تاریخ : 1398,پنجشنبه 17 مرداد16:15
کد خبر : 68762 - سرویس خبری : اخبار

به بهانۀ فرارسیدن ۱۷ مردادماه؛ «روز خبرنگار»

آنان که قلم زدند و شهادتشان امضا شد!


آنان که قلم زدند و شهادتشان امضا شد!

آنانی که برای انتقال حقایق و در مسیر اطلاع رسانی و رفع نیازهای مردم و مشکلات و مخابره اخبار مثبت و منفی قلم، دوربین و میکروفون به دست می گیرند و گاهی در زیر برف و باران، گاهی زیر تیغ آفتاب سوزان و در شب و روز برای انجام وظیفه خطیر خویش تلاش می کنند.

شهید گمنام - با فرا رسیدن هفدهم مرداد ماه نام های مقدس و نورانی و دلنشینی همچون «شهیدحسن باقری»، «شهید بهرام محمدی‌ فرد»، شهید « محمود صارمی»، «علیرضا افشار»، «شهید سپهر ساجدی»، «شهید سیّد مهدی میرافضلی»، «شهید عبد الوهاب شهرانی»، «شهید ابوالقاسم اخوان» و بسیاری دیگر به ذهن می رسد.

یادی از شهدای خبرنگار؛ باقری، افشار و صارمی

  17 مرداد ماه در تقویم ملی ایران به عنوان «روز خبرنگار» نامگذاری شده است. کسانی که برای انتقال حقایق و در مسیر اطلاع رسانی و رفع نیازهای مردم و مشکلات و مخابره اخبار مثبت و منفی قلم، دوربین و میکروفون به دست می گیرند و گاهی در زیر برف و باران، گاهی زیر تیغ آفتاب سوزان و در شب و روز برای انجام وظیفه خطیر خویش تلاش می کنند.

  پیشینه تاریخی 17 مرداد به شهادت یک خبرنگار شجاع و "شیرمرد لر" یعنی محمود صارمی برمی گردد؛ در 17مرداد 1377 خبرنگار شهید محمود صارمی (خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی "ایرنا" در مزار شریف افغانستان) به دست عوامل امریکا و نیروهای طالبان به شهادت رسید و به همین مناسبت، شورای فرهنگ عمومی کشور، هفدهم مرداد ماه هر سال را به عنوان «روز خبرنگار» نامگذاری کرد.

 اگرچه این روز به دلیل شهادت خبرنگار دوست داشتنی، محمود صارمی به عنوان روز خبرنگار نام گذاری شده، اما صارمی تنها خبرنگاری نیست که در حین انجام خدمت رسانه ای به دلیل توطئۀ دشمنان ایران و اسلام به شهادت رسید.

خبرنگارانی همچون «شهیدحسن باقری» و «شهید بهرام محمدی‌فرد» که از نخستین خبرنگاران حاضر در طبس بودند یا خبرنگاران شهید «علیرضا افشار»، «شهید سپهر ساجدی»، «شهید سیّدمهدی میرافضلی»، «شهید عبدالوهاب شهرانی»، «شهید ابوالقاسم اخوان» و بسیاری دیگر که شاید اگر تنها به نام هر کدام از این عزیزان اشاره کنیم، طوماری بلند به دست خواهد آمد.

 

با اشاره به برخی از ابعاد وجودی چند تن از این عزیزان، ضمن نکوداشت یاد و خاطرۀ این بزرگواران عرصۀ خبر، ادای احترام خود را نسبت به مقام شهدای خبرنگار اعلام داریم.

گزارشگر شهید غلامرضا رهبر

 

گزارشگر شهید غلامرضا رهبر

اولین گزارشگر شهید صدا و سیما

تاریخ تولد: 1336

محل تولد: آبادان

شغل شهید: خبرنگار

وضعیت تاهل: متاهل

نحوه شهادت: اصابت ترکش

محل شهادت: منطقه عملیاتی کربلای 5

تاریخ شهادت: 1365

زندگی نامه شهید:

شهید غلامرضا رهبر به سال 1336 در خانواده مذهبی در آبادان دیده به جهان گشود. وی تحصیلات خود را در تهران به پایان رساند و با شروع نهضت امام خمینی و دفاع از انقلاب و امام (ره) مجاهدتهای فراوانی از خود به جای گذاشت و پس از پیروزی انقلاب به همکاری با نهادهای انقلاب پرداخت و جهت ادامه فعالیت به صداوسیما درآمد و در دوران جنگ تحمیلی به ثبت جانبازیهای امت فداکار پرداخت.

