«شهید منصور عباسی کیان» متولد سال ۱۳۳۲ در روستای مسجدین شهرستان کبودرآهنگ استان همدان بود. او با وجود اینکه کم سن و سال بود از روستا به تهران مهاجرت کرد و مشغول به کارگری شد. در روزهای پر تلاطم پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل شرکت در فعالیتهای انقلابی از محل کارش اخراج شد و در سال ۱۳۵۹ دوباره به محل کار بازگشت. با شدت جنگ تحمیلی بارها داوطلبانه راهی جبهههای جنگ شد و پس از شرکت در چندین عملیات بزرگ از جمله کربلای یک آزادسازی شهر مهران، والفجر 8، سیدالشهدای فکه، کربلای 4 و ۵ نهایتا در شلمچه در ۱۸ فروردین سال ۱۳۶۶ بر اثر اصابت خمپاره به ناحیه سر وسینه به فوزعظیم شهادت رسید. در ادامه بخشی از وصیتنامه این شهید را میخوانید.
خدایا اگر استقامت دین و انقلاب را در تکه تکه شدن ما بدانی، ما راضی هستیم
ای خدایی که در شادیها و گرفتاری ها ذخیره و پشتیبان من هستی، ای ولی نعمت من و ای رازق من که احتیاجات مرا قبل از من برایم ارزانی داشتهای، ای خدای من وای خدای پدران و مادران و اجداد و معلمان و مربیان من، امیدوارم لحظهای مرا به اندازه چشم برهم زدن به حال خود وامگذاری که اگر تو مرا به خود واگذاری به شرارت نزدیک تر و از خیرات تو دورتر میگردم و این عهد و پیمان دوباره مرا در کارنامه روز قیامت حفظ فرما.
پروردگارا! تو انیس و مونس من در قبر و برزخ و حشر و برانگیختن در قیامت باش پروردگارا! قدرتی به من عنایت کن و لطفی بفرما تا لحظه آخرین عمر نام تو را بر زبان داشته باشم. ببخش و در صف شهدا قرارم بده.
خداوندا! تو را به یگانگیات سوگند، شهادت در راه اسلام را نصیبم کن، گناهانم را پاک گردان چرا که پیرو اباعبدالله الحسین علیه السلام، هستم.
خدایا! اگر استقامت دین و انقلاب را در تکه تکه شدن ما بدانی، ما راضی هستیم.
انسان بر سر 2 راهی انتخاب قرار گرفته و یکی از 2 راه را باید انتخاب کند؛ یا عزت، یا ذلت، یا حسین یا یزید، یا شهادت یا تسلیم، یا بهشت یا دوزخ. به هرحال در این پیکار مسلمان باید با تمام نیروی خویش به مبارزه با کفر و شرک و استکبار بپردازد. با دشمن متجاوز بستیزد و در نبردی بیامان حسین وار حمله کند و راهی را بپیماید که علی (ع) فرمودند: «جهاد پوشش محکمی از تقوا و پرهیزکاری است و سپر قوی خداوندی به شمار می رود» روشن است جامعهای که در پوشش زره الهی قرار گیرد از هرگونه آسیب و رنجی مصون خواهد ماند و با نبرد دلاورانه پیکارگران راه حق بر دشمنان خویش پیروز خواهد شد. باقی ماندن و پایداری یک جامعه نیاز مبرمی به فداکاری و از جان گذشتگی دارد.
جامعهای که بی تفاوت باشد، تجاوزگران بر آنها مسلط میشوند
جامعهای که مردم آن بی تفاوت باشند و از حیثیت و شرف انسانیت خویش دفاع نمایند، تجاوزگران بر آنها مسلط شده و نکبت و بیچارگی را برای آنان به ارمغان خواهند آورد؛ چنین جامعهای نمیتواند شرافتمندانه و سربلند زندگی کند و لباس ذلت، زیبنده چنین جامعهای است. نتیجه سستی و بی توجهی نسبت به این امر مهم گرفتاریها و رنجهای فراوانی را به دنبال دارد. کسی که از جهاد شانه خالی کرده و برای سالم ماندن، خویش را محفوظ نگهداشته، باید بداند این گریز، او را به درجات وحشتناکی از پستی و حقارت کشانده و زندگی ننگینی را به او هدیه خواهد ساخت.
مادرم، با ریختن خونم از زحمات تو قدردانی میکنم
سلام. سلام ای مادر جان، با چه زحمتهایی مرا بزرگ کردهای، میدانی که با ریخته شدن خونم در راه اسلام و قرآن از زحمات تو قدردانی کردهام. مادرم از شما تقاضا میکنم که مرگ مرا مانند پی گرفتن امانتی که خداوند به من داده بود، بدانید و تواضع خود را در مقابل خداوند و امام امت و انقلاب حفظ کنی خود را مدیون آنها بدانید و طلبکار آنها ندانید و امیدوارم که حافظ این خونهای شهدا باشید و امام را تنها نگذارید.
همسرم از تو خیلی ممنونم که در این جهاد همیشه با من هماهنگ بودی و هیچ وقت نشد مرا از این راه منع کنید بلکه بیشتر از من استوارتر بودید، خداوند به شما اجر عظیم عنایت کند و امیدوارم که همیشه در این راه استوار باشید. همسرم تو وظیفه سنگینی را متحمل خواهی شد چرا که در تربیت فرزندانم باید خوب بکوشی و آنها را خوب تربیت کرده و تحویل جامعه دهی و باید به آنها زندگی ساده زیستن را بیاموزی و امیدوارم راهی را که شهیدان رفتهاند خوب به آنها بفهمانی تا هنگام که بزرگ شدند خود احساس وظیفه نموده و سلاح آنان را بر دوش گیرند و در احقاق حق با دشمنان خدا و دین به مبارزه و پیکار برخیزند.
خواهرانم ای خواهران مهربانم امیدوارم سعی کنید رهروان صدیق راه زینب (س) باشید نمونهای یک زن واقعی مسلمان در خانه و پیامداران راستین خون تمامی شهداء از هابیل تا حسین (ع) و از حسین (ع) تاکنون و مربیان لایقی باشید در تربیت فرزندانی که شایستگی نام مسلمان را از هر حیث دارا باشند. مادر جانم، همسرم و ای خواهرانم امیدوارم که مرا حلال کنید و از شنیدن خبر مرگ من اشک نریزید. زیرا امام عزیز و بزرگوارمان در سوگ فرزندش اشک نریخت چون میدانست که رضای خدا در این امر میباشد.