میثم.ک - من همان "میثم - ک" هستم. کسی با دو سال زجر فراوان از عوامل بنیاد شهید تهران بزرگ. از آقایانی که خود را از شهدا هم بالاتر می دانند و نمی دانند آن مرکز بنا شده برای خدمت به ایثارگران نه توهین به ایثارگران! از منابع مالی سخن نخواهم گفت چون کسی نمی شنود و درک نمی کند.
امروز بعد از دو سال می خواهم از افرادی که در لباس دین و تقوا تیشه به ریشه شهادت می زنند و باد در گلو می اندازند و خود را با خدا رفیق می دانند، شکایت کنم؛ همان کسانی که مهرشان به جای آنکه در سجاده‌شان باشد، بر پیشانیشان پینه بسته است؛ همان کسانی که برای خدا هم تصمیم می گیرند! همان کسانی که برای بندگان خدا مغرضانه تصمیم می گیرند.
من دلم از مدیرانی که دستشان تا مرفق در بیت المال فرو رفته است و دارند به ریش ایثارگران می خندند، خون است. من از مدیرانی که بدن های تکه تکه شده و بریده شده بهترین جوانان کشورم را فراموش کرده اند، دلم خون است. من از گردن بریده شده پدرم که در مقابلش برای توهین های منافقین، جوابی ندارم، دلم خون است.
من دلم خون است از خوابی که از پدر شهیدم دیده ام که سر مبارکش را در کردستان بریده اند و در خواب از من می خواهد از شکایتم صرف‌نظر نکنم و ادامه دهنده راهش باشم. من دلم خون است که دستانم خالیست و یاری‌گری ندارم؛ من دلم خون است برای پدر شهیدم که در خواب از من می خواهد ادامه دهنده راهش باشم و به من امید می دهد که پیروزی با توست؛ ولی ناامید و سرگشته از همه جا، از هسته گزینش محل کارم، ناامید از حراست مرکزی محل کارم، ناامید از اداره بازرسی محل کارم، ناامید از نهاد بسیج محل کارم و ناامید از هسته گزینش وزارت بهداشت!
دارم می نگارم برای تو و تو و تو و شماها و کسی و کسانی که حقایق را برای شهدا زنده نگه می دارند. من خسته شدم از گفتن حقایق و نشنیدن افراد متولی و مسئول نشنیدن و حتی پشت گوش انداختن.
به قول رهبر فرزانه ام: بگویید... زیاد بگویید... همه ما مسئولیم و به قول رهبر فرزانه ام: «بزرگترین حربه در مقابل گناهکار گفتن و تکرار کردن است. یک نفر بگوید اما ده نفر ساکت بنشینند و تماشا کنند، نمی شود.(امام خامنه ای حفظه الله)»
آری من دلم خون است از همکار منافقی که در روز روشن در بین همکاران، به روح پدر شهیدم و روح شهید حججی ناسزا می گوید و مدافعان حرم را به مدافعان اسد تشبیه می کند و ترس و واهمه ای هم از این موضوع در بین همکاران ندارد!
مگر می شود در مملکتی زندگی کنیم که به خاطر به دست آوردنش، این همه شهید بدهیم و همه مسئولین در سخنرانی‌هایشان از آرمان های پدرانمان بگویند و یک منافق داخلی در لباس همکار، هر چه از دهن نجسش درمی آید، بگوید و من و ما ایثارگران شکایت را به هسته گزینش دانشگاه علوم پزشکی و به حراست دانشگاه علوم پزشکی بابل و به نهاد رهبری دانشگاه علوم پزشکی بابل ببریم و شکایت را به واحد حقوقی دانشگاه علوم پزشکی بابل و به واحد تخلفات دانشگاه علوم پزشکی بابل ببریم و کسی کاری بر علیه این منافق نکند و از این موضوع دو سال هم بگذرد و آن منافق با هر بار دیدنم، به خاطر ضعیف النفس بودن مسئولین ذیربط، تن و بدنم را با سخنان سخیفش بلرزاند و دوباره و سه باره به روح پاک شهدا و شهدای مدافع حرم اسائه ادب بکند و با وقاحت و بی نزاکتی در جمع بگوید: «من هر زمان صبح از خواب بیدار شوم، قبل از شستن دست و صورت، روح شهدا را ... و بعد به کارهای شخصی ام می رسم!»
