تاریخ : 1398,سه شنبه 14 آبان16:33
کد خبر : 70504 - سرویس خبری : مقاله و یادداشت

صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت!


صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت!

می خواهم خانه دل را تاریک نمایم و بر تمام پنجره های آن پرده سیاهی بیاویزم تا در ماتم ابالمهدی با تمام توان، به همراه...

پروانه عکاسی نریمانی

می خواهم خانه دل را تاریک نمایم و بر تمام پنجره های آن پرده سیاهی بیاویزم تا در ماتم ابالمهدی با تمام توان، به همراه فرزند گرامی اش بگریم؛ در سوگ غریب سامرا که در اوج بهار زندگی، خزان را تجربه کرد و هزاران حدیث نگفته و هزاران درد را در سینه داشت.

هشتم ربیع الاول سالروز شهادت یازدهمین نور امامت و ولایت که فرا می رسد، اشک ریزان به فتنه شوم سامرا می اندیشم که قصد حبس و امحاء نور را داشتند، گویی از رسم و رسوم سرزمین بلاست که گلی را تشنه سر می بُرند و گلی دیگر را با سموم زهر کین جگر سوز مسموم می کنند و گلستانی را به آتش می کشند و چنین است که هر ساله پرندگان مهاجر عاشق، در راه کربلا و سامرا به یاد گل های پرپر گشته باغ عصمت نوحه عزا و غم می سرایند و اشک ماتم می ریزند.

نمی دانم از درد تبعید و اسارت عسگریین از کودکی تا شهادت ناله سر دهم یا برای جگر تکه تکه شده آن امام خوبی ها از زهر کین آن امام شهید بنالم.

 او که باران رحمت و سرمنشأ لطف و مهربانی بود. از بدو تولد، با ترنم محبت و دوستی، برابری و برادری و دفاع از مظلوم رشد و پرورش یافت؛ مهر تابانی که حتی در اسارت و غربت در شب ظلمت و جهالت، چراغ راه هدایت بود. او از خود گذشت و به حق پیوست تا در بنای دین اسلام خللی ایجاد نگردد. خاموش شد ولی فراموش شدنی نیست. بدین سبب است که حتی پس از قرن ها دل های دلدادگان عشق الهی جایگاه چنین پیشوا و مقتدای بزرگی است؛ او که عشق اش معنویت و رسم دینداری و رویش سبز را هدیه می دهد و به ما ولایتمداری و پایداری در راه حق و دین اسلام می آموزد. او رفت و با کوچ ناگزیرش جلوه ای دیگر از نور امامت را قامت جوانه ای سبز به ودیعت نهاده.

صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت!

پروانه عکاسی نریمانی


کد خبرنگار : 20