تاریخ : 1397,یکشنبه 14 بهمن12:30
کد خبر : 63533 - سرویس خبری : زنگ خاطره

تهدیدهای بی اثر با حضور مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن


تهدیدهای بی اثر با حضور مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن

دخترم هشت ماهه بود و بابایش در شهریور همان سال، یعنی ۱۳۶۵ در پد شمالی جزیزه مجنون به شهادت رسیده بود. او اصالتی نهاوندی داشت.

فاش نیوز -  دخترم هشت ماهه بود و بابایش در شهریور همان سال، یعنی 1365 در پد شمالی جزیزه مجنون به شهادت رسیده بود. او اصالتی نهاوندی داشت. من و محسن یک سال بعد از جنگ با هم ازدواج کرده بودیم. در واقع خانواده من در دوران سخت جنگ، جنگزده نهاوند شدیم و من با شروع فعالیتم در جهاد نهاوند با شهید محسن امیدی که فرمانده سپاه نهاوند بود، آشنا شدم و این آشنایی منجر به ازدواجمان شد.

همزمان با فرا رسیدن 22 بهمن 1365، در حالی که قریب به پنج ماه از شهادت محسن می گذشت خانواده همسرم قصد زیارت مرقد امام رضا (ع) را کردند. پدرشوهرم از من هم خواست با آنها همراه شوم. ولی من اولش نپذیرفتم. یک جورهایی دلتنگ بودم. محسن، خودش به من قول داده بود بعد از اتمام ماموریتش من و دخترم را به زیارت آقا ببرد. حالا او نبود و جای خالی اش در این سفر دوست داشتنی قلبم را به سختی می آزرد؛ اما پدرشوهرم با اصرار من را راضی کرد که با آنها بروم. من ابتدا از اهواز به نهاوند رفتم و بعد با خانواده محسن دسته جمعی عازم شدیم به سمت مشهد الرضا(ع). ما دقیقا در روز 22 بهمن سال 65 مشهد بودیم. همه دسته جمعی در مراسم شرکت کردیم.

راهپیمایی از خیابان تهران شروع شد. مقامات و امام جمعه شهر مشهد در اول صف قرار داشتند. خیل عظیمی از مردم در راهپیمایی شرکت کرده بودند. نزدیکی های حرم که رسیدیم ناگهان صدای انفجاری وحشتناک به هوا بلند شد. من می خواستم جلوتر بروم ببینم چه خبر است؛ اما مادر شوهرم نگذاشت. شکر خدا به خیر گذشته بود و آن انفجار تلفات جانی نداشت. بعد فهمیدیم از قبلش مردم مشهد را برای شرکت نکردن در راهپیمایی تهدید کرده بودند. اما آنها علی رغم وجود خطر جانی در آن ازدحام فشرده جمعیت باز هم آمده بودند. در تمام دوران انقلاب دشمنان برای ناامید کردن مردم هر کاری کرده اند اما هربار عزم و اراده مردم امید دشمنان را ناامید کرده است.



از سمت راست، نفر دوم، شهید محسن امیدی، فرمانده سپاه نهاوند

جعفری


کد خبرنگار : 17