هیچ گزارشی از شهید رهبر بدون ذکر آیه ای از قرآن به گوش نمی رسید . بچه فقیر کوچه های آبادان در دشوارترین شرایط جنگ ، در ابری ترین هوای تجاوز و در سلطه لحظات قساوت ، که ترک شهر توصیه عین شریعت بود ، رادیو آبادان را از نفس سینه بهاری اش گرمی می داد . اینجا آبادان است! و برای اینکه تجاوز پیشگان نیز دل برنامه های او را بفهمند به لسان عربی می گفت : «هنا آبادان

Image result for ‫شهید غلامرضا رهبر‬‎

ابداع شهید رهبر در ارائه سبک تازه برای روایت دفـــاع مقـدس منجر به رشد و بلوغ تفکری به نام «خون نگاران جنگ» شد .  او صنعت دست ساز بشر را تا مرز بهشت پایداری ملتی بزرگ و فداکار پیش برد و هنگامی که جان پر مقدار بر سر آرمان و افکار خود نهاد صدها قطعه عکس و دهها حلقه فیلم به عنوان ثمرۀ دفاع مقدس بر جای گذاشت .

غلامرضا رهبر اولین گزارشگر شهید صدا و سیما است که در در سال 1365 در عملیات شلمچه به شهادت رسید و در کنار شهیدان غرقه به خون ایران اسلامی به خاک خفت.

همرزمان شهید رهبر ایشان را فقط به همگامی بارز با رزمندگان نمی شناسند وی همچون تفکر آسمانی اش پیشگام و جلودار سایرین بود.اغراق و صحنه آرایی یا نادرستی و اغواگری که لباس روز عده ای از شهروندان جامعه خبری امروز است، دستمایه کار او نبود. آنچه در کارگاه خیال وی می گذشت، جدا از ذوق و هوش و خلاقیت، پایبندی به اصول و پا فشاری بر دیانتی بود که دفاع اسلامی در راستای آن شکل گرفت

Image result for ‫شهید غلامرضا رهبر‬‎.

«فرهاد رهبر»، برادر شهید غلامرضا رهبر که در زمان جنگ به عنوان عکاس همدوش برادر در جبهه شرکت داشته در بیان خاطراتش می گوید :

شهید غلامرضا در سال 1336 مصادف با روز تولد حضرت رضا(ع) در آبادان به دنیا آمد. از همان کودکی علاقه خاصی نسبت به گویندگی داشت . در همان کودکی برای اولین بار «برنامه کودک» رادیو نفت آبادان را اجرا کرد. در آن موقع پدر ما به عنوان خبرنگار سیار «اطلاعات » در استان خوزستان بود و چندین سال گویندگی برنامه های رادیو و تلویزیون آبادان را برعهده داشت ، اما «غلامرضا» جدا از این موقعیت خود استعداد خاصی در زمینه گویندگی و خبر داشت به طوری که در مسابقات گویندگی آموزشگاه های خوزستان در سال پنجم دبیرستان مقام اول را برای دومین سال به دست آورد و به عنوان گوینده برتر استان شناخته شد. بعد از پایان تحصیلات به خدمت سربازی اعزام شد و در دوران سربازی ضمن مطالعات متعدد اقدام به نشر افکار خود در پادگان کرد و به همین علت چندین بار توبیخ شد و در جریان پیروزی انقلاب به همراه عده ای از دوستان بنا به دستور امام (ره) پادگان را ترک کرد و به مردم پیوست . شهید غلامرضا از سال 1358 فعالیت خود را در صدا و سیمای مرکز آبادان رادیو نفت آغاز کرد و در سمت «مدیر خبر» رادیو آبادان و نماینده صداوسیما در قرارگاه خاتم الانبیأ (ص) در مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور شروع به انعکاس پیروزهای رزمندگان اسلام نمود

Image result for ‫شهید غلامرضا رهبر‬‎.

