تاریخ : 1397,دوشنبه 10 دي13:30
کد خبر : 62856 - سرویس خبری : زنگ خاطره

به مناسبت سالگرد حماسه ۹ دی

مشاهدات میدانی جانباز ویلچری از حوادث عاشورای ۸۸


مشاهدات میدانی جانباز ویلچری از حوادث عاشورای ۸۸

از زیر گذر سعدی - انقلاب رد شدم ولی آنقدر از این هتک حرمت نسبت به عاشورا و ارزش های انقلاب ناراحت بودم که دلم طاقت نیاورد و از طریق فرعی ها خود را به لاله زار رساندم تاببینم چه خبر است. در لاله زار آنجا که به خیابان انقلاب ختم می شد تعدادی حدود ۱۵ الی ۲۰ نفر را که سنگ در دست داشتند...

فاش نیوز - فتنه سال 88 یکی از عقبه های سنگین انقلاب اسلامی بود که به دلیل ویژگی ها و مختصات آن، نیاز به بازخوانی و تحلیل های گسترده دارد تا ابعاد مختلف آن روشن شود. ظهور نفاق مدرن در پس چهره شخصیت های با سابقه انقلاب که ذهنیت مردم از انقلاب با خیلی از آنها شکل گرفته بود باعث شد تا یکی از خطرناک ترین حوادثی که حتی دشمنان نا امید نظام و انقلاب را پس از حدود 30 سال امیدوار کرد و موجبات نگرانی جبهه مقاومت در سراسر دنیا درباره سرنوشت این انقلاب عظیم تاریخی و تاریخ ساز شد، رخ دهد. همانطور که از عنوان این رویداد پیداست، چهره های با سابقه و خوش سابقه در ذهن بسیاری از مردم در این حادثه به جان نظام و انقلاب افتادند و موجبات تردید و سردرگمی عده ای را فراهم کردند.

دشمن که پیوسته مترصد و درکمین نظام مقدس جمهوری اسلامی نشسته است، با مشاهده اوضاع، به اتفاق عوامل داخلی اش از قبیل منافقین، سلطنت طلب ها، بهایی ها و... خیلی زود بر موج تردید و ابهام مردم سوار شد. متاسفانه کسانی هم که در داخل فتنه 88 و حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری را هدایت می کردند، که مردم به درستی آنان را «سران فتنه» نام نهادند، به خاطر قدرت طلبی و نفاقی که دچارش شده بودند، باعث شدند شیرینی انتخابات کم نظیر سال 88 در کام مردم تلخ شود و خسارات جبران ناپذیری به نظام و کشور وارد آید که به فرموده رهبری عزیز، جبران آن مدت های مدیدی طول خواهد کشید و برخی هزینه های آن معلوم هم نیست که قابل جبران باشد. سران فتنه که خود را ملتزم و پیرو ولایت فقیه معرفی می کردند به توصیه ها و سفارشات دلسوزانه ولی زمان هم وقعی ننهادند و شد آنچه که نباید می شد!

حوادث فتنه 88 هشت ماه طول کشید و سردمداران اصلی فتنه گران منافق، اصل نظام را نشانه رفته بودند که این موضوع در اقدامات و شعارهای آنان بخوبی آشکار بود و فقط آنان که خواب بودند یا خود را به خواب زده بودند نمی فهمیدند که دشمن چه چیزی را نشانه گرفته و تا آخر با او همراهی کردند. عوامل میدانی فتنه که برای لکه دار کردن چهره نظام اسلامی هدایت اغتشاشگران را برعهده داشتند روز به روز بیشتر اهداف شوم خود را نمایان می کردند که بعضی از آن ها در شعارها و شعارنویسی هایشان از قبیل «نه غزه نه لبنان....»، «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، و شعارهایی که علیه رهبری نظام بر دیوارهای مناطق بالای شهر نوشته می شد متجلی بود.

حوادث فتنه از مقطع برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در خردادماه سال 88 آغاز و در عاشورای آن سال (ششم دی ماه) با هتک حرمت عزای حسینی به اوج خود رسید. در روز عاشورا کسانی از منافقین و سلطنت طلب ها و عوامل دیگر ضد انقلاب و اشراف بالاشهری صحنه گردان شدند تا به بهانه اعتراض به نتیجه انتخابات و حمایت از سران فتنه، به عزاداران و عزای امام حسین علیه السلام بی حرمتی شود. همین مسئله باعث بیداری و هوشیاری عده زیادی از مردم شد که شاید تا آن مقطع در زمره معترضان بودند ولی با روشن شدن خط نفاق، تکلیفشان را فهمیدند و به همراه مردم انقلابی، سه روز بعد طومار فتنه و فتنه گران را درهم پیچیدند. 

از عاشورای 88 خاطره ای دارم که گرچه قبلا" نیز منتشر شده است اما به مناسبت بزرگداشت حماسه 9 دی به بازخوانی این رویداد، به عنوان شاهدی برای شناسانده ماهیت سیاهی لشکرها و عوامل میدانی فتنه گران، تقدیم حضورتان می شود.

