مرتضی رضیعی (جانباز نخاعی و پزشک متخصص پوست و مو) - «مرتضی رضیعی»، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز، در واکنش به یادداشت «حسام عسگری» که پیش از این منتشر شده بود، دربارهی نامهی حجت الاسلام والمسلمین «مهدی کروبی» به رهبری نوشت:
تمام کسانی که از ابتدای انقلاب تا کنون مسوول بودند و مسوولیت داشتند چه در کارهای خوبی که داشتند چه در کارهای بد و بی مسوولیتیها و ندانم کاریهایی که داشتند مسوولند و بزرگترین گناه ایشان این است که آنجا که فساد و تباهی را دیدند، چون که در قدرت بودند سکوت کردند و آنگاه که از قدرت، به حق یا ناحق، کنار رفتند شروع کردند به فرافکنی و متاسفانه همگی یکصدا شدند و تمام گناهان و کارهای نکردهی خود را در زمانی که در پست و مقامی بودند از یاد بردند و آنگاه که از قدرت کنار زده شدند و فساد و تباهی بسیار را دیدند (از قبل هم میدیدند) تمام این فسادها را با روش ناجوانمردانهای به گردن یک نفر انداختند؛ من نمیخواهم آقای «خامنهای» را با مولایمان حضرت علی علیه السلام مقایسه کنم (که ایشان خود را خاک پای حضرت امیر هم نمیداند) ولی تاریخ را به یاد بیاورید؛ جناب خلیفهی اول و دوم و سوم به کنار, همان کسانی که از ابتدا تا قبل از حکومت ظاهری حضرت امیر مدافع سرسخت حضرت امیر بودند (جناب طلحه و زبیر) و حتی شهادت میدادند و حمایت از حضرت امیر(ع) میکردند که بعد از نبی مکرم اسلام باید حضرت امیر جانشین پیامبر شود و آنگاه که بعد از خلیفهی سوم با اصرار مردم و همین یاران، حضرت امیر حکومت را پذیرفت، شما در تاریخ بخوانید که اول مخالفان حضرت، همین صحابهای بودند که رشادتهای بسیار در زمان حضرت نبی اکرم کرده بودند و چون حضرت امیر به ایشان در ابتدا پست ندادند ناراحت شدند و وقایع جنگ جمل به راه افتاد؛
حال جناب طلحه و زبیر کجا و امثال آقای کروبی کجا؟! و بعد از آن هم که چون فسادها، بخصوص ثروت اندوزی و قدرتطلبی بهتدریج بعد از نبی مکرم اسلام در بعضی صحابهی گرام (نه همه صحابه) زیاد شده بود، در تاریخ میبینیم که در حکومت کمی کمتر از ۵ سالهی مظلومانهی حضرت امیر، همهی کمی و کاستیها و خصوصاً جنگهایی که به آن حضرت تحمیل شده بود، به ناحق به گردن (تصمیمات) حضرت امیر انداختند. مگر خوارج یا امثال اشعث و شمرها …. چه کسانی بودند؟ آیا همان سربازان و سردارانی نبودند که با قبیلهی خود در رکاب حضرت امیر در جنگ جمل و تا مدتی در جنگ صفین جنگ کرده بودند ولی بعداً که مشکلات اجتماعی و اقتصادی زیاد شد و خیلی از مشکلات را خودشان بهوجود آوردند(جریان حکمیت و …) تمام کاسه کوزهها و مشکلات آنزمان را به گردن مولای مظلومان حضرت امیر(ع) انداختند! آیا تاریخ تکرار نمیشود؟ آنروز بود که حضرت امیر ناله سر داد که ای کاش به جای ۱۰ تن از شما یک سرباز معاویه را داشتم؛ آنها در باطل خود مصر هستند و شما در حق خود کوتاهی میکنید. آن روز معاویه نماد نفاق و دورویی بود و به خونخواهی عثمان که حضرت امیر هیچ نقشی در قتلش نداشت شورش کرد، با روم آنروز مدارا کرد و ساخت و پاخت میکرد ولی بر حاکم وقت اشکال و ایراد میگرفت و شورش میکرد و با سیاست ورزی و مغلطهبازی خود حتی بعضی از خواص را با خود همراه کرد و نهایتاً تمام جنگها و خونریزیها و کشت و کشتارها را بیشرمانه به مولایمان حضرت امیر نسبت دادند.
