تاریخ : 1398,شنبه 23 شهريور15:47
کد خبر : 69217 - سرویس خبری : اخبار

یادداشتی بر "یک بار برابر تیربار"؛

به اعتبار انسان بودن!


به اعتبار انسان بودن!

رسد آدمی به جایی که اگر در جبهه دشمن هم باشد، به اعتبار همان صراط مستقیم، در مقابل تیربار همرزم خود سینه سپر می کند و برای دفاع و نجات جان اسیری می گوید...

فاش نیوز - وقتی در صراط مستقیم باشی، همیشه حق را می گویی. هرچند به ضررت باشد و چه بسا درپی آن ضرر و آسیبی باشد نه در حد "بازداشت سه روزه"، که در حد "یک بار برابر تیربار". 
 

اهدناالصراط المستقیم

روح پدرم شاد که می گفت به استاد

فرزند مرا هیچ میاموز به جز عشق

و ما ادراک العشق. عشق به الله و عشق به شهدا. چرا که اینها سراج منیرند و مصباح الهدی و نور هدایتگرشان چنان است که در مسیر زندگی "گم نمی شویم" و در هر مکان و حزب و گروهی باشیم انسانیت را فدای منافع نمی کنیم. به این اصول که معتقد باشیم، آن زمان که همگان تنهایمان می گذارند، حضور خودش (الله) تنهایی ما را طراوت می بخشد و کسانی را واسطه فیض می کند، حتی از آسمان به زمین که دائم "به تو سر بزنند" .

پس اینک با من بخوان: "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا ..." و کارت نباشد چقدر به تو دور و نزدیک است، مأمن و مآوای ابدی ارواح پاک. تو فقط خواب های صادقه ات را جدی بگیر و باور کن آدرس خانه آن کسی را که با محبتش به آرامش می رسی؛ چه بسا آنجا "دست چپ، قبر دوم باشد، در قتلگاه شهدای مظلوم هویزه.

دیگر آنکه وقتی در صراط مستقیم باشی، همیشه حق را می گویی. هرچند به ضررت باشد و چه بسا درپی آن ضرر و آسیبی باشد نه در حد "بازداشت سه روزه"، که در حد "یک بار برابر تیربار".  

ولی چه خوب است در اعتلای آئین مسلمانی، هر جا که حق کسی ایجاب می کند، بدون توجه به سود و زیانت، با شجاعت فریاد بزنی "انت مسلم، هذا مسلم، مو فرق".

انا مسلم! این طنین مظلومانه جهان اسلام است که من برای اولین بار آن را به صورت هنرمندانه در فیلم "روزهای زندگی"، به کارگردانی "شیخ طادی" از حلقوم خانم دکتری شنیدم که برای تهیه اقلام پزشکی در خط مقدم جبهه، در چنگال بعثی های عراقی اسیر می شود و رو به سربازان کاملا مسلح فریاد می زند : انا مسلم.

اما بعدها هم در خاطرات ده ها آزاده سرافراز هشت سال دفاع مقدس خواندم که در مقابل شکنجه های وحشیانه آنها فریاد می زدند: انا مسلم!

 حالا چه خوب است که نویسنده ای با هنرمندی خاص، صحنه ای را مقابل چشمم تداعی کرد که در صفحه تاریخ پرشکوه دفاع مقدس ببینم و بشنوم که رسد آدمی به جایی که اگر در جبهه دشمن هم باشد، به اعتبار همان صراط مستقیم، در مقابل تیربار همرزم خود سینه سپر می کند و برای دفاع و نجات جان اسیری می گوید: "انت مسلم هذا مسلم، مو فرق."

دوست من! برای درک بهتر تجارب معنوی من، کتاب "یک بار برابر تیربار"، نوشته "عبدالرزاق پورعاطف" را بخوان که تو را می کشاند در مسیر هفت اقلیم عشق. عشق به خدا و عشق به اهلبیت و عشق به انسانیت و عشق به شهدا و عشق به تربیت اسلامی و عشق به جهاد در راه خدا و عشق به حق گویی!

درک اینها سخت نیست. چرا که خدا زمینه اش را بالفطره در وجود ما قرار داده و ما با شیره جان کسی بزرگ شدیم که وجودش پر بود از محبت وعشق والا.

شیر مادر که به جانم غم تو ریخته بود

نمکی داشت که با اشک درآمیخته بود ...

عاشق که باشی سر نترس پیدا می کنی؛ اما یادت باشد در مقابل یک چیزهایی نباید "شاخ بازی" دربیاوری تا "رستگاری" را درک کنی. بعضی قوانین موجود در مدینةالعشق لازم الاجرا هستند. در مقابلشان به عنوان مدافع عشق، افتاده باش. افتاده ی افتاده. بگو:

خدایا عاشقم عاشق ترم کنم

سراپا آتشم خاکسترم کن ...

راه را که درست بیایی در راه خودش خاکسترت می کند، مثل خاکستر شهیده فاطمه از شهدای حله.

و اینک آخرین حرفم با توست که سرباز جبهه جنگ نرم هستی. در جنگ نرم کسانی سر راهت سبز می شوند از خودی ها، که با رفتارهایشان به آنجا می رسی که هم دینت را بگذاری کنار و هم فینت ( وسیله باله مانند پای غواص برای شنا) را.

 هریس، مبدع "درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد" معتقد است که ما انسان ها به اعتبار انسان بودن، هرگز از رنج و سختی در زندگی جدا نخواهیم بود. ما باید یاد بگیریم زندگی غنی و کامل و پر معنایی را از طریق پذیرش دردی که به ناچار همراه زندگی ما می آید، برای خود بسازیم. برای این مهم باید آنچه را که لازم است انجام دهیم و به این حرکت، "عمل متعهدانه" در راستای رسیدن به زندگی ارزشمند می گوید.

 گاهی ما در مقابل سختی های زندگی، کارهای عجیب و غریبی می کنیم و اغلب بیهوده خیلی تند می رویم. ما بدون آنکه همان اول، مسئله های مهم و رنج آور را به فرد معتمدی بگوییم، در مقابل آدم هایی که اصول انسانی را نیاموخته اند شاخ بازی درمی آوریم. لذا عجیب نیست که انسان نماهای حیوان صفت، شاخ های قوی تری دارند و ما به وضعی دچار می شویم که برای فراموش کردن آوار ناحقی که بر سرمان فرود آورده اند، بندبند استخوان هایمان را به دست دوستان سست عهد در جشن پتویِ کاذب، کوفته و دردمند می کنیم.

پسرم، دخترم، خواهرم، برادرم!

 از این درمانگر با تجربه به شما نصیحت که هرگز نگذارید رنج های زندگی افکار و احساسات شما را چنان در بند خود بکشند که به قول هریس، به رنج ناپاک تبدیل شود. دیگران را به خاطر کوتاهی های خودمان سرزنش نکنیم و به خاطر دیر فهمیدنشان برچسب نوش داروی بعد از مرگ سهراب نزنیم. همان ها کسانی هستند که شادیِ آزادی و آرامش فردا را مدیون وساطت آنها هستی. قوانینی هست که باید رعایت شوند والا سنگ روی سنگ بند نمی شود. لذا تو کارت را درست انجام بده و در مواجهه با رنج های زندگی حتما حتما حتما با یک مشاور خبره مشورت کن. دردتان را بگویید پیش کسی که امامِ جماعتی (آبرودار و معتبر) است. امید که با وساطتش این چند روز زندگی را در آسایش و آرامش بیشتری زندگی کنید.

والسلام

جعفری


کد خبرنگار : 17