تاریخ : 1397,شنبه 28 مهر14:32
کد خبر : 61749 - سرویس خبری : اخبار

شهیدی که قرآن را بر نفس خودش تلاوت می‌کرد



جامعه قرآنی کشور به نیابت از حافظان، قاریان، اساتید و فعالین قرآنی به دیدار شهید «حسین هوشیار» از اولین شهدای قرآنی شناسایی شده توسط جامعه قرآنی کشور رفتند.

پرویزی از قاریان برجسته کشور در ابتدای این دیدار آیاتی چند از کلام الله مجید را قرائت کرد.

محسن هوشیار برادر شهید با اشاره به زنده بودن شهدا اظهار داشت: اینکه شهدا زنده هستند را کاملا درک می کنیم. دیشب به خوابم آمد و تذکر داد با مهمانانم خوب رفتار کنید.

پدر من باغبان بود. مادرم همیشه آرزو داشت بچه ای داشته باشد که مانوس با قرآن باشد. مادر تعریف کرد که یک شب در حالی که حسین را به آغوش گرفته بود خواب دید نوری از راه دور به سرعت به سمت آنها می آید و هر لحظه بزرگتر می شود تا جایی که آنقدر نزدیک می شود و مادر از خواب می پرد. فردا خواب را برای یکی از دوستانش تعریف می کند. دوستش سفارش می کند خواب را به کسی نگوید چرا که این بچه در آینده انسان عالمی می شود.

شهید که قران را بر نفس خودش تلاوت می‌کرد/ همیشه زمزمه قران را از دهانش می‌شنیدیم

وی افزود: حسین متولد سال 1343 در تهران است که در اولین اعزامش به جبهه سه ماه پس از حضور در میدان های جنگ به شهادت رسید. در زمان به دنیا آمدنش ما در لشکرک ساکن بودیم. واقعا حسین با آدم های عادی فرق داشت. کوچکترین مسائل اعتقادی و دینی را رعایت می کرد.

حسین باقرشاهی از همرزمان شهید در ادامه گفت: با حسین در بسیج یک مسجد فعالیت می کردیم. فعالیت بسیج مسجد ما به 2 بخش نظامی و فرهنگی تقسیم می شد و شهید در بحث فرهنگی فعال بود. عمده فعالیت ها از جمله کلاس های احکام و قرآن زیر نظر حسین انجام می شد. از طرف دیگر حواسش به بچه هایی که وضع مالی خوبی نداشتند هم بود و با هر پولی که به دستش می رسید برایشان قلم و خودکار و دفترچه می خرید و در محله های فقیرنشین توزیع می کرد.

وی بیان کرد: ما با رفتن حسین به جبهه مخالف بودیم چون با بچه ها به خوبی کار می کرد اما یک جایی با اصرار و قسم دادن به منطقه رفت و مدتی بعد از ناحیه ران پا مجروح شد که به دلیل شدت جراحت به شهادت رسید.

شهید که قران را بر نفس خودش تلاوت می‌کرد/ همیشه زمزمه قران را از دهانش می‌شنیدیم

باقرشاهی با بیان اینکه شهید همه زندگی اش برکت بود افزود: اولین افشاگری ها علیه منافقین و بنی صدر را همین حسین با بچه ها در محل انجام دادند. اولین شعارنویسی علیه منافقین را در خفا این ها انجام دادند. زمانی که منافقین وارد فاز نظامی شدند حسین و چند تن از بچه ها به صورت خودجوش خودشان را به میدان ولیعصر می رساندند و در درگیری های 30 خرداد مقابل منافقین حاضر می شدند.

این دوست شهید گفت: مرتب به قم سفر داشتیم. بسیار به حرم حضرت معصومه و مسجد جمکران علاقه داشت. خیلی خوش خنده، خوش اخلاق و مهربان بود. بچه های کوچک را جمع می کرد دور خودش و برایشان برنامه های خوبی داشت. تقید شدیدی به انجام واجبات و مستحبات داشت.

مرتضی متعال‌ دوست دیگر شهید گفت: من و حسین صیغه برادریمان را در قطعه شهدای بهشت زهرا (س) خواندیم. ابعاد زندگی حسین قرآنی بود و تفریح من با ایشان هم خواندن قرآن بود. باهم در حیاط می نشستیم و ساعت ها قرآن می خواندیم. اشتیاق زیادی به تلاوت قرآن داشت و همین علاقه باعث شده بود مصداق این روایت باشد که قرآن با پوست و گوشتش عجین شده بود.

وی با اشاره به اینکه شهید بسیار خاکی و بی ریا بود افزود: بعد عزیمت به جبهه گفته بود من زمانی برمی گردم که خرمشهر آزاد شود و درست روزی که خبر ازادی خرمشهر را دادند همان زمان خبر شهادتش آمد.

بهروز قزلباش از دیگر دوستان شهید با اشاره با نحوه آشناییش با شهید هوشیار که به واسطه شهیدی دیگری از بچه های محله ولیعصر و در کلاس های قرآن بود گفت: شب هایی از ایام هفته در منزل دوستان کلاس نهج البلاغه و قرآن تشکیل می شد که من با حسین در آن کلاس آشنا شدم. حسین جوانی 18 ساله، خوش سیما، خوش صدا، خوش برخورد و مومن بود. وقتی راه می رفت اگر پشت سرش بودیم زمزمه قرآن را می شنیدیم. تلاوت قرآن ها در مراسمات اکثرا با او بود.

وی به ویژگی برجسته شهدای قرآنی اشاره کرده و افزود: امروز قاریان، قرآن را می خوانند که به دیگران یاد بدهند اما حسین بر نفس و گوش خودش می خواند و درصدد تربیت قرآنی خودش بود. اولین هدفش این بود خودش با قرآن مانوس شود و این کار دایمی اش بود.

این دوست شهید بیان داشت: زندگی و شهادت حسین اثبات کرد انسان پاک و شریفی بود و قاری و عمل کننده به قرآن بود. از حسین و حسین ها گفتن کار آسانی نیست.

انتهای پیام/


منبع : دفاع پرس