تاریخ : 1397,سه شنبه 28 اسفند16:55
کد خبر : 64704 - سرویس خبری : متن ادبی

پدری را از تو باید آموخت!


پدری را از تو باید آموخت!

تو هم پدر بودی و مهر پدری داشتی!... مگر کسی میتواند ادعا کند که تو عاشق نبودی؟!... عاشق در آغوش کشیدن فرزندت... دختر زیبایت! پسر خوبت!

شهید گمنام

شهید گمنام - تو هم پدر بودی و مهر پدری داشتی!... مگر کسی میتواند ادعا کند که تو عاشق نبودی؟!... عاشق در آغوش کشیدن فرزندت... دختر زیبایت! پسر خوبت!... مگر میتوان گفت که تو بودن و آرام گرفتن کنار همسر را دوست نداشتی؟ مگر وقتی پای سفره عقد ننشسته، کمربند جبهه را محکم بستی و بوسه ای بر پیشانی نوعروس خود نزده، داغ یک ماه زندگی عاشقانه را بر دل خود و تازه عروست گذاشتی، دل نداشتی؟ خواسته نداشتی؟ دنیا و زیبایی و لذت هایش را نمی خواستی؟...

می دانیم که تو هم دل داشتی و دوست داشتی بمانی و دخترت را به مدرسه ببری... دوست داشتی با پسرت در کوچه فوتبال بازی کنی... خرید ببریشان و شاگرد اول شدنشان را ببینی!... دوست داشتی شب جمعه ها در خانه پدر و مادر جمع شوید و ... کار کنی و آینده فرزندانت را بسازی و رفاه همسرت را تامین کنی... ولی جنگ، این مهاجم بی رحم آمد و تو را برای دفاع، مهیا کرد...

... رها کردی و رفتی برای دفاع!... برای دفاعی عاشقانه و جانانه... تا بیگانه ای در خیابان های شهر کنار مردمت قدم نزند!... تا وجبی از خاکت به یغما نرود!... تا ایران در امنیت بدون سایه دشمن یا بیگانگان نفس بکشد!... تا خاک، مادر، میهن، هویت، استقلال و ایران بماند!

نامه هایت که می نوشتی از خط مقدم برای بچه هایت هنوز یادمان هست... که چه عاشقانه قربان صدقه شان می رفتی! و چه زیبا عشق و اندرز را توامان به آنها می بخشیدی!... در جیب لباس خالکی ات عکس قشنگ دخترت که قبل هر عملیات می بوسیدی و روی قلبت می گذاشتی هنوز هم هست!...

... همه حرف همینجاست! که تو هم مثل خیلی ها پدر بودی... پدر بودی اما نه از جنس خیلی ها!... نه خیلی ها که در لحظات بزنگاه ایران، فقط و فقط منافع خود و فرزندانشان را بر می گزینند و محکم منافع و دنیا را چسبیده اند!...

تو بصیرت داشتی!... پدر بودی اما پدری ات را در لفافه ای از استواری و مقاومت پیچیدی و اشک هایت را پنهان کرده و رفتی!... فهمیدی که فرزندانت به جز حضورت به درک باور هایت، انتقال ایمان و یاد گرفتن انتخاب درست و ندیدن خود و ایثار و گذشت... و یاد گرفتن فداکاری برای ارزش های بزرگتر از خود... بیشتر نیازمندند... نه اینکه تو دل کنده باشی از مهر پدری و همسری اما حقیقتا" زیبا برای فرزندانت پدری کردی!

خالصانه بوسه می زنیم بر دست هایت در آستانه این روز پدر... بر دست های بسته ات!... بر دست های خسته ات!... بر دست های خاکی ات!... بر دست های خونین ات!...تویی که شهید شدی... تویی که مجروح شدی و جراحت جنگ را هنوز بر بال و پر خود داری...

 ای پدری که سال هاست، تنها مزاری هستی برای فرزندان در فراق مانده ات و قاب عکسی که بزرگ ترین دلگرمی ست!... ای پدری که سالهاست نتوانسته ای یک نفس آرام بی سرفه بکشی!... ای پدری که بر چرخ نشسته ای و مدتهاست چرخش چرخ گردون را بدون پا و راه رفتن و دویدن با بچه هایت و همسرت تجربه می کنی!... ای پدری که بزرگ شدن بچه ها را لمس کردی اما به چشم سر ندیدی!... ای پدری که با وجود جسم رنجور، تن خسته، حال نامساعد، شب بیداری و بیخوابی، درد... درد... و درد... لبخندت از روی چهره ات پاک نشد و فرزند، چشمان خیست را دید اما اشکت را نه!

ای پدری که اسطوره عشق و پایداری شدی برای هر آن کس که تو را شناخت... قهرمان هنوز این روزها!... شیر جبهه ها و قهرمان جان سخت جبهه زندگی!... تویی که الگویی شدی برای اینکه جوانان امروز... و بعضا" پدران امروز، پدر بودن را... مرد بودن را... ایرانی مسلمان بودن را از تو بیاموزند... و کمر همت ببندند و بشوند مدافع حرم!

پدران و پسران کوچک و هم سن آن روزهای تو که یاد بگیرند در وقت بزنگاه... در بزنگاه خدا و وطن و ناموس و شرف... حتی باید پدر بودن را هم رها کرد و رفت!... و دل نبستند جوان های امروز به امروز! ... چون تو را دیدند که دیروز دل نبستی!... اینجا آن افق کرانه اقیانوسی ست که تو سال ها قبل، با رفتنت ترسیم کردی و راه جوان امروز را روشن!

بوسه بر دستان همه پدران شهیدی که امروز آغوششان برای روز پدر از دنیای جاویدان باز است!

بوسه بر دستان پدری که دست ندارد!

بوسه بر دستان پدرهای غواصان دست بسته! بوسه بر دست ها یخودشان و پدرانشان!

بوسه بر دستان پدرانی که این روز را بر مزار پسر می نشینند!

بوسه بر دستان پدری که سال ها چرخ و خود و زندگی را مقاوم همچون یک کوه به پیش بردی!

بوسه بر دستان پدری که پدر بودن و پدری کردن را بدون دلبستگی دنیایی به فرزندانش آموخت!

بوسه بر دستان پدری که سال ها بر تخت افتاد اما از اصل خویش نه!

بوسه بر دستان پدری که جسمش هست اما روحش و فکرش نه!... خودش هست و اینجا نیست!

بوسه بر دستان تمام پدرها!


کد خبرنگار : 20