تاریخ : 1397,یکشنبه 11 شهريور19:10
کد خبر : 60967 - سرویس خبری : سینما

هزارپا از دیدگاه نسل سومی ها!


هزارپا از دیدگاه نسل سومی ها!

جوّ خوب و مثبت درمورد آنچه در آسایشگاه جانبازان و در بین آنها می گذرد مانند همدلی، شور و نشاط و روحیه خوب آنها، اصلا" تحت تاثیر بی ادبی های رایج در فیلم قرار نگرفته....

شهید گمنام

شهید گمنام -  هزارپا... فیلمی که این روزها خیلی از آن صحبت می شود و فروش بسیار بالایی داشته است.

فیلمی که با دست مایه قرار دادن زندگی یک دزد، مخاطب را می خنداند و توانسته به گیشه پرفروش این روزهای سینما تبدیل شود.

اما جدا از قوانین نادیدنی عرفی سینماهای امروز کشور که خیلی هایشان هم خوب نسیتند، با دیدن فیلم هزارپا نکات مختلفی به ذهن می رسد که جالب توجه است.

شاخصه جدید این فیلم، وارد کردن زندگی گروهی از جانبازان و آسایشگاه جانبازان به صحنه ها و محیط فیلم است که باعث شده این فیلم در میان ایثارگران بازدیدهای بیشتری داشته باشد.

 وجه تشابهی که نویسنده در فیلم از آن بهره گرفته، شباهت غلط انداز عطاران به عنوان ستاره فیلم، به صورت یک جوان با پای قطع شده است که باعث می شود او طی جریاناتی خود را به جای یک جانباز قطع عضو جا بزند و رخدادهای فیلم وابسته به این موضوع پیش برود.

قصه در زمان جنگ اتفاق می افتد و جریان از آنجا شروع می شود که عطاران که یک دزد است و در یک تصادف پایش قطع شده، همیشه از این موضوع سوء استفاده کرده و با دزدی یا گدایی یا تصادفات ساختگی امرار معاش می کند.

او و همدستش که جواد عزتی است، طی اتفاقاتی متوجه می شوند که خانم جوانی که مسئول یک آسایشگاه جانبازان است، نذر کرده که با یک جانباز ازدواج کند.

او تصمیم می گیرد که از قطعی پای خود دوباره استفاده کرده و با جا زدن خود به عنوان یک خیّر، جهت خدمت به جانبازان، دل دختر را به دست آورد که در طی فیلم هم این اتفاق می افتد و البته پایان فیلم هم به خوبی تمام می شود که به هرحال اعمالی که این دزد در طی نقشه هایی برای جانبازان انجام می دهد و این مسیر، باعث می شود که او حقیقتا در این مسیر آسیب ببیند و  از طرفی نیز در انتهای فلیم با گفتن حقیقت به دختری که دلش را به دست آورده، بار خود را سبک کند.

نویسنده در فیلم هزارپا با استفاده از شباهت البته غیر قابل تشبیه و مقایسه این قطع عضو بودن، توانسته طنزهای موقعیت ایجاد کند و مخاطب خود را بخنداند اما نکات مثبت و منفی مختلفی در این فیلم دیده می شود که قابل بحث است.

- متاسفانه در فیلم هزارپا مانند بسیاری از فیلم های سینما، از الفاظ بد و بعضا شوخی های غیرقابل پخش! در تلویزیون استفاده شده که نویسنده با آنها مخاطب خود را می خنداند.

- بی پرده و بی حیاتر بودن سینما در این فیلم نیز همچنان به چشم می خورد اما نکته جالب توجه اینجاست که با وجود دستمایه قرار دادن بحث آسایشگاه و جانبازان، در طی فیلم هیچ توهین یا جسارت یا حس منفی ای در فیلم به این قشر معزز القا و از طرف بیننده احساس نمی شود که این از نکات مثبت فیلم است.

- مسئول آسایشگاه، دختری که به خاطر شهادت برادر، نذر ازدواج و خدمت به جانبازان را دارد، خواستگاری دارد که در طی رویدادهای فیلم، دائما" او را با جانبازان و شرافت و مردانگی ای که از آنها انتظار دارد، مقایسه می کند و آنها را به عنوان قشر دلخواه و الگوی خود و او معرفی می کند و دارای احساسی بسیار پاک و خالص به جانبازان است.