هر وقت به «غلامرضا» می گفتم که آیا خسته نشده ای؟ شش سال است که در جبهه هستی! می گفت : « تا زمانی که در ایران جنگ هست از آبادان قدمی به عقب نمی گذارم  .»

فرهاد از خصوصیات اخلاقی برادر شهیدش چنین می گوید : او اهل خدا بود و همیشه می گفت فقط خدا را عبادت کنید و فقط او را بپرستید، مبادا نمازتان ترک شود.

او مهربان بود و با دلسوزی رفتار می کرد و علاقه عجیبی به مستضعفین و محرومان داشت .

فرهاد با خنده ای به یاد خاطره ای از دوران کودکی خود با شهید غلامرضا می افتد و می گوید: در زمان بچگی یک دوچرخه داشتم که به آن خیلی علاقه داشتم یک روز دیدم دوچرخه ام نیست ، گفتم : کسی آمده و دوچرخه ام را دزدیده است . غلامرضا گفت : ناراحت نباش ، دوچرخه ات را دادم به کسی که نیاز داشت . او مرا قانع کرد که کار خوبی انجام داده است .

همیشه می گفت : به مستضعفین ، به افرادی که نیاز دارند کمک کنید؛ زیرا ممکن است از روی نیاز به انحراف کشیده شوند

Image result for ‫شهید غلامرضا رهبر‬‎.

از ازدواج شهید رهبر می پرسم و او پاسخ می دهد: غلامرضا همیشه می گفت : تا زمانی که به حج نروم ازدواج نمی کنم . سال 60 زمانی که از مکه با موهای تراشیده برگشت خودش به خواستـگاری رفت و از خانواده ای مذهبی و متدیـن همسـر خود را انتخاب کرد. به او گفتیم : صبر کن تا موهـایت درآید، می گفت : فرقـی نمی کند و « فاطمه » فرزند او یادگار آن دوران است .

او ادامه می دهد: برادرم علاقه زیادی به حضرت امام (ره ) داشت و چندین بار ایشان را ملاقات کرد.

غلامرضا در بیشتر عملیات ها شرکت داشت تا آن طور که شایسته است خبرهای پیروزی لشکریان اسلام را به اطلاع امت مسلمان ایران برساند. او از نادر افرادی بود که از شروع جنگ تحمیلی در جبهه ها به طور فعال حضور گسترده ای داشت .

یک روز با غلامرضا به خط مقدم جبهه رفته بودیم شاید باورتان نشود بیش از چهار یا پنج بار دیدم که پای غلامرضا روی مین های مختلف رفت ، ولی عمل نکرد. ترسیدم ، گفتم : غلامرضا مواظب باش !

خندید و گفت : فرهاد: ترکش به نام می آید، مثلاً روی یک ترکش نوشته غلامرضا رهبر. یا فرهاد رهبر، اگر بخواهیم شهید بشویم خدا خودش می داند. با وجود اینکه غلامرضا بارها مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و زخمی شد، اما هیچ زخمی نتوانست او را از جبهه دور کند.

Image result for ‫شهید غلامرضا رهبر‬‎

برادر شهید رهبر از لحظه شهادت برادرش می گوید: درست 21 دیماه سال 65، ساعت هشت صبح ، وقتی که به اهواز رسیدم ، از صداوسیمای مرکز اهواز با من تماس گرفتند که غلامرضا ، شلمچه در عملیات کربلای پنج کنار دریاچه ماهی ترکش خورده است . به شلمچه رفتم و در آنجا به دنبال برادرم گشتم ولی اثری از جنازه او نبود. یکی می گفت : چون خبرنگار معروفی بوده به انگلستان برده شده ، دیگری می گفت : او را به مرز عراق بردند و خلاصه هر کس چیزی می گفت ، یک سال و نیم به دنبال جنازه برادرم گشتم کل بیمارستان های ایران ، جای جای ایران را گشتم ولی نتوانستم آن را پیدا کنم .

