تاریخ : 1398,سه شنبه 17 دي14:38
کد خبر : 71756 - سرویس خبری : شعر

امروز شهید تر شدی قاسم جان


امروز شهید تر شدی قاسم جان

دلخوشِ مرگ ابوذر نتوان بود که باز/ بر سرِنخل وفا، میثم تماری هست/ باغ خالی نشود از نفسِ گرمِ بهار/ سروی افتاد اگر، کاج و سپیداری هست...

مرتضی برخورداری

سروده شاعر کرمانی مرتضی برخورداری-  تقدیم به اسطوره وفاداری سردارسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی

گیرم افتاد علم،باز علمداری هست

بردرخیبرتان حیدرِ کراری هست

دلخوشِ مرگ ابوذر نتوان بود که باز

بر سرِنخل وفا،میثم تماری هست

باغ خالی نشود ار نفسِ گرمِ بهار

سروی افتاد اگر، کاج و سپیداری هست

گرچه در آتش کین سوخته پروانه ی ما

بر سرِ لشکر حق،سرور و سرداری هست

نهراسیم از این داغ که از کینه یتان

در دلِ خاک ِ وطن کُشته ی بسیاری هست

خنجر از پُشت زدن شیوه ی دیرینِ شماست

دلخوشِ نور نباشید ،شبِ تاری هست

یا لثارات نوشته است به هر گوشه ی شهر

شمرها را برسانید که مختاری هست

جان به کف تیغ به دستیم، خدا می داند

آنکه منصور شود، در طلب داری هست

گر که فرمان برسد سینه یتان بشکافیم

سنگ داوود به آیینه یتان کاری هست

باید این ابرهه را درس مروت آموخت

به ابابیل بگویید که پیکاری هست

انتقامی ست پسِ پرده ،عیان خواهد شد

بردلِ شادیتان قصه ی غمباری هست

خشم این ملت آزاده چو طوفان بشود

طبسی پای بگیرد که در آن خواری هست

***

باید که بدانند همه جانی ها

در طالعشان حک شده ویرانی ها

طوفان طبس بار دگر در راه است

این خاک پر است از سلیمانی ها

******************************

این جمعه اگر مستِ عبورش می خواست 

مُحرِم شده در وادی طورش می خواست

هنگام حضور منجی اش بی تردید

فرمانده لشکرِ ظهورش می خواست

******************************

سرمست می سحر شدی قاسم جان

شایسته ی بال و پر شدی قاسم جان

یک عمر شهید زنده بودی اما

امروز شهید تر شدی قاسم جان