*************************************************

روز عاشورای سال 88  سر راه خود به سمت محل کارش با عده ای از اغتشاش گران و اهانت کنندگان به عاشورای حسینی مواجه شده بود، گزارشی از متن این واقعه که مقدمه ای برای خلق حماسه 9دی شد نوشته بود که درآستانه نهم دی آن را بازخوانی می کنیم:

دیروز ظهر عاشورا ناچار بودم به محل کارم در میدان امام خمینی(ره) بروم. از بزرگراه مدرس که به طرف پائین می آمدم ترافیکی از ماشین های مدل بالا تا میدان هفت تیر و تا نزدیکی های پل زیرگذر تقاطع سعدی تا انقلاب توجه ام را جلب کرد. نزدیکتر که شدم متوجه شدم عده ای با سرو وضع مشخص که هیچ نشانی از عزاداران حسینی با خود نداشتند د راطراف تقاطع سعدی انقلاب جمع شده اند. تازه فهمیده بودم که قضیه همان برنامه همیشگی سوءاستفاده شکست خوردگان رفراندم عظیم 22 خرداد از ارزش های انقلاب اسلامی است.

درترافیک نزدیک زیرگذر سعدی به کسانی که در ظهر عاشورا بجای اینکه در عزای سالار شهیدان شرکت کنند ترجیح داده بودند در غیبت حسینیان در خیابان انقلاب حاضر شوند تا بتوانند به ارزش های انقلاب اهانت کنند می گفتم " وای بر شما که حسین را رها کرده اید و به میر حسین" چسبیده اید ". البته می دانستم اکثر آنها با میر حسین هم کاری نداشتند و فقط برای استفاده از این مهره نام او را لقلقه زبان خود قرار داده بودند. جلوتر که رفتم همین هم برایم ثابت شد.

از زیر گذر سعدی - انقلاب رد شدم ولی آنقدر از این هتک حرمت نسبت به عاشورا و ارزش های انقلاب ناراحت بودم که دلم طاقت نیاورد و از طریق فرعی ها خود را به لاله زار رساندم تاببینم چه خبر است. در لاله زار آنجا که به خیابان انقلاب ختم می شد تعدادی حدود 15 الی 20 نفر را که سنگ در دست داشتند دیدم، جلوتر رفتم،لحظاتی بعد وسط آنها قرار گرفته بودم. از فرط ناراحتی بر سرشان فریاد زدم "خجالت نمی کشید در روز عزای حسین و روز عاشورا از مردم جدا شده و حرمت عاشورا و امام حسین را می شکنید". چند نفر از آنها مشت و لگدی حواله ماشین کردند .جوانی که از آنجا عبور می کرد وقتی متوجه وضعیت من شد، و هندکنترل خودرو را دید به قصد کمک به سمت من آمد و فریادی بر سر مهاجمان کشید. او را آرام کردم و از او خواستم صندلی چرخدارم را از صندوق عقب پیاده کند. پیاده شدم، می خواستم بطرف خیابان انقلاب بروم، در این حین چند نفر از مهاجمین بطرفم آمدند و حرف ها و حرکات اهانت آمیزی حواله ام کردند. جوانی که خیلی هم غیرتی بود عصبانی شد و به سمت آنها حمله ور گردید. دیدم تعداد آنها زیاد است و ممکن است به او صدمه بزنند . او را کنار کشیدم.



بعضی از آنها سعی داشتند مراهم که عصبانی بودم و" مرگ بر منافق"و "مرگ بر فتنه گر" می گفتم آرام کنند و خود را هم با کلاس و روشنفکر و منطقی نشان دهند. البته بعضی از آنها به طرفم هجوم می آوردند ولی تعدادی دیگر مانع آنها می شدند. شاید رعایت وضع جسمی ام را می کردند، شاید هم از عاقبت برخورد با یک جانباز ویلچری می ترسیدند. یکی از آنها که تلویحاً تقلب در انتخابات را رد می کرد می گفت: چرا باید کسی  که13 میلیون رأی دارد یک شبکه تلویزیونی نداشته باشد. گفتم: شما ده ها شبکه تلویزیونی دارید فقط سندش به نامتان نیست!

خانمی با سرو وضع آنچنانی فریاد می زد: "فقط امام" ، "فقط امام" و می گفت: "فقط امام خمینی را قبول داریم". به او گفتم شما دروغ می گویید امام خمینی چون حاضر نیست از نام او سوء استفاده می کنید و می دانید اگر به او اهانت کنید چه عواقبی برایتان دارد.



یکی دیگر که ادعا می کرد بیطرفانه صحبت می کند می گفت: چه می شد لااقل انتخابات را به دور دوم می بردند!! از حرف او در میان عصبانیت خنده ام گرفته بود. به او گفتم: مگر بچه بازیست که چنین مصلحت سنجی هایی انجام بگیرد.

