تاریخ : 1398,شنبه 07 ارديبهشت15:45
کد خبر : 65604 - سرویس خبری : عکس

جشن دامادی شهید قربانخانی بر بالای پیکر او


جشن دامادی شهید قربانخانی بر بالای پیکر او

جمعیت گرداگرد آمبولانس حلقه زدند و مادر که حالا چادر رنگی نیز به سر کرده بود به همراه پدر شهید، روی ماشین رفتند تا مراسم عقد پسرشان را برگزار کنند.

حیاط معراج شهدا مملو از جمعیت بود، چرا که حسینه دیگر گنجایش این همه مهمان را نداشت. شلوغی و ازدحام جمعیت درب ورودی معراج شهدا، خبر از استقبال با شکوه و بی‌نظیر مردم تهران از پیکر داداش مجید می‌داد. شربت پخش می کردند تا شاید آبی باشد بر داغ دل‌های خانواده‌های شهدایی که در این جمع حضور داشتند اما هنوز پیکر عزیزشان برنگشته بود. خیلی‌ها می‌خواستند هر طور شده وارد حسینه شوند تا از نزدیک شاهد وداع خانواده شهید با پسرشان باشند، پسری که به قول مادرش علی اکبری رفت اما علی اصغری برگشت. پیکری که فقط چند تکه استخوان سوخته از آن باقی مانده است و حالا بعد از سه سال و چند ماه برگشته بود تا دل بی‌قرار مادر را آرام کند.

با ذکر یا حسین(ع)، پیکر بر روی دست‌های سربازان معراج، داخل حسینه شد و مقابل مادر و خواهر شهید قرار گرفت. مادر که روسری سفید بر سر کرده بود تا نشان دهد بی‌قرار نیست، چادر خود را محکم به کمر بست و پیکر کفن پوش پسر را که گویی لباس دامادی بر تن کرده روی دستان خود رو به آسمان گرفت و چرخید. جمعیت یک صدا کِل می‌کشیدند و گل و نقل روی پیکر می‌پاشیدند. کمی بعد خواهر شهید، پیکر داداش مجیدش را روی دستان خود به سمت آسمان گرفت و برای برادر، خواهری کرد.

پدران، مادران و فرزندان برخی از شهدای مدافع حرم که بسیاری از آن‌ها همرزمان شهید بوده‌اند و پیکرشان هنوز برنگشته است نیز، در این مراسم حضور داشتند تا نشانی گل گم کرده خود را از «داداش مجید» بگیرند. مداح مراسم حین مداحی می‌گوید: «پسر یکی از همین شهدا می‌خواست پیکر را ببیند که سربازها اجازه نمی‌دادند، به آن‌ها گفتم بگذارید ببیند، می‌خواهد از پدرش خبر بگیرد.»

پسرم، سرو قدم، راه برو چند قدم

این مداح از حال و هوای پدر شهید مدافع حرم جاویدالاثر «مرتضی کریمی» که از همرزمان شهید مدافع حرم «مجید قربانخانی» بوده، این چنین می‌گوید: «پدر شهید شعری را آماده کرده بود تا موقع برگشت پیکر پسرش بخواند، اما وقتی پیکر مجید را دید، گویی پسرش را دیده باشد و آن را خواند: پسرم، سرو قدم، راه برو چند قدم /  تا کنم قد تو را خوب تماشا پسرم.»  

حنابندان شهید

مادر شهید از شب قبل تمام خانه را گل باران کرده و سفره عقد چیده بود. کیک سفارش داده  و خواهرش با تمام دلبری‌های خواهرانه، برای تک برادرش حنا درست کرده بود. مادر و خواهر هر کدام ظرف تزیین شده حنا را روی دست گرفتند و بین مهمان‌های مراسم پخش کردند. تابوت شهید که حالا دیگر در قسمت مردانه بود به دلیل ازدحام و ابراز علاقه جمعیت به شهید، شکسته شد و آن را برای تعویض به بیرون حسینه منتقل کردند.

لالایی‌های مادر برای تک پسر شهیدش/باید علی اصغری لالایی بخوانم

مادر که لحظه‌ای نمی‌توانست یک جا بنشیند و دوست داشت گرداگرد پسرش باشد و برایش لالایی بخواند، برای مهمان‌های مراسم وداع پسرش می‌گوید: «بعد از سه سال، روسری‌ام را عوض کرده و سفید پوشیده‌ام. مجیدم را به علی اکبر امام حسین(ع) بخشیدم. چند وقت پیش که کربلا بودم، در بین الحرمین سفره حضرت رقیه(س) انداخته بودیم و نمی‌دانستم تا برگردم  در روز تولد حضرت علی  اکبر(ع)، مجید را به من بر می‌گردانند.»

