تاریخ : 1397,شنبه 13 بهمن16:49
کد خبر : 63557 - سرویس خبری : مسائل و مشکلات ایثارگران

رزمنده باید دنبال کارتن باشد؟!



علی- هنگام جنگ 13ساله بودم. با سن کم 7ماه در 3 مرحله رفتم جبهه. با توپ 106 کار می کردم. از جنگ که برگشتم، بعد از صلح یا همون قطع نامه پدرم که مخالف رفتن من بود، بعد7 روز که آمده بودم گفت تمام کسانی که می خواستند بیایند دیدنت آمدند! وقتشه ازخونه من بری بیرون.

بله اولین درآمدی که از جنگ به من رسید، بیرون کردن ازخانه پدری بود. در14سالگی به استان همجوار در1000کیلومتری منزل پدری رفتم. 8 سال بعد بیرون آمدن ازمنزل پدرم تصادف کردم. 4نقطه پایم شکست. هرچندپزشک من را ازکارمنع کرده بود اما من تا2سال قبل ادامه دادم. 2سال قبل پای شکسته اول درد سپس پریدن و لمس شدن! منم راننده کامیون بودم. سریع اخراج خداحافظ!

هرجا رفتم نونی نداشت هیچ، نمکم روی زخمم ریختند. دخترم را ازمدرسه گرفتم. به دلیل نیاز مالی شبها تا صبح دنبال کارتن آشغال بودم. بچه هام فهمیدند تا مرز زدنم پیش رفتن. من آن لحظه مرگم ازخدا طلب کردم. از آن زمان بامن قطع رابطه کرده و تهدید به جدایی! 20میلیون تومان وام میخواستم تا نانوایی خانگی بزنم و خانواده ام را ازفروپاشی نجات دهم اما 20میلیون هیچ، 20 ریالم برام قایل نشدند.

اگر کسی خدا. پیامبر و قرآنش را قبول داره کمکم کنه تلفن میدم برای پیام من آدرس هرچه بخواهید را دراختیارتون میذارم فقط کمک کند نانوایی رو کنم تاازفروپاشی خانواده م جلوگیری کنم. همان طورکه در 13سالگی من شماها رو از خود دانسته و برای دفاع از شما و فرزندانتان دل به آتش دشمن زدم، شمابزن دل به دریا و برای حفظ خانواده ام یاریم کنیدتا این نانوایی خونگی را درست کرده، شرمنده بچه هام نباشم.


کد خبرنگار : 20