مادرم هنوز که هنوز است منتظر غلامرضاست . بعد از شهادت برادرم ، خدمت حضرت امام خمینی (ره ) رسیدیم و امام ما را دلداری دادند و از برادرم تقدیر کردند. حتی در مراسمی که با حضرت آیت الله خامنه ای دیدار داشتیم ، ایشان به خانواده ما، نشان افتخار اهدا کردند.

Image result for ‫شهید غلامرضا رهبر‬‎

از شهید رهبر دست نوشته ای به جا مانده که خیلی خواندنی است. او نوشته است که:

ما پیروان نسل زینبیم(ع) غیرت زینب در رگ های ماست و قدرت حسینی در دست هایمان؛ قلبمان از علی(ع) است، خلقمان از محمد(ص) و زبان ما از فاطمه(س) . این قلم ها امانتند و روزی بابت این امانت از ما سوال خواهند کرد .

فرازی از وصیت نامه شهید:

دنیای آبادان با دنیای خارج از آن تفاوت دارد . آبادان برای ما دنیای معنویات و الهیات و این جنگ برای ما کلاس درس است .

این راه الهی است که خود انتخاب کرده ام و از خدا می خواهم که اگر کشته شدم و یا زخمی گشتم فقط به خاطر او و در راه او بوده باشد .

خدا را فراموش نکنی ، نماز ، عبادت ، تقوا را پیشه راه خود کنید . کمی به درون خود بنگریم و از زندگی پست مادی و لنجنزار و غرب گرایی بیرون آییم  و ببینیم آنچه را که اسلام حکم کرده چقدر به نفع ماست و بنگریم که ما چقدر در اشتباهیم و متوجه نیستیم . وصیت نامه های شهیدان را بخوانیم و بخود بیائیم و درس زندگی را از علی(ع) و درس شهادت را از حسین(ع) بیاموزیم

 

* شهید حسن باقری؛ نخستین خبرنگار اعزامی جمهوری اسلامی به طبس



۵ اردیبهشت ۱۳۵۹، حکایت از یک واقعه است؛ واقعه‌ای که شاید کمتر به آن توجه شده یا با کم لطفی آفرینندگان اثر فرهنگی هنری مواجه بوده است؛ اما در زمان شکست مفتضحانه کار‌تر و وقوع حادثه طبس، جوانانی از این مملکت از جمله شهید «حسن باقری» در صحنه حاضر شدند تا این واقعه را در تاریخ پیروزی‌های حق بر باطل ثبت و ماندگار کنند. حالا حسن باقری‌ها کجا هستند که شکست‌ های پی‌درپی استکبار در مقابل جهان اسلام را به تحریر و تصویر بکشند؟!!

 شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی) در 25 اسفند 1334 مصادف با سالروز میلاد امام حسین(ع) در تهران بدنیا آمد. وی پس از گذراندن دوران دبستان در دبیرستان «مروی» ادامه تحصیل داد و با اخذ دیپلم در سال 54 در دانشگاه ارومیه در رشته دامپروری پذیرفته شد اما پس از چندی به دلیل فعالیت های مذهبی و مبارزاتی از دانشگاه اخراج شده و در سال 56 به خدمت سربازی اعزام شد و سرانجام با فرمان حضرت امام(ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگان ها، سربازی را ترک کرد.

 وی با پیروزی انقلاب اسلامی وارد فعالیت های مختلف فرهنگی و اجتماعی از جمله خبرنگاری می شود که در مدت 18 ماه خبرنگاری آثار و گزارشات خوبی را منتشر کرد. در دوران خبرنگاری این شهید او را به نام حسن افشردی می شناختند و خلاقیت و توانایی این خبرنگار آنقدر بالا بود که به عنوان اولین خبرنگار ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در نخستین سفر خارجی مسئولان به الجزایر سفر می کند و در حادثه طبس نخستین خبرنگاری است که در محل حادثه حضور پیدا می کند

شهید باقری که در بین رزمندگان به «سقای بسیجیان» معروف بود، تفکر ویژه دفاعی- نظامی خویش را در عملیات های مختلفی همچون ثامن الائمه (شکست حصر آبادان)، طریق القدس(فتح بستان)، فتح المبین و بیت المقدس (فتح خرمشهر) به اثبات رساند و صادقانه در این راه مجاهدت کرد و در حالی که میقات خویش را در جبهه های نبرد یافته بود، ماندن در جبهه های جنوب را بر رفتن به  سفر حج ترجیح داد و سرانجام در 9 بهمن 1361 به شهادت رسید.

