تاریخ : 1398,پنجشنبه 27 تير13:45
کد خبر : 68255 - سرویس خبری : اخبار

اسارتی که راهگشای مشکل جزیره مجنون شد



یکی از رزمندگان لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) خاطره‌ای از اسیر ایرانی تعریف کرد که ماجرای اسارتش راهگشای حل مشکل جزیره مجنون شد.

رزمنده‌ای که ماجرای اسارتش راهگشای حل مشکل جزیره مجنون شد

شهید «ناصر اربابیان» جانشین فرمانده گردان تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) بود که ۲۲ تیر سال ۶۷ در منطقه «فکه» به شهادت رسید. «جعفر طهماسبی» از رزمندگان تخریبچی لشکر ۱۰ با اشاره به آخرین عکس خود با شهید اربابیان به بیان خاطره‌ای از ماجرای اسارت یکی از رزمندگان پرداخت و تعریف کرد:

جزیره مجنون کنار جاده خندق لشکر سیدالشهداء (ع) خط پدافندی داشت، قرار شد موانع جلوی خط تقویت شود و ما مجددا یک ردیف مین جهنده M۱۶ را با توجه به بالا آمدن ارتفاع آب مقابل موانع کار بگذاریم. برای این کار نیاز به سیم خاردار و نبشی داشتیم. سیم خاردار‌ها را از مهندسی جنگ جهاد در جزیره گرفتیم؛ اما نبشی مناسب نداشتند و قرار شد حاج ناصر اربابیان با وانت برگردد و از مقر مهندسی لشکر در اردوگاه کوثر تحویل بگیرد.

فردا صبح آماده شدیم برای رفتن که حاجی به من گفت: «تو کجا می‌آیی؟» گفتم: «همانجا که شما می‌روید». گفت: «اینجا چه کسی می‌ماند؟» گفتم: «اینجا نیازی به ماندن کسی نیست، با هم می‌رویم و برمی‌گردیم». من اصرار داشتم همراهش به عقب بروم. چون وضعیت خط خیلی بد بود و احتمال پیشروی دشمن زیاد بود.

هرچه بهانه آوردم و چند سرفه عمیق هم چاشنیش کردم نشد که نشد. حاجی خواست حرکت کند که گفتم: «بگذار حکایت اصغر آقا سیمان فروش را برایت بگویم و بعد برو». گفت: «زود بگو عجله داریم».

حکایت را این‌طور تعریف کردم: بنده خدایی بود که برای ساختن خانه‌اش خواست سیمان بگیرد. گفتند این سیمان را به خانواده شهدا و اسرا می‌دهند، شما جزء کدامشان هستی؟ گفت: هیچ‌کدام. گفتند پس سیمان به شما نمی‌دهیم.

آن بنده خدا چند روز بعد به جبهه رفت و از بخت بد در عملیات اسیر شد و بعد از چند روز رادیوی عراق مصاحبه‌ای کرد و از او پرسید حرفی برای گفتن نداری؟ آن بنده خدا هم گفت: «فقط یک عرضی برای اصغر آقا سیمان فروش داشتم. اصغر آقا دیدی ما را گرفتار کردی؟ دلت خنک شد؟ حالا اگر پدر آمد به او سیمان بده».

من این حکایت را برای حاج ناصر گفتم و او هم خیلی خندید و در آخر گفتم: «مثل آن بنده خدا صدای ما را از رادیو عراق می‌شنوی که حاج ناصر حالا دلت خنک شد؟».

حاجی رفت تجهیزات آورد و ما هم موانع را تقویت کردیم و از جزیره شمالی کنار جاده خندق بیرون آمدیم؛ اما هفته بعدش دشمن بعثی با بمباران وسیع شیمیایی و آتشباری سنگین به جزیره مجنون حمله کرد و در روز ۴ تیرماه ۶۷ جزیره را به تصرف درآورد.


منبع : دفاع پرس