علیرضا آل یمین - مردمان عجیبی شدهایم. انگار که داریم تغییر شکل میدهیم. از موجودی به موجود دیگر.
همین سه، چهار دهه پیش بود که مردانی از کشور همسایه آمدند و پا به پای ما با ارتش صدام جنگیدند و خون دادند. کشور خودشان درگیر جنگ با شوروی بود اما اعتقاد داشتند ایران اهمیت بیشتری دارد.
یا همینچند سال پیش فرزندان همان مردان رفتند در سوریه و عراق و پای منافع ما که در اعتقادشان گره خورده بود جنگیدند و خون دادند.
اصلا چرا راه دور برویم همین دو هفته پیش رسانهها پر شد از خبر حضور افغانستانیها در مناطق سیلزده برای کمک به مردم.
حالا ما مینشینیم برایشان چرتکه میاندازیم که اگر شما نباشید یک قران ما دوزار میشود.
به چنان بلاهتی دچار شدهایم که برای تهدید دشمنمان، میخواهیم دوستانمان را از خانه بیرون کنیم.
مردمی در همسایگی ما هستند که در زبان و دین و نژاد با ما برابرند. مثل ما، مثل همه آدمها خوب دارند، بد هم دارند. آنهایشان که آمدهاند ایران در شادی و عزا، کم و زیاد، خیر و شر، جنگ و صلح و هرچه در این. چهل سال بوده شریکمان بودند. این مردم نه رعیت ما هستند نه گوشت قربانی و نه مرغ عزا و عروسی، که هر جور دلمان خواست بنا به حال یومیهمان بلا سرشان بیاوریم و چارستونشان را بلرزانیم.
آدرس غلط ندهید، مردم را به جان هم نیاندازید. راه نجات ما از شرایط موجود باز کردن راه افغانستان نیست، بستن راه غربستان است.
آقایان که ترسبرشان داشته و میخواهند برای دخلِ صنّار مجلس مهمان کشی برپا کنند باید پوزهبند به صاحب خانههای دلهای بزنند که کرور کرور اموال این ملت را به تاراج میبرند و در ینگه دنیا به ریش ما و هر چه که هست میخندند.