نیمههای شب که اکثراً خواب بودیم، شغالها بیدار و در کمین بودند تا خوابی آرام و ابدی را برای مردی رقم بزنند که «پایان مأموریت» هیچوقت برایش معنا نداشت و در همه میدانهای مبارزه، از اول پیروزی انقلاب اسلامی تا همین شب جمعه که خونش بر زمین ریخت و ارباًاربا شد، همواره تلاش و جهاد کرد، تا اینکه والاترین مزد و پاداش خود را از خداوند گرفت و آنوقت بود که مأموریتش پایان یافت؛ آری! «پایان مأموریت بسیجی، شهادت است».
قلمها در نحوه شهادت این مرد بزرگ، باید مقتل بنویسند؛ از بدنی که همانند علیاکبر (ع) ارباًاربا شد، از دستی که همانند قمر بنی هاشم (ع) قطع شد، از قاسمی که همانند قاسم (ع) فدای ولایت شد، از نفس مطمئنهای که راضی و خرسند، همانند علی بن موسی الرضا (ع) غریبالغربا و دور از وطن، به سوی پروردگار خود رجعت کرد، از سرداری که همانند حسن بن علی (ع) گرفتار خیانت شد، از فرزندان شهدای مدافع حرمی که مانند رقیه و سکینه (س) یتیم شدند؛ آری! در سوگ «حاج قاسم» باید همانند اهل بیت (ع) گریست؛ همانگونه که مردم امروز گریستند و صبح جمعه، قبل از خواندن دعای ندبه، با خواندن خبری غمانگیز ندبه سر دادند و التماس فرج کردند و درحالی که ساعتی از شنیدن این خبر نگذشته بود، قلبهای خشمگین و چشمان گریان به خیابانها آمدند و فریاد «انتقام، انتقام» سر دادند.
در تهران، امروز جمعیت کمنظیری در نماز جمعه شرکت کردند تا بعد از خطبههای همیشهآتشین حجتالاسلام «سید احمد خاتمی» و اقامه نماز، خیابانهای اطراف مصلی امام خمینی (ره) بوی شهید و شهادت به خود بگیرد. این درحالی بود که تعداد زیادی از مردم نیز، با اینکه راهپیمایی آغاز شده بود، هنوز داشتند به جمعیت تظاهراتکنندگان میپیوستند.
جمعیتی که در خیابان شهید بهشتی بهراه افتاد، سراسر خشم انقلابی بود و اشک و ناله و آه؛ نه از جهت اینکه کار جبهه مقاومت تمام شده است؛ چراکه این وطن قاسم سلیمانیهایی دیگر نیز دارد؛ بلکه خشم انقلابی و اشک و ناله و آه مردم، از عشق و علاقهای بود که به سردار قلبشان داشتند. شعار همیشکی مرگبر آمریکا و مرگبر اسرائیل از زبان تظاهراتکنندگان نمیافتاد و زمزمه دوبیتی معروف «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد...» فضای دستههای عزاداری ایام محرم حسینی (ع) را تجلی ساخته بود؛ آری باید قلمها مقتل بنویسند.
شعار مردم «سپاه باصلابت، انتقام، انتقام» همراه با پخش نوای مداحی معروف «ای لشکر حیدر کرار خنجر یمنی را بردار» بود که میثم مطیعی ایام محرم امسال آن را در حسینیه امام خمینی (ره) خوانده بود و انگار که واقعا مردم خنجر را در دست گرفته بودند و بهسوی کاخ سفید میرفتند.
جمعیت کمکم، سینهزنان همراه با پرچمهای سرخ حسینی، زرد حزبالله و پرچم سهرنگ ایران، از مقابل سینما «آزادی» عبور میکند، درحالی که تصویر حاج قاسم سلیمانی بر روی مانیتور تبلیغاتی سینما آزادی نقش بسته بود؛ گویی که انگار حاج قاسم از بالای سر مردم، دست نوازش خود را بر سر ملت انقلابی میکشد.
از دیگر شعارهای مردم «عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز، خامنهای رهبر صاحب عزاست امروز» بود در دستان تعداد زیادی از مردم اعم از زن و مرد، کوچک و بزرگ، تصاویر حضرت امام خامنهای (مدظلهالعالی) قرار داشت و در میان تظاهراتکنندگان از همهنوع افراد و اقشاری دیده میشدند که میتوان بیش از پیش به این موضوع پی برد که سردار سپهبد شهید «قاسم سلیمانی»، شخصیتی ملی و فراجناحی داشت.
فقط کافی بود تا با یکی از مردم همکلام شوی؛ آنوقت میدیدی که چگونه بغض همراه با اشک و خشم مردم در هم آمیخته بود؛ البته مردم آنقدر بهتزده بودند و خبر شهادت حاج قاسم برایشان غیرمنتظره بود که توانایی سخن گفتن نیز نداشتند و فقط با خشم انقلابی خود، به مقامات آمریکایی وعده انتقام میدادند و نکته جالبی که در این میان وجود داشت، این بود که یکی از شرکتکنندگان که ملیت ایرانی نداشت؛ تصویر امام خامنهای را در دست گرفته بود.
جمعیت، خیابان ولی عصر (عج) را طی میکند تا به میدان ولی عصر (عج) میرسد و دوباره شعار «مرگ بر آمریکا» بلند میشود و بیانیه رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز بهعنوان بیانیه پایانی راهپیمایی قرائت میشود.