مه را آرام و مصمم میکرد.
در کلامش نفوذ خاصی داشت. بودند برادرانی که در اثر فشار کار خسته شده و به قولی بریده بودند ولی بعد از چند دقیقه صحبت با حاج آقا تمام مسائل برایشان حل میشد و با دلی گرم و امیدوار دوباره سراغ کارشان رفتند. خیلی اوقات دیده میشد بعضی از برادرها دنبال بهانه میگشتند که چند دقیقه با حاج آقا صحبت و یا برخورد کوتاهی داشته باشند و به قول معروف از این قضیه روحیه بگیرند.
هر وقت به مردم روستاها میرسید بچهها را بغل و نوازش میکرد. دستی به سر و گوش آنها میکشید و با مردم خوش و بش میکرد، از وضع آنها میپرسید و از برکات اسلام و جمهوری اسلامی برای آنها سخن میگفت.