تاریخ : 1397,سه شنبه 27 آذر15:23
کد خبر : 62687 - سرویس خبری : شعر

دل دوباره تنگه!


دل دوباره تنگه!

.

ناشناس - توبه کردم ننویسم، اما دل دوباره تنگه

داره باز هوای جبهه، به یاد روزای جنگه

توبه کردم ننویسم، نگم از حرف گذشته

اما دل آروم نداره، بحث ترکش و تفنگه

توبه کردم ننویسم، ناراحت نشین جوونا

میگم از چادر و سنگر، جایی که تاریک و تنگه

میگم از خط مقدم، آتیش و رگبار دشمن

میگم از روزای گرمی، که حال و هواش قشنگه

میگم از روزای دوری، که باهاش فاصله داریم

میگم از جوونایی که، دلاشون همه یه رنگه

اما اینجا توی این شهر، یه عده مارو سوزوندن

عده ای که کمن اما، قلبشون یه تیکه سنگه

اونایی که نمیدونن سر دعوا با کی دارن

حرفاشون آماده مثل تیر تو لوله ی تفنگه

اونایی که میسوزونن دل جانبازای مارو

جانباز دلاوری که درد دل هاش با سُرنگه!

جانبازی که بستری شد، یه عمری تو بیمارستان

جانبازی که تو دماغش، همیشه چن تا شیلنگه!

خسته م از اهل زمونه، بدونید دلم گرفته

سرتون رو درد نیارم، روی قلبم جای چنگه

توی این دنیای فانی، یه نکته ست باریکتر از مو!

" هر کسی با شهدا موند، بدونید بچه زرنگه "


کسانی که بی‌پروا و شجاع بودند پیش از آنکه بتوانند ژن خود را به نسل بعدی منتقل کنند شهید شدند؛
باقی افراد یعنی ترسوها و ملاحظه‌کارها زنده ماندند که نسل آقا زاده های کانادایی را بنا بگذارند.