تاریخ : 1398,یکشنبه 26 خرداد15:58
کد خبر : 67177 - سرویس خبری : اخبار

شکنجه اسرا در کانال فاضلاب!



«علیرضا سورگی» گفت: نیرو‌های رژیم بعث برای شکنجه «اسیر» را به داخل کانال فاضلاب می‌انداختند. اسیر هم باید در داخل کانال مسافت ۵۰۰ متر را سینه خیز می‌رفت. بعثی‌ها هم در این حین با کابل او را می‌زدند.

جهاد سازندگی از جمله نهاد‌های مردمی است که پس از پیروزی انقلاب به فرمان امام (ره) در ۲۷ خرداد ۵۸ تشکیل شد. از آنجایی که وضعیت روستا‌ها و بخش کشاورزی نیاز به ساماندهی داشت، این نهاد به سرعت مورد توجه قرار گرفت. با شروع جنگ تحمیلی، فعالیت‌های این سازمان افزایش یافت. جهادگران نقش موثری در جنگ ایفا کردند تا آنجایی که پس از اتمام جنگ، امام خمینی (ره) لقب سنگرسازان بی‌سنگر را به این اعضای این سازمان نسبت داد. به مناسبت سالروز تشکیل جهاد سازندگی خبرنگار ما به گفت‌وگو با جانباز «علیرضا سورگی» جهادگر و آزاده دوران دفاع مقدس پرداخت که در ادامه می‌خوانید.

شکنجه اسرا در کانال فاضلاب به روایت یک آزاده

دفاع‌پرس: چند مرتبه به جبهه اعزام شدید و چه زمانی به اسارت درآمدید؟

برای سومین مرتبه در تاریخ ۱۲ تیر ۶۷ به جبهه اعزام شدم و در منطقه سومار خدمت کردم. پس از قبول قطع نامه ۵۹۸، گمان کردیم که جنگ خاتمه یافته است، اما ۲ روز بعد (۳۱ تیر)، حمله سراسری از سوی عراق در مرز‌های ایران آغاز شد.

با پیشروی دشمن، محل گروهان شهید فاضلی در تیررس آن‌ها قرار گرفت. از این رو من به همراه سیدحسین یزدانی فرمانده گروهان شهید فاضلی و زمانیان از گروهان راهسازی برای کسب تکلیف عازم مقر گردان واقع در جاده سومار شدیم. به مقر که رسیدیم، دیدیم که دقایقی قبل این مکان مورد هدف بمب های شیمیایی قرار گرفته است. برخی از نیرو‌ها برای در امان ماندن از آسیب شیمیایی به ارتفاعات رفته بودند. به سنگر فرماندهی رفتیم و اوضاع پایگاه را اطلاع دادیم. تصمیم گرفتند که نیرو‌ها عقب‌نشینی کنند. فرمانده عملیات گردان به من دستور داد تا به سمت خط مقدم بروم و دستور عقب‌نشینی را اعلام کنم. با سید حسین یزدانی (راننده) به راه افتادم. از جاده نفت شهر به سمت گیلان غرب در حرکت بودیم که سه تانک از سمت مقابل به ما نزدیک شد. به آن‌ها علامت دادیم که توقف کنند. از خدمه تانک اول سوال کردم که راه باز است؟ خدمه تانک با تکان دادن سر تایید کرد. دوباره همان سوال را از تانک سوم پرسیدم. با تمام شدن سوالم در یک لحظه تانک شروع کرد به دور زدن ماشین و مقابل ماشین توقف کرد. یزدانی پیاده شد و با عصبانیت خطاب به خدمه تانک گفت "چرا این کار را کردی؟" ثانیه ای نگذشت که عراقی‌ها ما را محاصره کردند. اینگونه اسیر و به پشت خط منتقل شدیم.

دفاع‌پرس: پس از اسارت چطور با شما رفتار کردند؟

از آنجایی که نیروهای بعثی حین پیشروی بودند، فرصت برخورد خشن در خط مقدم با اسرا را نداشتند. با این حال هر فرصتی که پیدا می‌کردند، اسرا را کتک می‌زدند. آن‌ها با کابل اسرا را می‌زدند و آب برای رفع تشنگی نمی‌دادند.

ما را به اردوگاه بعقوبه بردند و همچون دیگر اسرا مورد شکنجه قرار گرفتیم. رفتار عراقی‌ها در زمان جنگ و در زمان آتش‌بس فرقی نداشت. نگهبانان و مسئولان اردوگاه به دنبال بهانه‌ای بودند تا نیرو‌ها را شکنجه دهند. در آنجا انواع شکنجه‌ها همچون کتک زدن اسرا با کابل و باتوم در کانال فاضلاب، قطع سهمیه غذا، جیره بندی آب، جلوگیری از اقامه نماز و قرائت قرآن و ... را انجام می‌دادند. ۲۵ ماه و ۲۱ روز در این اردوگاه بودم.

دفاع‌پرس: نحوه شکنجه در کانال فاضلاب چگونه بود؟

نیرو‌های رژیم بعث اسرا را به داخل کانال فاضلاب می‌انداختند که گودی آن نزدیک به ۲ متر بود. یک اسیر باید در داخل کانال مسافت ۵۰۰ متر را سینه خیز می‌رفت. بعثی‌ها هم در این حین با کابل او را می‌زدند. ۵۰۰ متر باقی را هم باید اسیر با زانو راه می‌رفت. در آخر هم باید این مسیر را به صورت کلاغ پر برمی‌گشت. بعد از این تنبیه‌ها از حمام و دوش گرفتن هم خبری نبود.

دفاع‌پرس: اسرا با هم اتحاد داشتند؟

بله. با شروع تبادل اسرا همچنان نیرو‌های بعثی اسرا را شکنجه می‌دادند. یک مرتبه اسرا با هم متحد شدند و شورش کردند. درگیری بین اسرا و نیرو‌های بعثی رخ داد. در این بین چند نفر مجروح و یک نفر شهید شد. پس از خاتمه درگیری اعلام کردیم تا ساعت ۱۰ شب فرصت دارید یک جلسه ملاقات اسرا با نماینده صلیب سرخ و فرمانده کل اردوگاه فراهم کنید. این درخواست عملی شد. در این دیدار به اسرا اجازه دادند تا مراسم عزاداری امام حسین و نماز جماعت برگزار کنند. همچنین جلسات دعای کمیل، ندبه و توسل برپا شود.

عید قربان سال ۶۹ بود که از افسر عراقی اجازه گرفتیم تا به مناسبت عید جلسه‌ای در آسایشگاه پنج با حضور برادران آسایشگاه‌های دیگر برگزار کنیم. افسر عراقی که فرمانده اردوگاه بود با این درخواست ما موافقت کرد. با این مجوز اسرایی که اهل خراسان بودند، دور هم جمع شدند. ۱۰ دقیقه از این تجمع نگذشته بود که نگهبان وارد آسایشگاه شد و گفت «اسرایی که از آسایشگاه دیگری آمده‌اند، بیرون بیایند.» با جدا شدن اسرا، همه را برای تنبیه به صف کردند. هر چقدر گفتیم که افسر اردوگاه اجازه داده است تا ما دور هم جمع شویم، قبول نکردند. نگهبانان با کابل به جان اسرا افتادند. سپس اسرا را به داخل کانال فاضلاب انداختند.


منبع : دفاع پرس