 


 گزارشی که در ادامه بخش هایی از آن را تقدیم می کنیم، همان گزارشی است که «شهیدحسن باقری» به عنوان نخستین خبرنگار اعزامی جمهوری اسلامی به طبس، این واقعه را در روز شنبه تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۳۵۹ مصادف ۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۰۰ در شماره ۲۶۱ به نگارش درآورده است.

 شهید باقری پس از آن که با دقت و ظرافتی کم نظیر موقعیت جغرافیایی منطقه را توضیح می دهد، می نویسد: "دیروز صبح در ۲ کیلومتری محل فرود هواپیما و اولین گروه سربازان ژاندارمری برخوردیم که محافظت منطقه را برعهده داشتند. در کنار تانکری که توسط مزدوران کثیف آمریکایی به آتش کشیده شده بود به نگهبانی مشغول بودند؛ افسر فرمانده این گروه به ما گفت که مزدوران آمریکایی سوار بر یک موتور ترل جلوی این تانکر، مواد سوختی را گرفتند و حتی به راننده اجازه برگشت هم ندادند و در عوض تانکر او را به گلوله بستند که در نتیجه تانکر منفجر و به آتش کشیده شد و راننده هم از ناحیه سر آسیب دیده است که برای مداوا به یزد اعزام گردیده و باقیمانده سوخت تانکر حاکی از شعله و حرارت بیش از حد و اندازه آن می‌باشد."

باقری ادامه می دهد: "تنها چیز سالمی که ما از این تانکر دیدیم، نمره جلوی آن بود و دیگر هیچ چیز سالمی دیده نمی‌شد. حادثه به اندازه‌ای بود که فنر‌های عقب ماشین و حتی شاسی اصلی ماشین را نیز کج کرده و در این بین فرمانده حفاظت منطقه که یک سرگرد نیروی زمینی لشگر خراسان بود، برای بازدید به این محل آمد و وقتی که فهمید ما خبرنگار هستیم و از تهران آمدیم، متذکر شد که این منطقه توسط مزدوران آمریکایی مین‌گذاری شده و رفتن برای تهیه عکس و گزارش خطرناک است اما وقتی با اصرار ما روبرو شد، قبول کرد که خود نیز همراه ما بیاید و راهنمایی کند. ما نیز متوجه شدیم که اولین گروه خبرنگار و عکاس هستیم که برای تهیه گزارش از این جنایت فضاحت‌بار کار‌تر به منطقه آمده‌ایم."


افشاگری شهید باقری از اقدامات ضدامنیتی آمریکا در طبس

 در ادامه او با شجاعتی کم نظیر و زبانی صریح که بهترین سرمایۀ هر خبرنگار خبره ایست، به افشای اقدامات ضدامنیتی آمریکایی ها د طبس پرداخته می نویسد: "فاصله محل سوزاندن تانکر تا محل سقوط هواپیما حدود یک و نیم کیلومتر بود؛ از دور فقط ۲ هلی‌کوپتر به چشم می‌خورد و ۲ تا ۳ تا پره که عمودی نیز در زمین فرو رفته بودند. جلو‌تر که رفتیم فرمانده حفاظت منطقه توضیح داد که این نقطه جزو نقشه‌ای بوده است که در زمان رژیم طاغوت قرار بود، فرودگاه شود و چون این نقشه‌ها توسط همین آمریکایی‌ها طرح‌ریزی شده لذا مختصات این منطقه را داشته‌اند و قبلاً هم از این محل برای صدور اورانیوم‌های استخراج شده از منطقه به آمریکا استفاده می‌کردند. باید متذکر شد که منطقه فرود هلی‌کوپتر‌ها، منطقه‌ای از کویر به صورت دشت باز و گسترده به وسعت بیش از ۱۰ کیلومتر مربع با میدان دید وسیع که گنجایش فرود هواپیما و هلی‌کوپتر‌های زیادی را دارا است. سرگرد فرمانده نظارت منطقه، ادامه داد که آمریکایی‌ها حساب همه چیز را کرده بودند. اما از آنجا که پشتیبان ملت، خداوند متعال است، سطح کویر شنی بوده و تمام نقشه‌های آن‌ها را برهم ریخت."



