زنیم.

 وقتی خسته برمی گردیم به خودمان می اندیشیم چرا رفتند؟ چرا این کار را با این مظلومان واقعی می کنند؟ مگر گناهشان چی بوده؟؟؟ و هزاران سوال ..

زینب جان! آزادی ما همسران رزمندگان اعصاب وروان شیمیایی هیچوقت نخواهد شد! .. ما همیشگی در اسارتیم .. زبانم لال، چشام کور اگر بلایی سرشان بیاد. دیگر بدجوری به اینان وابسته ایم!

به خدا سوگند تو اکثر نگاهاش رازی است که بچه ی شیرخواره تا کنون مادرانشون را جلب نکردند. به نظر من جدا شدن از بچه شیرخوار بسیار راحتر از رزمنده ی اعصاب وروان است. شیطنت می کنند، می زنند، می شکنند اما زود التماس می کنند. عذرش را می خواهند. همسر من طوریه که با اینکه عذرخواهی میکنه، میشینه زار وزار گریه میکنه. خودمو هم به گریه میندازه.

 زینبا! من شخصا نمیتونم از رزمنده ام که تاکنون هیچ کاری برایم نکرده.نه نهادی حمایتش می کند دل بکنم و حمایت کنم! برای تقبل هزینه ی رزمنده ی دفاع مقدس التماس هم باید بکنم؟؟

خانم جان چه می شود گوشه ی چشمی به این مظلومان فراموش شده بکنی!


کد خبرنگار : 20