تاریخ : 1398,یکشنبه 24 شهريور19:50
کد خبر : 69532 - سرویس خبری : استان ها

آه از پزشکی که به خرم آباد آمد...



احمدرضا سرلک هستم. رزمنده دفاع مقدس در سال ۶۱ مجروح شدم. پاسداران تایید کردن. پزشکان مشاور تایید کردن. هیئت بدوی تایید کردن. دلخوش کمیسیون عالی بودیم که یک آقایی از تهران اومدن به لرستان خرم آباد. ما هم با بدبختی و بی پولی خودمان را از الیگودرز به خرم آباد رساندیم. با بدرقه اهل خانواده و کوچه آب پشت سرمان ریختن صلوات فرستادن و دعای خیر بدرقه کردن.

 جناب دکتری تشریف آورده بود. بعد از ساعت ها نوبت ما شد. آقای دکتر نگاهی به بنده انداخت. مانند نگاه عاقل بر سفیه بماند. گفت چیه؟ گفتم مجروح شدم. موج گرفتم. پرده گوش رفته و چشمانم شیمیایی و... دکتر خندید و گفت برو. مدارک و نسخ دکترها در پرونده موجود بود. از خجالت نابود شدم از زیر فشار نگاه آنها مثل اینکه کار زشتی کرده بودم و خجالت کشیدم از جبهه رفتن و...

بعد از مدتها نتیجه آمد. هیچکدام از موارد به نظر دکتر کشاورز مولایی محرز نشده بود. دکتر چطور تشخیص دادی؟ نکنه به علم غیب دستی داری و ما بی خبریم. یا ما را سرکار گذاشته سپاه. میخواد از دست ما راحت بشه. مهره های سوخته شدیم. کی باید جواب بده؟ آیا کسی اینها را می خواند؟ آیا کسی جوابگو است؟

دکتر را واگذار کردیم به خدا. چون کسی به داد ما نمیرسه. یقین دارم.

احمدرضا سرلک فرزند کاظم. از شهرستان الیگودرز