تاریخ : 1398,یکشنبه 11 فروردين14:49
کد خبر : 64911 - سرویس خبری : اخبار

دیدار با خانواده شهدا و مجروحان با یک کیف دارو



حدود ۳۳ سال پیش پای سفره عقد با پسرخاله‌اش که فرمانده‌ی واحد اطلاعات و عملیات لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) بود، نشست. دیری نگذشت که مهر و محبت یکدیگر چنان در دلشان نشست که طاقت دوری از هم را نداشتند. ناگزیر با هم به اهواز رفتند. چند روز از حضورشان در اهواز نگذشته بود که این فرمانده دلیر مجروح شد. از آنجایی که شهر نیز زیر آتش دشمن بود، برای ادامه زندگی به تهران آمدند. فاطمه معبودیان همسر شهید احمد عراقی وقتی از روزهای زندگی مشترک‌شان می‌گوید، برقی در چشمانش می‌درخشد. او همچنان با عشق از همسرش یاد می‌کند و می‌گوید: «من یادگاری از شهید ندارم. دلم می‌خواهد از شهید بگویم تا بعدها نامش در تاریخ گم نشود». در ادامه گفت‌وگوی خبرنگار ما با فاطمه معبودیان را می‌خوانید:

دیدار با خانواده شهدا و مجروحان با یک ساکت دارو

وی اظهار داشت: احمد پسرخاله من بود، روزی که به خواستگاری‌ام آمد. پس از یک سال به خواستگاری‌اش جواب مثبت دادم. دو سال زندگی مشترک ما طول کشید، اما تنها حدود ۴۰ روز با یکدیگر زندگی کردیم. در اکثر مواقع همسرم در بیمارستان بستری بود.

معبودیان در خصوص مسئولیت پذیری شهید، گفت: همسرم در ماموریتی، یک پایش را از دست داد. مدتی در تهران تدریس می‌کرد. دوران نقاهت را که گذراند تصمیم گرفت به جبهه برگردد. او می‌توانست بماند و از رشادت رزمندگان بگوید اما می‌گفت: «من باید به جبهه بروم. خیلی‌ها هستند که بعدها از خاطرات شهدا و رشادت‌هایشان بگویند.»

وی افزود: جنگ تمام محوریت زندگی فرماندهان و رزمندگان نبود. آن‌ها هم همچون دیگر مردم شاد بودند، مهمانی می‌رفتند و مهمانی می‌دادند. لباس رنگ روشن می‌پوشیدند. به خوبی یاد دارم که ما دو بار مهمانی در خانه گرفتیم. یک بار همسرم دوستان دبیرستانش را به خانه دعوت کرد و روز دیگر همرزمانش مهمان خانه ما بودند. من در آشپزخانه تدارکات می‌دیدم و صدایشان را می‌شنیدم که چقدر با هم شوخی می‌کنند و می‌خندند.

همسر شهید عراقی با اشاره به شایعاتی که منافقین علیه شهدا و فرهنگ ایثار و شهادت ترویج داده‌اند، عنوان کرد: منافقین شایعاتی در خصوص رزمندگان پخش می‌کردند تا کار پر ارزش و معنوی آن‌ها را کم اهمیت جلوه دهند. همسرم همیشه از جبهه برایم نامه‌ می‌فرستاد. در شروع همه نامه‌هایش آیاتی از قرآن در خصوص جهاد می‌نوشت. نامه‌هایی از همسرم دارم که بسیار عاشقانه و با محبت از احساسش نسبت به من نوشته است. این نامه‌ها را به هیچ کس نشان نداده‌ام و پس از شهادتش در خلوت‌ بارها و بارها آن را خوانده‌ام. همسرم یک پایش را از دست داده بود و می‌توانست در تهران بماند اما وظیفه‌ای والا را در دوش خودش احساس می‌کرد و رفت. وقتی در خانه می‌ماند بی‌تاب رفتن به جبهه بود. هنگامی که ساک وسایلش را می‌بست دلش پر می‌کشید.

وی در خصوص اهمیت ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، گفت: پس از اتمام جنگ برخی گفتند که باید فضا را از غم و اندوه فاصله بگیریم تا مردم دیگر احساس افسردگی نکنند، به همین جهت با شهدا و جنگ فاصله گرفتند، در حالی که از زمانی که از شهدا دور شدیم، مردم افسرده شدند. رسانه‌ها، خانواده شهدا و مسئولین در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت کوتاهی کردند. برخی در میدان ماندند و با برگزاری یادواره و چاپ کتاب به ترویج فرهنگ ایثار و شهادت پرداختند. به لطف الهی هم خوب پیش رفتند.

معبودیان با اشاره به توجه شهید به بیت‌المال، عنوان کرد: ماشینی را از سپاه در اختیار همسرم گذاشته بودند اما او برای مسائل شخصی از ماشین استفاده نکرد.

وی در پایان اظهار کرد: همسرم به صله‌رحم بسیار اهمیت می‌داد حتی زمانی که دوران نقاهت را می‌گذراند با یک کیف پر از دارو به منزل خانواده‌هایمان و دیدار با خانواده شهدا و مجروحان جنگی می‌رفتیم.

 


منبع : دفاع پرس