تاریخ : 1398,سه شنبه 15 بهمن14:57
کد خبر : 72316 - سرویس خبری : مقاله و یادداشت

تحریم هنر و اندیشه ممکن نیست


تحریم هنر و اندیشه ممکن نیست

باید بتوان با صبوری و غنای فرهنگی و آشنایی با دو زبان ( خودمان و طرف گفتگو )، امکان دیالوگ داشت. ایجاد دیالوگ، کار بسیار دشواری است. باید هزار زبان یاد گرفت تا یک زبان به کار بیاید.

تورج اردشیری نیا

فاش نیوز - دومین روز از برگزاری جشنواره فیلم فجر سی و هشتم نیز در حالی برگزار شد که نه تنها خبری از شرکت نکردن و تحریم جشنواره نبود بلکه راهروها و سالن های نمایش فیلم و جلسات نشست پرسش و پاسخ کاخ برگزاری جشنواره، محل استقرار اصحاب رسانه و عوامل فیلم ها، گرم و پر حرارت و با انرژی، همراه با بحث ها و گپ و گفت های مفصل و طولانی علاقه مندان دیده می شد.

مگر می شود هنر و اندیشه را تحریم کرد؟! سینما محصول عشق به هنر و اندیشه است و کدام عاشق تا به حال، عشق قدیمی خود را تحریم کرده است؟ عشق به سینما و جشنواره فجر که از دهه ی ۶۰ و پس از انقلاب تا به الان در دل ما بوده است.

سینماگرانی اعلام کرده بودند که در جشنواره حضور نخواهند یافت. باید به آن ها گفت: اندیشه برانگیزترین امر در این زمانه ی اندیشه برانگیز این است که ما هنوز فکر نمی کنیم. درعالم هستی فکر و اندیشه مخصوص انسان است. فکر برآمده ازخاصیتِ آزادی است. تفکر خیلی لغزنده است و ما در یک جاده ی لغزنده حرکت می کنیم و هر لحظه ممکن است به جهتی بلغزیم. شوربختی آنجاست که به جای کوشش برای فهمیدن (فهمیدن درخود)، در پی ایراد گرفتن از دیگری برآییم. حد خودمان را بدانیم. بسنجیم، بفهمیم، فکرکنیم و سپس صحبت کنیم. چیزی را به زبان نیاوریم مگر آنکه بفهمیم. قطعی حرف نزنیم؛ آخِر اینها نگونبختی و تبعات دارد.

آنچه ما را به هم می پیوندد خِرَد است. خرد، شرط حرف زدن و گفتگو کردن است. ما ابتدا باید حرف یکدیگر را بفهمیم؛ سپس اگر مخالف بودیم دلیل بیاوریم. ایرادِ نابجا نگیریم. نخست بفهمیم طرفِ گفتگو چه می گوید، بعد ایرادِ بجا‌ بگیریم. سخنِ هیچ کس، سخنِ آخر نیست؛ هیچ سخنی نیست که بتوان آن را آخرین سخن دانست. اینجایی که تو هستی، مرکزِ عالم نیست و همه چیز را حول این محور نبین. تو یک قصه ای و من یک قصه، اینطور نیست که قصه ی تو آخرین قصه باشد؛ تنها یک قصه نیست و یگانه قصه ی جهان نیست. به پدیدار، به مسئله، به وجود، به هستی می توانیم همواره از زوایای مختلف بنگریم و نقطه ی یکجا و یک آن برای همیشه، تمام نیست. هیچ نقطه ی آغازی وجود ندارد، قبل از آن آغازِ ما هم زندگی وجود داشته است. نقطه ی پایان هم برای خواننده نقطه ی شروع است و هر نقطه ی آغازی حلقه ی وسطِ یک زنجیره ی هزارتو است. نقطه ی آغاز و پایان نداریم.

حذف کردنِ مخالف، راه حل نیست؛ بلکه باید فضا را شکست. مگر مائیم که تعیین می کنیم چه کسی بماند و چه کسی نماند.

مهم این است که در هر شرایطی فکر کردن را کنارنگذاریم. باید بتوان با صبوری و غنای فرهنگی و آشنایی با دو زبان (خودمان و طرف گفتگو)، امکان دیالوگ داشت. ایجادِ دیالوگ، کارِ بسیار بسیار دشواری است. باید هزار زبان یاد گرفت تا یک زبان به کار بیاید. اینها الفبای اندیشیدن است که رعایت نمی کنیم. چقدر خوب است که همگی ما در این روزها، این چیزها را تمرین کنیم.

تورج اردشیری نیا


کد خبرنگار : 19