تاریخ : 1397,یکشنبه 01 مهر18:15
کد خبر : 61317 - سرویس خبری : ادبیات ایثار و شهادت

به بهانه شهادت مظلومانه جانبازان «حسین منجزی» و «علی لویمی»

در باغ شهادت را نبندید!


در باغ شهادت را نبندید!

حاج حسین منجزی و علی لویمی پس از سال ها جانبازی و دست و پنجه نرم کردن با جراحت های ناشی از هشت سال دفاع مقدس، در حمله تروریستی گروهی تجزیه طلب و وابسته به امرای وهابی، به خیل عظیم شهیدان پیوستند.

ح.یگانه

ح.یگانه از استرالیا - حاج حسین منجزی و علی لویمی پس از سال ها جانبازی و دست و پنجه نرم کردن با جراحت های ناشی از هشت سال دفاع مقدس، در حمله تروریستی گروهی تجزیه طلب و وابسته به امرای وهابی، به خیل عظیم شهیدان پیوستند.
سال ها پیش وقتی نوجوانی را پشت سر گذاشته بودند، برای دفاع از کیان ایران اسلامی، لباس رزم پوشیده و در جبهه حق جنگیده بودند تا به دشمنی که با ادعای جدا کردن خوزستان از پیکره ایران زمین، خاک ما را اشغال کرده بود نشان دهند، ایران سرزمین آبا و اجدادیشان، جایی برای تجزیه طلبان و دشمنان ندارد.
جانبازی آنان را از ادامه جنگ باز داشته بود. سال ها بود که ویلچر برایشان یادگار روزهای نورانی دفاع مقدس بود. اما شاید هرگز گمان نمی کردند که همان ویلچر در سالگرد شروع جنگ تحمیلی آنان را به سوی دروازه های بهشت راهی کند.

وقتی یارانشان به شهادت می رسیدند، ملتماسانه گفته بودند:
"
اسیر و زخمی و بی دست و پا من

رفیقان این چه سودا بود با من؟ "


این همه سال ها را بدون دوستان شهیدشان پشت سر گذاشته بودند و بارها شاید با خود زمزمه کرده بودند " اگر دیر آمدم مجروح بودم"؛ " در باغ شهادت را نبندید/ به ما بیچارگان زآن سو نخندید."

آنان اما هنوز هم چشمشان به نردبان آسمان بود و بارها از خود می پرسیدند که " چرا بستند راه آسمان را".  سی و یکم شهریور ماه 1397، اما برای این دو شهید زنده روز دیگری بود. با همان چفیه ها باز به میدان آمده بودند. دوستان و همرزمانشان را می دیدند، این بار نه سلاح به دست که بر ویلچر ایمان. چرخ هایی که سال هاست بار غم هجران را بر خود می کشند. در صف جلو قرار داشتند. وقتی همه فریاد می زدند، روی زمین بخوابید. اینان بر ویلچر نشسته بودند، پایی برای رفتن به زمین نداشتند! " آسمانی " بودند. معلوم بود که هنوز هم " دستی بر بام آسمان و پایی به دست نردبان دارند."
از ویلچر به زمین افتادند و غرق در خون شدند. با همان سلاحی که تعدادی از دیگر همرزمانش به شهادت رسیده بودند.

تقدیرشان شهادت " بود. سال ها بود که طاقت ماندن نداشتند. آنقدر در "قصر نور" را کوبید تا سرانجام آسمانی شدند و بالا رفتند."

 


کد خبرنگار : 23