تاریخ : 1398,شنبه 21 دي18:55
کد خبر : 71857 - سرویس خبری : ادبیات ایثار و شهادت

شب شعر شاعران اهوازی در رثای حاج قاسم سلیمانی


شب شعر شاعران اهوازی در رثای حاج قاسم سلیمانی

شاعران فرهیخته استان خوزستان به منظور بزرگداشت مقام سردار سپهبد شهید، حاج قاسم سلیمانی و حماسه به یاد ماندنی حضور قیامت گونه مردم در مراسم تشییع او و یارانش، شب شعری برگزار کردند...

فاش نیوز -  در اولین پنج شنبه شهادت سپهبد شهید، سردار حاج قاسم سلیمانی و همرزمانش برنامه شب شعر سردار دلها در اهواز برگزار شد.

به گزارش همکار ما از اهواز، شاعران فرهیخته استان خوزستان به منظور بزرگداشت مقام  سردار سپهبد شهید، حاج قاسم سلیمانی و حماسه به یاد ماندنی حضور قیامت گونه مردم در مراسم تشییع او و یارانش، شب شعری برگزار کردند.

در این شب شعر، حدود ۱۰۰ نفر از شاعران و ادب دوستان استان در سالن بسیج هنرمندان گرد هم جمع شده و در این مراسم معنوی ۳۲ نفر اشعار خود را به روح مطهر شهدا تقدیم کردند.

در ادامه این گزارش شما را به خواندن  اشعار  شهدایی چند تن از شاعران خوزستانی حاضر در این شب شعر دعوت می کنیم:

پر گشایید مبادا که زمین گیر شویم
جنگ سختی است که باید همه درگیر شویم
وعده ی «نصر من الله» امید دل ماست
پس محال است در این معرکه تحقیر شویم
و بدانند که «دوران بزن در رو» نیست
روزی از خون شیاطین زمین سیر شویم
پسر فاطمه، ای پیر و مراد دل ما
اذن میدان بده در دست تو شمشیر شویم
سربلندیم که قاموس شجاعت با ماست
وای از آن روز که بر دشمنمان تیر شویم
وای از آن روز که در پشت سر رهبرمان
جان ز تن شسته و آغشته به تکبیر شویم
باید آشفته شود خواب خوش آمریکا
مثل شمشیر در این حادثه تکثیر شویم
کاش در راه خدا مثل سلیمانی ها
پای اسلام عزیز و شهدا پیر شویم
فرهنگ دشتی از آبادان

********

اسطوره ی غیرت و مسلمانی بود
سردار دلاوران ایرانی بود
دشمن به هزار مرگ از او می ترسید
آن مرد که قاسم سلیمانی بود
دکتر داودرضا کاظمی از اهواز

********

تا ابد نقش تو بسته ست به پیشانی ها
مایه آبرو و عزت ایرانی ها
مثل ققنوس که می سوزد و میزاید باز
قد کشیدند در این بیشه سلیمانی ها
سهیلا حسن غلامعلی از شوش

*******

 خرقه ی پاک شهید
هر چند که رعدوار بودی سردار
مانند گل بهار بودی سردار
امروز بپوش خرقه ی پاک شهید
یک عمر در انتظار بودی سردار
امیدرضا کاظمی

********

بر زمین افتاده سروی از گلستان خدا
چهره ی گل شد خزانی پرپر از دست جفا  
قامتش تصویر داغ عاشقی را زنده کرد
خون او پران شده از جسم خاکی تا سما
احمدرضاکیماسی

*******

 به بازمانده ات فکر می کنم
به انگشتری از دست طریق القدس
انگشتانم را می گذارم روی دیوار
و روی نقشه حرف می زنم
روزی پرچم های سیاه بوده اند
جایی که دستت را جا گذاشته بودی
صلح را چگونه قبول کنم
وقتی راکت ها
پیراهنت را از پشت دریده بودند
کنارت خواهم ماند
از این سلول تنگ
مانند تو
که بیشتر از تفنگ و گلوله
پنجره ها را می گشودی
نقشه
نفس می کشد
دیوار نفس می کشد
پرچم های سبز و سرخ تکان می خورند
و خط آتش نامت را منتشر می کنند
جایی که دور لب کفتارها
مین گذاشته ایم
سربازترین ژنرال!
فقط تو می توانستی نشان دهی
با یک دست هم می شود
روی خاورمیانه را سفید کرد!
سیدمحمدرضاحسن زاده

********

نوشت با رد خونش زمان پیکار است
خیال حرمله ها جنگ و خون و کشتار است
به روی تیغ سر عشق می رود هر روز
زمان به شکل عجیبی اسیر تکرار است
 چگونه سر شود این روزهای بغض آلود
که درد در دل ما روی درد بسیار است
چقدر ثانیه ها سخت و دیر می گذرند
وطن به داغ عزیزانمان عزادار است
خدا کند که کمی حال خوب برگردد
به میهنم که به آندوه ها گرفتار است
برای رد شدن از روزهای داغ و فراق
صفا و همدلی و صبر چاره کار است
بگو که از سرما کم شود سیاهی شب
که بخت روشن میهن هنوز بیدار است
سیده مریم مؤیدی

********

دل های بزرگ با خدا یارترند
دستان جدا گشته علم دارترند
سردار! تو رفتی همه عالم دیدند
سرهای به خون نشسته سردارترند
سیده مریم مؤیدی

*******

لازم به ذکر است سید حسین موسوی، وحید کیانی،  رضا کیانی، مشاور استاندار، صفورا علایی، سید اسماعیل هاشمی، پروانه جهانگیری بابادی، نادیا حزباوی، سیده زینب طباطبایی از دیگر شاعران شرکت کننده در این مراسم معنوی بودند که احساس پاک خود را در قالب سروده هایی زیبا در پاسداشت یاد و خاطره شهدای مظلوم بامداد سیزده دی ماه که به دست تروریست های بالفطره آمریکایی در فرودگاه عراق به شهادت رسیدند، خواندند.

ایرج خواجوی اهواز نیز شش رباعی بهم پیوسته سروده داشت که قسمتی از آن چنین بود:
این حلقه دوباره تنگ تر می گردد
این آتش خفته شعله ور می گردد
بیگانه اگر به خاک ما روی آرد
بی شک افقی بخانه بر می گردد

تو دیگر رفته ای یعنی زمستانی پر از حسرت
که دارد رنگ و بوی بغض و بارانی پر از حسرت
نسیم از جاده های مه گرفته غرقِ دلتنگی
وزیده بر تن سجاده طوفانی پر از حسرت
غمت یعنی دو چشمانی که غمگینانه می خندد
غمت یعنی که خیره گل به گلدانی پر از حسرت
نگاهت اذن رخصت داد و من در اوج بی تابی
دلم را می گذارم پای چشمانی پر از حسرت
برای دل، تو یک انشای بی پایانِ زیبایی
در ایرانی که مانده بی سلیمانی پر از حسرت

رویا عفری


کد خبرنگار : 23