تاریخ : 1398,چهارشنبه 21 فروردين21:00
کد خبر : 65134 - سرویس خبری : اخبار

شکار بالگرد بعثی ها با آر پی جی


شکار بالگرد بعثی ها با آر پی جی

روز سوم فرا رسید. ساعت حدود چهار بعد از ظهر بود. دشمن از سمت راست ما پاتک سنگینی را با ده ها تانک و بالگرد و آتش بسیار شدید توپخانه برای در هم شکستن قسمت میانی خطول عملیاتی آغاز کرد...

محمدعلی شاکری سیاوشانی، جانباز جنگ تحمیلی - با تبریک به مناسبت ولادت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و روز جانباز که با شهادت سپهبد شهید "علی صیاد شیرازی" و سالروز عملیات والفجر یک در منطقه فکه مصادف شده است، خاطره ای از این عملیات بازگو می کنم.

شب 21 فروردین سال 62 زمان موعود فرا رسید. عملیات والفجر یک ساعت حدود ده و نیم شب با آتش تهیه بسیار سنگین توپخانه‌های ایران بسیار طوفانی آغاز شد. یگان ما گردان 139از تیپ 84خرم آباد با گردان کمیل از لشگر 27حضرت رسول با هم وارد عمل شدند.

موانع دشمن آنقدر گسترده بود و امکان این که بشود دشمن را غافلگیر کرد وجود نداشت. بعضی جاها عرض موانع به 2کیلومتر می رسید. اول میدان مین، بعد کمین، باز هم میدان مین از انواع مختلف، بعد کانال های عمیق و در لبه کانال ها بشگه های فوگاز سوزاننده و باز هم میدان مین جهنده و سیم های خاردار با روش های مختلف.

چون دشمن در تمام منطقه تسلط داشت با تیر مستقیم بیشتر جاها از همان "پدافند چهار لول" خودمان برای هدف قرار دادن نیروهای ما استفاده می کرد.

کار به کندی پیش می رفت و شب به تندی! چون شب اگر از موانع عبور نمی کردیم با روشن شدن هوا وسط میدان مین قلع و قمع می شدیم. بعد از عبور از موانع به خط دفاعی دشمن رسیدیم که در سنگرها و کانال های متصل به هم دفاع می کردند. هوا روشن شده بود. دشمن هم بر خلاف شب، با آتش تهیه بسیار شدیدتری به استقبال ما آمد. بعضی از یگان ها هنوز از موانع عبور نکرده بودند. در حالی که از پشت سر تدارک نمی شدیم و حتی ادواتی مثل خمپاره انداز ها و توپ 106 و امثالهم نتوانستند ما را همراهی و پشتیبانی کنند. تنها سلاح موثری که همراه داشتیم آرپیجی 7بود.

دشمن هم از شرایط ما آگاه شده بود و در روز اول که خود شاهد آن بودم، شش پاتک سنگین علیه ما انجام داد و به جرات می توان گفت، زمین را چندین بار زیر و رو کرد. تا غروب هرکاری توانست انجام داد ولی کاری از پیش نبرد هرچند خیلی از بچه‌ها شهید و مجروح شده بودند، بخصوص آر پی جی زن ها. شب دوم هم درگیری ها تا صبح ادامه داشت و مناطقی که ما مستقر بودیم، روز و شب دوم چند بار بین ما و عراقی ها دست بدست شد. شب سوم یگان دیگری هم به ما ملحق شد ولی چون یگان‌های خودی همتراز نبودند و امکانات ما هم نسبت به دشمن ناچیز بود و حتی رساندن موشک آرپی جی برای ما بسیار مشکل بود.

بیشتر جاها درگیری ها بصورت تن به تن در حال انجام بود.

روز سوم فرا رسید. ساعت حدود چهار بعد از ظهر بود. دشمن از سمت راست ما پاتک سنگینی را با ده ها تانک و بالگرد و آتش بسیار شدید توپخانه برای در هم شکستن قسمت میانی خطول عملیاتی آغاز کرد. کار به جایی رسید که همان گلوله آرپی جی را هم با قناعت استفاده می کردیم. بالگردهای عراقی هم تا صد تا دویست متری ما نزدیک می شدند و پشت سر ما را هم اگر ماشین آلات یا آمبولانس بود هدف قرار می دادند، ولی باز هم موفق نشدند و با از دست دادن بخشی از نیرو و تجهیزاتشان در حال عقب نشینی بودند.

چند بالگرد عراقی از سمت راست ما نزدیک شدند. یکی از بالگردهای عراقی در حال بالا آمدن بود، آنقدر نزدیک شد که در تیررس آرپی جی بود. یک آن به طرفش شلیک کردم. گلوله آرپی جی چون به صورت زمانی عمل می کرد درست نزدیک کابین خلبان منفجر شد و بالگرد به شکل سقوط آزاد، به ته شیار سرنگون شد. چند لحظه بعد بالگرد دیگری از فاصله دور، قسمتی که ما بودیم را با چند راکت هدف قرار داد. بنده هم از ترکش‌ها و موج انفجار آن راکت بی نصیب نماندم و همانجا مجروح شدم.

آنچه در آن 3 روز دیدم، بخصوص شب اول، فریاد الله اکبر بچه‌ها، یا حسین حسین(ع) گفتن و یا ابوالفضل و عباس(ع) بود؛ آنچنان که صدای بچه‌ها بلندتر از صدای توپخانه ها به گوش می رسید و دشمن را دچار وحشت و سردرگمی می کرد.

در قسمتی که ما بودیم خیلی از مجروحین روی زمین افتاده بودند و کاری نمی شد برایشان انجام داد، ولی هرگز ندیدم کسی از درد و تشنگی بنالند یا حتی در آخرین لحظات، نام پدر و مادرش را بر زبان جاری سازد.

آری عملیات والفجر یک با رمز "یا الله یا الله یا الله" آغاز شد و برای خیلی از دوستان با الله اکبر و یا حسین و یا عباس علیهم السلام به پایان رسید.

در پایان می خواهم از تمام ملت ایران که آن روز ما را حمایت کردند و در پشت جبهه با تلاش مجاهدانه شان همه چیز را برای ما مهیا کردند تا ما بتوانیم مقابل دشمن بعثی رو به جلو حرکت کنیم، بخصوص پدر و مادرانی که به گردن ما حق دارند تشکر کنم. بخصوص همشهریان خودم، تمام سیاوشانی ها که از اول تجاوز دشمن، تا آخرین لحظه کنار مدافعان کشور بودند و ده ها شهید و جانباز و آزاده تقدیم اسلام کردند. به درستی که به تکلیف خود عمل کردند! والسلام


کد خبرنگار : 19