در چند سال اخیر هم آقای روحانی با شعار قفل و کلید و اینکه حتماً مذاکرهی هستهای به ثمر مینشیند و تمام تحریمهای بانکی و بیمهای و …. بالمره برداشته میشود آن سیاست را انتخاب کرد که چرخ سانتریفیوژ بچرخد و اقتصاد (سفره مردم) هم بچرخد و بسیاری از رجل سیاسی همراهی کردند و هر آنچه رهبری هشدار میداد که در مذاکرات عجله به خرج ندهید و در نگارش تفاهم دقت کنید که بعداً آمریکا دبه نکند و… و آخرش هم به خیلی از توصیههای رهبری واقعاً گوش ندادند، و البته برای خود دلیل هم داشتند (پس تصمیم گیرنده اصلی مذاکرات رهبری نبود!) نهایتاً مذاکره کنندگان بسیار زحمت کشیدند و با افتخار به ایران برگشتند که ای مردم! زین پس تمام تحریمها برداشته میشود و موج سرمایه گذاریها و … و کذا و کذا میشود؛ ولی وقتی زمان گذشت و در بسیاری از موارد آمریکا و اروپا دبه کردند و اقتصاد سامان نگرفت و نابسامانیهای اقتصادی بتدریج بالا گرفت و جیب مردم خالی بود و خالی هم ماند و از مفاسد بانکی هم غافل شدند (بانکهایی که مجوز نداشتند و ورشکسته شدند و پول مردم را خوردند و بردند و نهایتاً اعتراضات مردمی زیاد شد) آنگاه چه شد؟! با تمام نامردی، بعضی از سیاسیون تمام این وقایع و ناهنجاریهای پس از آن را به گردن کسی انداختند (رهبری) که هیچ نقشی در ندانم کاری این آقایان نداشت.
به خدا قسم بی انصاف است اگر کسی روز روشن را ببیند و انکار کند! و آنگاه گفتند اصلاً برای چی ما هستهای میخواستیم که تحریم بشویم و این بلاها سرمان بیاید؟! آنگاه که تصمیمی برای شروع نیروگاه هستهای و غنی سازی بوده از ابتدا با نظر جمعی و از زمان آیت الله «رفسنجانی» شروع شده و تمام یاران در شورای امنیت ملی گرفته تا مجلس همراهی کردند، ولی آنجاییکه با ندانم کاری عدهای این وقایع پیش آمد، تمام کاسه کوزها را به گردن این سید مظلوم انداختند! آن غم و درد سال ۸۸ هم بماند. شما اساتید تاریخ و تاریخ نویسان را به خدا قسم میدهیم که بگویید شدت تحریمهای هستهای و وقایع پس ازآن از کی شروع شد؟ مگر این نبود که قبل از حادثهی غمبار ۸۸ اوباما داشت با ایران مذاکره میکرد و امتیاز میداد (سر موضوع هستهای) ولی برخی از مشاوران ایشان چند ماه قبل از انتخابات ۸۸ به اوباما توصیه کردند که بگذاریم و ببینیم نتیجه انتخابات ۸۸ چه میشود؛ و آنگاه که اختلاف را در جبههی یاران انقلاب دیدند فهمیدند بهبه چقدر اختلاف بین یاران انقلاب بود و ما خبر نداشتیم و از آن زمان به بعد شدت فشار و تحریمها به ایران شروع و سپس و بعد از آن با ندانم کاریهای آقای احمدی نژاد (نوع سخنان ایشان در مجامع و …) بیشتر و بیشتر شد.
آقای موسوی، آقای کروبی! شما مگر از حضرت امیر بالاتر بودید؟ مگر تاریخ اسلام را نخواندید که بعد از نبیاکرم، اسلام را غصب کردند و بعد از ایشان چهها که با علی (ع) و همسر ایشان حضرت فاطمه زهرا، سیده نساء العالمین روا نداشتند؛ ولی حضرت امیر در نهایت چه گفت؟ مگر نگفت که برای و به خاطر مصلحت اسلام خار در چشم و استخوان در گلو، و نهایتاً سکوت اختیار کردم که این حداقل اسلام هم از بین نرود و روم و ایران آن زمان به خاطر تضعیف بین مسلمانان تهاجم نکنند و اسلام نوپا بماند و به همین دلیل به مولایمان لقب یعسوب الدین داده شد.