یکی سرم فریاد می کشید "باید رفراندوم برگزار شود" گفتم: خودتان قبل از انتخابات آن را رفراندوم معرفی می کردید و رفراندوم هم بود. چرا به نتیجه اش ملتزم نیستید؟

یکی به رهبری اهانت می کرد دیگری او را منع می کرد. یکی از هاشمی حمایت می کرد، یکی از وضع بد اقتصادی می گفت. خنده دار بود. چرا که اکثر آنها از مناطق بالایی شهر سرازیر شده بودند. بالاخره بین خودشان به اندازه تعدادشان اختلاف نظر و سلیقه و عقیده داشتند. هفتادودو ملتی دیدم که فقط یک نقطه مشترک داشتند آن هم اعتراض! فقط معترض بودند ولی نمی دانستند چه می خواهند. یکی از آنها می گفت: آقاجان ما مردم هستیم. به او گفتم: شما بخش کوچکی از مردم هستید. متن اصلی مردم الان عزادارن امام حسین هستند و در هیأت هاو دستجات عزاداری می کنند. یکی دیگر می گفت: شب صدا و سیما را ببین چطور تجمع ما را نشان می دهد. گفتم : مگر قرار است تمام زیروبم تجمعات شما را به نمایش بگذارند و تبلیغ اغتشاش کنند. اصلاً مگر خیلی از ادا اطوارهای شما نشان دادنی است؟ بدآموزی دارد!

به هر حال حرکت کردم به سمت خیابان انقلاب و آن جوان غیرتی که نسبت به من نوعی احساس دین می کرد را هم سفارش کردم که به آتش من نسوزد و به راه خود برود. می ترسیدم در کنار من به او صدمه ای وارد شود. اما او نپذیرفت و پشت چرخم را گرفت و گفت: "حاج آقا هر جا بری چاکرتم هستم،من باهاتم". وقتی وارد خیابان انقلاب شدیم بیشتر حالم گرفته شد. گویی یزیدیان در ظهر عاشورا کربلای دیگری ببار آورده بودند.

در روزی که باید خیابان انقلاب مملو از دسته های عزاداری می شد، عده ای که تو هم "خویش ملت پنداری" دارند دنبال اهداف یزیدی خود هستند.آنها در گروه های 40-50 نفری به هر حال توانسته بودند حرمت عاشورا و عزای حسین(ع) را بشکنند.

شعار ها و حرف دل ماهواره های اخلاف یزید را سر می دادند و می خواستند با سوت و کف و هلهله، صدای حسینیان را خفه کنند.

با دلخوری شدید ازمیدان فردوسی چرخی زدیم و برای رفتن به محل کارم به طرف لاله زار برگشتیم.سر یکی از کوچه های بن بست منتهی به خیابان انقلاب دیدم تعدادی از اغتشاشگران مرد مسنی را دوره کرده اند و با او درگیر شده اند. نمی دانستم قضیه چیست. نزدیکتر که شدیم شنیدم با ناراحتی و خشم شدید می گفت من پدر شهید هستم و شما را به کوچه مان راه نمی دهم. بعد فهمیدم که وقتی تعدادی از فتنه گران و اغتشاشگران برای فراراز دست نیروهای امنیتی که به تعقیب آنها پرداخته بودند قصد پناه گرفتن درآن کوچه را داشته اند آن پدرشهید مانع با آنان درگیر و مانعشان شده بود. اغتشاشگران به این بهانه که دست این پدرشهید به یکی از زنان خورده است، به او حمله ورشده بودند. وقتی اینطور دیدم به میان آنان رفتم. با کمک همراهم و درحالی که چیزی نمانده بود روی زمین ولو شوم ، با کشمکش و بزور  توانستیم آن پدرشهید را از چنگ آنان دربیاوریم. آن چند فتنه گر هم با نزدیک شدن نیرو های امنیتی موتور سوار به سمت پل سعدی متواری شدند.

غمی سنگین بردلم آوارشده بود و برای رفتن به محل کارم به طرف شرق خیبان انقلاب ، قبل از پل سعدی که تعدادی دیگر از فتنه گران درآنجا بودند حرکت کردم . در نزدیکی های جایی که باید به خیابانی در جنوب خیابان انقلاب که ماشینم را درآن پارک کرده بودم می پیچیدم چون اغتشاشگران سنگ می انداختند متوقف شدم و تعدادی از نیروهای امنیتی اطراف من جایل شدند تا  سنگ ها به من اصابت نکند. من درپناه آنان داخل آن خیابان فرعی پیچیدم و پس از سوارشدن به ماشین به محل کارم رفتم.

شب که به خانه برگشتم و از سیما صحنه های فجیع و خبر اهانت به قرآن و امام را شنیدم حالم بدتر شد و شب تا صبح تقریباً خوابم نبرد.

" یا اباعبدالله؛ انی سلم لمن سالکم و حرب لمن حاربکم"

بهروز ساقی


کد خبرنگار : 23