تاریخ : 1397,شنبه 13 بهمن13:56
کد خبر : 63547 - سرویس خبری : زنگ خاطره

بمباران ۲۲ بهمن ۱۳۶۵


بمباران ۲۲ بهمن ۱۳۶۵

فرستنده جعفری از اهواز - 22 بهمن سال 1365، شوهرم چند روزی بود که از منطقه عملیاتی کربلای 5 برگشته بود. با خانواده به خاطر وضع من و بمباران های پی در پی نهاوند توسط جنگنده های عراقی به جهان آباد رفته بودیم. آن سال من باردار بودم. صدام از چند روز قبل از 22 بهمن مدام تهدید می کرد که نهاوند را بمباران می کند. شب 22 بهمن که شد، مادرشوهرم با دلسوزی و مهربانی به من گفت: تو نرو. اگر اتفاقی برایت بیفتد چکار می کنی؟

اما من احساس می کردم سهم زنان در دفاع مقدس این است که مخصوصاً در روز 22 بهمن حماسه حضور حداکثری خلق کنیم و بی اثر بودن تهدیدات دشمن را به رخش بکشیم. به هر حال مادر را راضی کردم و زدیم بیرون.

راستش خب نگرانی هم داشت. اگر شهر آشوب می شد، من با آن وضع دردسر می شدم برای همه. اما وقتی رسالتی بر دوشمان است، باید آن را به درستی انجام بدهیم.

به همین دلیل سعی می کردم بین جمعیت مراقب خودم باشم. مدام دور و برم را نگاه می کردم که در صورت خطر به کجا بروم.

شکر خدا، راهپیمایی به سلامت تمام شد و مردم سریع محل را تخلیه کردند. من و شوهرم رفتیم خانه مان که در خیابان ابوذر بود تا از آنجا به خاله شوهرم تلفن بزنیم. در راه برگشت در میدان امام بودیم که وضعیت قرمز شد. رسیده بودیم به شیر و خورشید که دو هواپیما در آسمان شهر نمایان گردید.

سرم را بالا گرفتم و با چشمان خودم دیدم دو بمب از جنگنده عراقی جدا شد. در این موقع شوهرم من را کنار دیواری نشاند و خودش بالای سرم ایستاد. من شروع به خواندن شهادتین کردم. منتظر بودم بمب ها کنار ما به زمین اصابت کنند اما بمب ها روی ساختمان سپاه افتاده بود. من لیاقت شهادت نداشتم. دو نفر از برادران سپاهی و تعدادی از مردم نهاوند در این روز شهید شدند.

راوی : خواهر ایثارگر نهاوندی؛ "فاطمه سادات مومنی"


کد خبرنگار : 20