آقای موسوی و آقای کروبی که شما حوزه هم درس خواندی، آیا تاریخ اسلام را نخواندی؟ آیا اینکه این همه دم از امام راحل میزنی، نشنیدی که امام فرمودند حفظ این نظام از اوجب واجبات است؛ بعد شما (آقای کروبی) در سال ۸۸ با سه میلیون رأی نه (با ده میلیون رأی) اون شورشهای خیابانی را راه انداختید، آنهم در آن برهه از زمان که اگر حتی حقی هم داشتید، اگر کوتاه میآمدید و قشونکشی نمیکردید یقیناً فشار آمریکا و غرب سر موضوع هستهای تا آن حد زیاد نمیشد. آخر قدرت طلبی تا به چه حد؟!
و آخرش سلسلهوار این مسایل را همگی با هم بهوجود آوردید (یکی بیشتر یکی کمتر) و در آخر، در نهایت ناجوانمردی، تمام بدبختیهای سال ۸۸ تا به کنون را به گردن این سید میاندازید؟ اگر در زمان امام بود جرأت این کارها را داشتید؟!
مگر نظریهی ولایت فقیه از جانب امام راحل نبود، پس چرا به امر امام راحل تمکین میکردی ولی ذرهای به امر رهبری آقای خامنهای تمکین نکردی؟ جواب امام راحل را در روز قیامت چه خواهی داد؟
پس حرف رهبری درست بود که در آن برههی دردناک (ارتحال امام و نهایتاً انتخاب ایشان) که در ابتدا رهبری خودشان قبول نمیکردند و با استدلال فرمودند: بعضی از شما که الان به من رأی دادید (فلانی و فلانی) آیا من حکمی کنم بعداً قبول میکنید؟
درود خداوند بر غیرت و شرف و قضاوت شما عزیز، آقای حسام عسگری؛ بنده یک جانباز قطع نخاع و یک پزشک هستم. تاکنون حدود دو سوم جانبازان قطع نخاع از عوارض شدید قطع نخاعی شهید شده اند.
شما را قسم میدهم با اینکه این جانبازان رنج کشیده که بسیاری از ایشان بعد از سالهای طولانی در تخت آسایشگاهها یا کنار خانوادهی رنج کشیدهی خود در شهرستانهای کوچک بستری هستند و بسیار هم از بی مهری مسوولان مختلف خاطرهها دارند؛ بدون غرض و مرض گروهی بیطرف بروند و از این افراد بپرسند، اینها از احوالات آقای کروبی و همسر گرامی ایشان که سالها خودشان مسوول بنیاد شهید و همسرشان رییس آسایشگاههای جانبازان بودند بسیار باخبرند، یقیناً ایشان بدون حب و بغض به شما کد و گرا میدهند که آقای کروبی و همسر ایشان در آن دوران چه شیوهی مدیریتی داشتند. وای که اگر این کار تحقیقی را بکنید آبروی ایشان میرود و به خدا قسم که اغلب این جانبازان با گلایههای فراوانی که دارند، از یک شخص بیش از همهی مسوولان راضی بوده (آنها که شهید شدند) و هستند (آنها که هنوز زندهاند) و آن کسی نیست جز آیت الله خامنهای.
آقای کروبی! انصاف داشته باش. بنده خودم اهل ازنا (مجاور الیگودرز) هستم. به من اعتماد نکنید، از مردم شهرهای مختلف استان لرستان بپرسید که می گویند: آقای کروبی که لر است، چند بار (به غیر از سفرهای انتخاباتی و تبلیغاتی) به شهرهای این استان سفر کرد و درد این مردم را شنید؟ آری خانه و زندگی ایشان در بهترین منطقهی تهران (بالاشهر) بود و هیچ توجهی به همشهریهای خود نداشت و در اغلب انتخابات هم مردم استان لرستان به ایشان رأی نمیدادند؛ چون از ایشان گله داشتند که با اینکه لر بوده، لرهای استان لرستان را کاملاً فراموش کرده است. فکر کنید بنده دروغ میگویم و غرض و مرض دارم؛ گروهی جامعه شناس غیر سیاسی بدون غرض و مرض در این مورد تحقیق کنند؛ و اگر من در مورد تمام حرفهایی که زدم و دروغ گفتم و افترا زدم، حاضرم که محاکمه شوم.
«لعنت الله علی الکاذبین»