تمامی این موارد به سمع و نظر مسئولین ذیربط رسیده ولی در این دو سال منتج به نتیجه نشده و بر این شدیم تا شکایت را به صفحه شخصی خود شهدا(فاش نیوز) ببریم تا شاید خود شهدا جواب این منافق را به بدترین شکل بدهند.
می نگارم برای کسانی که هنوز خاکریز جبهه ها را فراموش نکرده اند و خاک پاک پای آدم های آن زمان بر روی شانه های پاکشان نشسته است. می نگارم برای کسانی که هنوز قلبشان برای شهدا و بدن های تکه تکه شده و گلوهای بریده شده‌شان می لرزد. می نگارم برای کسانی که برای دفاع از حقانیت حاضرند مانند گذشته در مقابل دشمنان داخلی و خارجی ایستادگی نمایند.
آری من فرزند شهیدم! فرزند کسی که خون پاک او در رگ هایم جاریست و برای بازگو کردن حقیقت از چیزی هراس ندارد. از کرسی و صندلی مدیریتش هراس ندارد. چون واقع بین است، می داند برای هر صندلی مدیری در این مملکت، چه غوغایی برپا شده است و چه جوان هایی پرپر شده اند. کربلایی در هشت سال جنگ تحمیلی برپا بوده است.
در این میدان جنگ نیز مانند آن میدان جنگ چه عزیزانی از دست رفته اند و می دانم بین "حریت" و سرباز آقا امام حسین بودن و "خریت" و سرباز یزید ملعون بودن یک نقطه(.) فاصله است. ان‌شاءالله از سربازان گمنام حسین زمان باشیم. می نگارم برای رهبر فرزانه ام و با افتخار اعلام می کنم من دارم با این نگارش، دل کافر آن نامسلمان را به لرزه در می آورم؛ آن هم با کمک و یاری بازماندگان جنگ... اما وجدان بیدار و پاک و دفاع از آرمان های پدرانمان را هرگز از دست نمی دهیم. به قول رهبر فرزانه ام حفظ این نظام از به دست آوردنش سخت تر است و حفظ این نظام هم به دست امثال ما خواهد بود(همه ما مسئولیم).
می نگارم و شکایت دارم از منافقی که هم به شهدای هشت سال جنگ تحمیلی و هم به شهدای مدافع حرم و هم به لباس پاک پیامبر و لباس روحانیت توهین کرده است. می نگارم و شکایت دارم از منافقی که به رهبر عزیزم و حتی رهبر کبیرم، امام خمینی(ره) توهین کرده است و دست یاری و مدد به تمامی مسئولین پاک که به شهدا و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران اعتقاد و احترام دارند دراز می کنم.
می خواهم آن منافق بداند که دو سال سکوت من، فقط و فقط به خاطر حفظ کرامت انسانی بود و لاغیر. تا زمانی که بعد از شکایت فهمیدم که فرد هتاک را به مقام بالاتر و والاتر رسانده اند! باز هم مهم نبود تا این که متوجه شدم این منافق، دارد جایی خدمت می کند که برای نظام جمهوری اسلامی خطرناک است؛ او را مسئول بسیج نیروی انسانی کرده اند، فردی که برای همه حتی خودش مضر می باشد.
بنده برای تمامی سخنانم مدرک دارم و شکایات کتبی خودم را با امضاء شاهدان موثق که به نهادهای مختلف معرفی کرده ام، تحویل داده ام و حتی فایل صوتی که در حضور مدیران و همکاران، توهین به شهدا می کنند، در دسترس همگان قرار خواهد گرفت. بدانند و آگاه باشند این نظام به هیج قیمتی به هر قیمتی به هیچ بی وجدانی فروختنی نیست. آقای... روز رستاخیز بسیار نزدیکتر از آن است که تصور کرده ای.
ضمناً این یک اخطار برای مسئولین بی کفایتی است که دست روی دست گذاشته و بعد از گذشت دو سال، کاری نکرده اند. به خود بیایید قبل از آنکه شهدا دست به کار شوند! آن روز روزیست که کاسه‌ی چه کنم باید به دست بگیرید. کاری کنید که روح شهدا شاد شود و این منافق به سزای عملش برسد. آگاه باشید در صورت نیاز و دادخواهی، تمامی مدارک در تمامی صفحات برای همگان قابل مشاهده خواهد بود.
جمعی از شاکیان این پرونده و خواهان پیگیری موضوع و مجازات فرد هتاک به مقدسات
و من الله توفیق...