تاریخ : 1398,شنبه 18 خرداد12:08
کد خبر : 66806 - سرویس خبری : اخبار

رنج های یک پدر به اصطلاح ایثارگر!


رنج های یک پدر به اصطلاح ایثارگر!

لااقل کمترین جایگاه ما نصب تابلوی ناممان روی دیوار کوچه و خیابان، آن هم در برابر ریشخند بی بند و باران کنونی بود!...

داوود جواش مرندی - به محضر حضرت دوست و درود به روان پیامبران و اولیاء الله وصلوات برحضرت محمد وال محمد و ائمه معصومین و ام ابیها و درود به روان پاک امام و شهدا.

سلام برشما و هر آن که با صداقت راه نیک و منش خالصانه حضرت امام خمینی (ره) را مستدام میدارد، بنده سراپا تقصیر سرباز وظیفه جمعی گردان ۷۸۱ از لشگر۲۳ تکاور که افتخارحضور ۲۱ ماه در منطقه عملیاتی سردشت ازسال ۶۵ الی ۶۷ دارم.

با مطالعه مطالب فاش نیوز، اولا تشکر می کنم از فعالیت نیک شما سروران. ثانیا" می پردازم به درددل خود و امثالهم تا شاید نیم نگاهی هم به ما بشود.

 صراحتا می گویم که حکایت همچنان باقی ست! جرم ما به شهادت نرسیدن، مجروح و جانباز نشدن، و گم شدن در نظر دست اندرکار است. همچون پوشه هایی هستیم که سال ها پرونده هایمان فقط با دریافت کارت ایثار مسکوت مانده است. نه نگاهی و نه توجهی. در مقابلمان نیز برداشت و تجلیل هایی از مسئولین و فقط تصویب قوانین و مصوبه ها. پشت سرمان هم که خاطرات تلخ در آغوش کشیدن همرزمان و همسنگران به خون غلطیده.

بزرگانی که نمازشان در سنگر نمازخانه گروهان به خون نشست و یا آنهایی که نگهبان انبار مهمات در منطقه بودند و با بمباران و انفجار، تنها اثری که ازخود باقی گذاشته اند یاد و خاطرات آنهاست.

کاش ما هم چنین می شدیم. لا اقل کمترین جایگاه ما نصب تابلوی ناممان روی دیوار کوچه و خیابان، آن هم در برابر ریشخند بی بند و باران کنونی بود و باز همچنان همچون شعله های انفجار بمباران آن روزها می سوختیم، ولی بی مهری نمی دیدیم.

گفته اید «نظر بدهید» به چه کسی بگوییم حرف دل را که گوش شنوا، دستی آماده به کار و همت والایی داشته باشد؟! 

 سوال می کنم از مسئولین که چرا به امثال ما کارت ایثار دادید؟ کارت ایثار به قطع کوچک! خب در قطع بزرگتر می دادید تا قابش می کردیم تا الکی خوش باشیم و با خود می گفتیم این کارت را برای حق شناسی به ما داده اند. حال که کارت را کوچکش کرده اید، چرا به مصوبات نمی نگرید که کجای کارتان اشتباه است؟ کار ما در دوران دفاع مقدس که روبروی ما و بالای سرمان بعثی ها و هواپیماهایشان بود و توپ و خمپاره که می بارید و یا پشت سر و کنارمان گروهک های کومله و دموکرات که خواب شب های خستگی مان را از چشمانمان می گرفتند سخت بود یا اجرای قانونی که تصویب کرده اید؟

حال زمان گذشته است و ما پیر شده ایم.

در خلوت و گوشه عزلت، چون کوخ نشین هستیم، درنظر نمی آییم! پیر و ناتوان و خسته ایم، از طرفی مستاجر بیکار و بلا تکلیف. شخص من به عنوان سرپرست خانواده ام، ازبس از دیگران قرض گرفته ام که کوچه های شهر هم مثل دوران جنگ و سنگر جبهه برایم نا امن است! ناامنی آنجا با افتخار بود و اینجا با حقارت و ترس از رویارویی با طلبکار و بی آبرویی!

 پرداخت ماهیانه ششصد هزارتومان اجاره خانه و حداقل پانصد هزار تومان یا بیشتر خرج خانه، و وجود جوانی که وقت ازدواجش گذشته و نوجوانی دیگر که با این شرایط در دبیرستان نمونه دولتی درس می خواند و رتبه سوم شهرستان را دارد و امید به آینده ای غبار آلود... پدر به اصطلاح ایثارگرشان توان خرید حتی یک جفت جوراب عیدانه را هم برای قدردانی از زحماتش ندارد!

از روی مادر فرزندانم که سادات است و از ذریه حضرت رسول(ص) به حد کفایت خجالت می کشم.

شما را به خدا قانونی را که توان عملی کردنش را ندارید تصویب نکنید. مسئولین قانون را جامه عمل بپوشانند، به خاطرخدا کم کاری بس است، نسل ما دیگر برنمی گردد. کاری کنید که همیشه استمرار ایثار و رزمندگی را در ذهن فرزاندنمان زنده و احیا کنید نه توسل به اعتیاد و بی بند و باری را، می خواستم بگویم درمانده ام! اما از دوستانم، ازهمرزمانم که تاریخ و چگونگی جراحاتشان مهم نیست بلکه دردشان مهم است، خجالت کشیدم.

نظر خداوند در حق بندگان مظلوم و درمانده را اعمال کنید که انالله و انا الیه راجعون... در راه همه است.


کد خبرنگار : 20