آمریکایی‌ها حتی وقت نکردند فشنگ‌ها را بردارند
شهید باقری همچنین ادامه می دهد: "نکته قابل توجه اینکه جعبه سیاه هواپیمای سی ۱۳۰ که حافظه مختصات پرواز جهت و مسیر پرواز بوده در محل بین سوخته‌های لاشه هواپیما موجود بود و از این جعبه می‌توان کاملاً مطمئن شد که این مزدوران از کدام یک از پایگاه‌های کشورهای مزدور آمریکا در منطقه پرواز کرده است.

مقدار زیادی پوکه‌های شلیک شده ۱۶ ـ ۸۸ را مشاهده کردیم و فانوسقه‌های زیادی روی زمین پخش بود که در هر کدام از این‌ها فانوسقه‌ها، بمب و دو جافشنگی ۱۶ـ m که در هر کدام سه خشاب ۲۰ تیری ۱۶ـ m وجود داشته است و آمریکائی‌ها حتی وقت نکرده بودند که این فشنگ‌ها را همراه خود ببرند و در محل‌‌ رها کرده و فرار کردند. گفته می‌شد که کنار هر وسیله مقداری مواد منفجره گذاشتند و ما دوربین اسلحه‌های زاویه سنج سنگین را دیدم که کنار آن‌ها جعبه مواد منفجره آماده انفجار قرار داشت و این بسیار خطرناک بود."

و بالاخره شهید خبرنگار محمود صارمی


شهید محمود صارمی در خرداد ‎ ۱۳۴۷در شهرستان بروجرد در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود.

وی تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در مدرسه شهید باهنر بروجرد سپری کرد و دوران متوسطه را در دبیرستان حضرت رسول(ص) در رشته علوم انسانی با موفقیت در سال ‎  ۶۵ -۶۶پشت سر نهاد. او همراه با تحصیل، به دلیل علاقه شدید به ورزش کاراته دراین رشته فعالیت خود را آغاز کرد، و در فاصله کوتاهی با گذراندن دوره‌های مختلف این رشته موفق به کسب کمربند مشکی و کارت مربیگری در این حرفه شد.

 صارمی در سال ‎ ۶۷در آزمون سراسری رشته علوم انسانی دانشگاه تهران پذیرفته شد و دوران تحصیلات دانشگاهی خود را به طور جدی با موفقیت و در سخت‌ترین شرایط زندگی، با کارکردن برای امرار معاش و تامین هزینه‌های تحصیل طی کرد. محمود صارمی در دوران تحصیلات در دانشگاه بنا به وظیفه و احساس مسوولیت از طریق بسیج دانشجویی دانشگاه تهران به جبهه‌های کردستان، حلبچه و خرمشهر اعزام و ‎ ۱۴ماه در این جبهه‌ها در کنار سایر رزمندگان اسلام، به دفاع از کیان و تمامیت ارضی کشور پرداخت. در سال ‎ ۷۱با داشتن دانشنامه کارشناسی به‌ استخدام سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی درآمد و به عنوان کارشناس متون خبری فعالیت خود را آغاز کرد. پس از چند صباحی استخدام در سازمان ایرنا، تشکیل خانواده داد و در سال ‎ ۷۲خداوند فرزندی به او عطا کرد و نامش را سینا نهاد.

یادی از شهدای خبرنگار؛ باقری، افشار و صارمی  شهید صارمی با پشتکار فراوان، هنگام اشتغال در خبرگزاری، تحصیلات خود را در دوره کارشناسی ارشد ادامه داد و در سال ‎ ۷۴ موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه شهیدبهشتی در رشته جغرافیای انسانی با گرایش روستایی شد.