مادر می‌گوید:«مجید می‌گفت خواب حضرت زهرا(س) را دیده‌ام که به من گفتند بعد از یک هفته مهمان خودم هستی و روز هشتم به شهادت رسید. مجید من، از پهلو هم تیر خورده بود و استخوان‌هایش سوخته و تکه تکه است. سه سال است که مهمان مادرش بود و حضرت زهرا(س) برای مجید، علی اکبری لالایی می‌خواند، اما من باید علی اصغری لالایی بخوانم و از صبح برایش لالایی خوانده‌ام.»

مادر شهید: از صبح می‌گویم مجید ببین چقدر داداش داری

مادر شهید قرباخانی در ادامه سخنان خود برای حاضرین در مراسم می‌گوید: «مجید فدایت شوم، من محکم ایستاده‌ام. می‌گفت گر صد بار بمیرم و زنده شوم، برای اسلام و مسلمین، جان می‌دهم. آقا جان، مجید من پیکر ندارد و دو سه تکه استخوان او برگشته است. مجید خیلی دوست داشت «داداش» داشته باشد و همیشه می‌گفت به آن‌هایی که برادر دارند، حسودی می‌کنم، امروز از همه تشکر می‌کنم، از صبح می‌گویم مجید ببین چقدر داداش داری، برایت عروسی گرفته‌اند و سفره عقد انداخته‌اند.»

پدر شهید: پسرم ملقب به «حر» شهدای مدافع حرم است

«افضل قربانخانی» پدر شهید مدافع حرم «مجید قربانخانی» در گفتگو با خبرنگار تسنیم از حس و حال خود از بازگشت پیکر تک پسرش می‌گوید: «خیلی خوشحال هستم که مجید برگشته است و انشاالله تمام پیکرهایی که برنگشته، به زودی برگردد. از مردم تشکر می‌کنم که در این مراسم شرکت کردند و خدا را بابت این موضوع شکر می‌کنم. افتخار می‌کنم که پدر مجید هستم. پسرم ملقب به «حر» شهدای مدافع حرم است و وقتی پیکرش را دیدم گفتم خوش آمدی پسرم.»

خواهر شهید:آرزوی عروسی برادرم را داشتم، اما فدایی خانم زینب(س) شد

خواهر شهید مدافع حرم «مجید قربانخانی» در گفتگو با خبرنگار تسنیم درباره حس و حال خود از بازگشت پیکر برادر شهیدش این چنین می‌گوید:«وقتی پیکر برادرم را بغل کردم، خیلی آرام شدم. فقط دو تا استخوان سوخته از داداشم آمده است. به برادرم گفتم دورت بگردم داداشم، من آرزوی عروسی‌ات را داشتم، اما فدایی خانم زینب(س) شدی.»

عقد نمادین و آسمانی شهید مدافع حرم در معراج شهدا

بعد از مراسم حنابندان شهید، کیک عقد آسمانی را به داخل حسینه معراج آوردند تا مراسم در آنجا برگزار شود، اما به دلیل شلوغی بیش از حد، این کار انجام نشد و پیکر که حالا درون یک تابوت شیشه‌ای بود را به داخل حیاط معراج منتقل کردند و آن را بر روی یک آمبولانس وسط حیاط قرار دادند. کیک عقد را همراه سبد پر از گل پر پر شده نیز روی تابوت گذاشتند. جمعیت گرداگرد آمبولانس حلقه زدند و مادر که حالا چادر رنگی نیز به سر کرده بود به همراه پدر شهید، روی ماشین رفتند تا مراسم عقد پسرشان را برگزار کنند.

وقتی مداح شروع به خواندن مداحی کرد، مادر که عکس پسرش در دستانش بود، گرداگرد تابوت پسر طواف کرد و گل‌های پرپر شده را همراه پدر روی مهمان‌های عقد نمادین، اما آسمانی پسرشان ریختد و جمعیت یک صدا کل می‌کشیدند و گویی ملائک از آسمان، نظاره‌گر این مراسم بودند.

شهید مدافع حرم «مجید قربانخانی» متولد 30 مردادماه سال 69 در تهران و ساکن محله یافت‌آباد بود که بعد از یک تحول درونی، داوطلبانه به سوریه اعزام شد تا از حریم عقیله بنی‌هاشم و مردم مظلوم سوریه دفاع کند. در نهایت بعد از دلاوری‌های فراوان در تاریخ 21دی ماه سال 94 به‌دست تروریست‌های تکفیری در منطقه خان‌طومان به فیض شهادت نائل شد و پیکر مطهرش در منطقه ماند. سرانجام پیکر شهید توسط گروه‌های تفحص شهدا کشف و از طریق آزمایش DNA شناسایی شد. از این شهید مدافع حرم به دلیل برخی اخلاق های خاص، لوتی مسلک بودن، خالکوبی روی دست و تحول درونی یکباره تا رسیدن به عرش اعلاء، به نام‌های «داداش مجید»، «مجید سوزوکی» و «حر» شهدای مدافع حرم نیز یاد می‌کنند.

انتهای پیام/