- جوّ خوب و مثبت درمورد آنچه در آسایشگاه جانبازان و در بین آنها می گذرد مانند همدلی، شور و نشاط و روحیه خوب آنها، اصلا" تحت تاثیر بی ادبی های رایج در فیلم قرار نگرفته و انگار که جایگاه این قشر عزتمند، با یکسری کلمات به کار رفته و حتی محیط خنداندن بعضا" نامناسب فیلم، قابل کاستن نیست!

- باتوجه به اینکه فیلم در زمان جنگ اتفاق افتاده، جانبازان هم در سنین جوانی هستند و از نکات زیبای قابل توجه فیلم روحیه بالای جانبازان داخل آسایشگاه است که با وجود مجروحیت ها و محدودیت های مختلف، روحیه شاد و دوست داشتنی ای دارند که حتی به چشم مخاطبان سینما هم می آید.

- فیلم هزارپا حتی با وجود تمام شیطنت هایش، توانسته تعداد زیادی از جوانان و نسل سوم و چهارم بعد از جنگ را در آن صحنه ای که جانبازان مجروحیت ها و عملیات هایشان را تعریف می کنند، به گریه بیاندازد و تاثیر مثبتی بر آنان بگذارد. چونانکه بعد از دیدن این فیلم در صحبت هایی که بسیاری جوانان با تیپ های مختلف شنیده شده، اثرات مثبت جالبی از شاد بودن، با روحیه بودن، معنوی بودن و ارزشمند بودن جانبازان، به گوش می خورد.

 در دوره و زمانه ای که جوان ها شناخت صحیح و واضحی از مذهبی ها و به خصوص قشر جانبازان ندارند، هزارپا توانست با نشان دادن روحیه بالای شور و نشاط، به دور از خمودگی و سردی و خشک بودن که بعضا" در ذهن مردم یا جوانان درباره افراد مذهبی وجود دارد، نشان می دهد که جانبازان با وجود رنج هایشان، نه تنها قشر افسرده و گوشه نشینی نیستند بلکه انرژی مثبت و روحیه بالا در آنان سرشار است.

- دختر فیلم که چشم انتظار به عمل رساندن نذر خود است، با اعمال عطاران دائما" درحال تحت تاثیر قرار گرفتن است و نکته قابل توجه اینجاست که هنر نویسنده این بوده که باوجود دروغگویی و نقش بازی کردن این دزد به جای یک جانباز، به گونه ای غیرمستقیم اعمال مثبت و وجوه خوب زندگی و نگاه و مرام و معرفت جانبازان را به رخ بیننده می کشد. مثلا آنجایی که عطاران تعدادی ویلچر را می دزدد و به آسایشگاه اهدا می کند، او در چشم این دختر به عنوان یک خیّر نیکوکار دیده می شود که به فکر همرزمان خود است و از مال خود می گذرد که چنین اعمال مثبتی هرچند در نیت اصلی این دزد برای جلب رضایت دختر است اما در اصل آن چیزی را نمایش می دهد که از یک ایثارگر انتظار می رود.

 هرچند دختر فیلم، حجاب معمولی قشر دهه 60 را دارد و به اندازه مورد انتظار ببیننده شاید محجبه نیست، اما شاید بتوان به جرات گفت در این عصر آخرالزمان که ظرفیت دین پذیری مردم کمتر شده و مردم رعایت محکم احکام دین را به سخت گیری تعبیر می کنند، و از طرفی در مقابل یکسری ضعف های نامناسب کلامی فیلم، آنقدر به چشم نمی آید و انقدر نیت های این خانم درقبال پذیرش جانبازان مثبت است که بدحجابی به آن معنی پدیدار نمی شود!

- نگاه مخاطبان پس از دو ساعت خندیدن به فیلم هزارپا، غیر از نکات منفی کلامی و گاها" موقیعتی اش که باز بودن سینما را در خود دارد، اما نگاه بسیار خوبی را از جانبازان به مردم هدیه می کند.

امید که سینمای ما عاری از دست اندازی به موقعیت ها یا واژگان غیراخلاقی، بتواند برای خنداندن مردم، طنز بیافریند.

و به امید جاودانگی ارج و قرب قهرمانان و ایثارگران این سرزمین.


کد خبرنگار : 20