تاریخ : 1397,شنبه 17 آذر16:10
کد خبر : 62402 - سرویس خبری : مسائل و مشکلات ایثارگران

من بی مدرک و همرزمانم، با مدرک!



بختیاربابایی - در زمان عملیات والفجر8 رژیم بعث عراق شیمیایی زد، همه همرزمان من رفتند بیمارستان. من دیدم فرمانده ما آقای ترابی با آنها نرفت، لذا من هم کنار او ماندم.

ایشان به من فرمود تو هم برو، من گفتم اگر من هم بروم کس دیگر اینجا نیست، لذا با اینکه حالم بد بود، با هم کنار آتشی که درست کرده بودیم ماندیم.

الان همرزمان من مدرک بالینی دارند ولی من ندارم، حالا که مراجعه نموده ام، رسیدگی نمی شود. با اینکه فرمانده و هم رزمانم شاهدند و ثانیا از همان زمان جنگ درجبهه، من بخاطر موج انفجار مشکلات زیادی داشتم و بعد از جنگ شدت یافت. ولی آن زمان و حتی در زمان جوانی بفکرنبودم و همین امور چه اثراتی بدی روی زندگیم گذاشت.

من چندین سال درجبهه به عنوان بسیجی بودم و گاه ازجبهه به مرخصی می آمدم و بعد دوباره اعزام می شدم و آنها هم محسوب نشد.

من در زمان جنگ طلبه بودم و به خاطر همین هدایای جنگ ( مجروحیت شیمیایی و موج انفجار) بعداز جنگ حتی نتوانستم یک رتبه درحوزه علمیه بالا بروم و به خاطر همین مشکلات حتی کار دیگری هم نتوانستم انجام بدهم.

متاسفانه هیج کس هم به کار من رسیدگی نکرده است!


کد خبرنگار : 23