علی- دیشب یکی از دوستان قدیمی نحوه مجروحیتم رو پرسید. جواب دادم. ولی منو برد یاد شهید ریاحی
یادمه تو گردان انصار لشگر حضرت رسول. ص. تو پدافندی مهران قبل کربلای 4 یه فرمانده دسته پاسدار داشتیم بنام برادر ریاحی.
یادمه. کانال ما به عراقی ها خیلی نزدیک بود. شب ها عراقی ها نوار ترانه عربی می گذاشتن. صداش رو هم زیاد می کردن.
یادمه این عزیزمون برادر ریاحی. همزمان که عراقی ها هلهله میکردن، با صدای بلند دعای فرج میخوند و قشنگ هم میخوند.
یه بار بهش گفتم برادر ریاحی گرای صداتو میگیرن و میزننت ها. گفت غلط میکنن!
چند شب بعد در حال شلیک نارنجک. شهید شد و بدنش چند تکه شد!
از دیشب چندین بار یادش افتادم و گریه می کنم سرم و چشم هام شدید درد میکنه.
میگم عزیزان یه فاتحه نثار شهید ریاحی بکنیم.
و از خدا بخوایم به خاطر مولامون امام زمان (عج) بخوایم به همه مریض ها و جانباز ها رو دردشون رو التیام ببخشه. آمین