 

 

 

 

 

 صارمی در ‎ ۲۶دی ماه سال ‎ ۷۵ به عنوان مسوول نمایندگی خبرگزاری جمهوری اسلامی راهی کابل افغانستان شد. زمانی که این کشور درگیر جنگ‌های داخلی بود و به خوبی می دانست در این سرزمین آشوب زده خطر به اسارت درآمدن و حتی شهادت وجود دارد اما بر حسب وظیفه، رسالت و تکلیف این راه را انتخاب کرد. او با تنها سلاحش که ایمان و قلمش بود در آن وضعیت بحرانی کشور مصیبت زده افغانستان توانست مظلومیت مردم ستمدیده، زجر کشیده و بی‌دفاع و بی گناه بویژه مردم مزار شریف، و جنایت گروه ضدبشری، متحجر و خائن طالبان را به طور صریح و سالم به گوش جهانیان برساند.

 شهید صارمی حدود ‎ ۲۰روز پیش از سقوط مزار شریف و به اسارت درآمدن و شهادت در افغانستان، دچار بیماری آپاندیس شد که با مشکلات فراوان و تلاش و پیگیری دوستانش به مدت پنج ساعت شبانه به دکتر رفته و سپس وی را با توجه به وضعیتی که داشت، در محیطی غیر بهداشتی، با فقدان امکانات، و بدون وجود نور کافی و برق، عمل جراحی کردند.

 پس از گذشت دو روز از این جراحی، به ایران اعزام ‌شد و با وجود اینکه وی دوران نقاهت خود را در تهران طی می کرد، پس از به اوج رسیدن جنگ افغانستان، بر حسب تکلیف از طریق سازمان ایرنا و با توجه به احساس مسوولیت شرعی و حرفه‌ای کار خبرنگاری، و رسالتی که بر دوش داشت مجدد ۱۴مرداد ‎ ۷۷ به کشور افغانستان و محل کارش مزارشریف اعزام، و در زمان بسیار کوتاهی به مدت سه روز یعنی ‎ ۱۷مرداد ماه خبر سقوط مزار شریف به دست طالبان، و به خاک و خون کشیدن، قتل عام زنان، مردان و کودکان بی گناه را به ایران و سراسر جهان مخابره کرد و پس از آن شنبه سیاه، دیگر کسی نبود تا خبر شهادت و یا به اسارت درآمدن او و ‎ ۹دیپلمات و پرستوی عاشق، غریب و بی گناه را که در زیر زمین کنسولگری ایران به طور فجیعانه و با بی رحمی تمام توسط پیشرفته‌ترین سلاح های آمریکایی به رگبار مسلسل بسته بودند به دنیا مخابره کند.

یادی از شهدای خبرنگار؛ باقری، افشار و صارمی


 آری سرانجام پیکر گلوله باران شده صارمی از دیاری آمد که خون سیاه قرون وسطایی در گنداب عروق طالبانی جاری است اما آنان چه غافلند که با غروب پیش هنگام مهپاره‌یی از دیار فرهنگ سازان ایران زمین، هزاران مهتاب برآمده از چشمۀ خون فام قلم، از افق سبز عالم شرق، دوباره در حال بالا آمدن است و امروز در قفای ۱۶سال سخت و طاقت فرسا از عروج ملکوتی پیکی سبز از تبار رهپویان قافله قلمداران شهید، هنوز که هنوز است پرواز خونین محمود صارمی برای همکارانش باور کردنی نیست.

 ... به قول شهید پازوکی درهای شهادت بسته نیست و فقط باید دل را صاف کرد... نگاهی به مسیر همین خبرنگاران شهید موید این موضوع است که آنها که بخواهند و ارتباط و گره عاشقانه خویش را با معبود برقرار کرده باشند، در انتها به آرزوی نورانی و مطهر خود خواهند رسید.

خبرنگارانی که با خویش و خداوند وعده کردند که جز حق ننویسند و هر آنچه ثبت می کنند، در راه رضای الهی و خدمت به مردم باشد، یقینا" پاداشی بزرگ همچون شهادت در انتظارشان است.

نوششان باد.


کد خبرنگار : 20