تاریخ : 1398,چهارشنبه 30 بهمن19:17
کد خبر : 72570 - سرویس خبری : مقاله و یادداشت

یک واکنش فلسفی به اتفاقات جشنواره فیلم فجر۳۸


یک واکنش فلسفی به اتفاقات جشنواره فیلم فجر۳۸

دوری و تنهایی و هر روز فاصله گرفتن از همدیگر را، در اختتامیه جشنواره فیلم فجر هم دیدیم. چون هیچ گاه، هنر گفت و گو را پاس نداشتیم.

تورج اردشیری نیا

فاش نیوز - آدمی با آگاهی ناچیز خود، پدیدارهای نابسامان جهان را تفسیر می کند. از آن ها بینش هایی کلی بیرون می کشد و این بینش ها را پایه ای برای کنش های خود می سازد. کنش هایی که هیچ گزینه ی دیگری را برنمی تابند و به همین دلیل به ستیزه و کشمکش، و در پایان، به نابودی می انجامد. این رویکرد نه کامل است نه بایسته و نه شایسته.

روح حساس و خردمند، با ایده ی انسانیت اصیل یا شفقت ذاتی بشر بر تراژدی پیروز می شود و در وحشت آورترین دردها و رنج ها، به بلوغ و کمال دست یافته است. از افق چنین بلوغی است که او همه ی بشریت را چون یک خانواده می بیند.

او گام به گام عمل می کند؛ به یاری دانشی که از تک تک موقعیت ها به دست می آورد، همراه با عشقی به بشریت که همیشه و همه جا حاضر است. برای او هریک از افراد انسانی، تشخص ویژه ی خود را دارند و رونوشت یکسان و تکراری از انسانی کلی نیستند؛ اما آنچه به آنان یگانگی می بخشد این است که همگی در جستجوی حقیقت اند و اگرچه هریک گرفتار مشکلات خاص خود هستند، زندگی همه ی آنان در زمین مشترکی ریشه دوانیده است. هریک از آنان تجسم صورت ویژه ای از آزادی اند.


باید بدانیم با سوزاندن خود یا دیگری به گرمای زندگی دست نمی یابیم. شاید در گذر سرنوشت شوم، سال هایی بدشگون بر ما بگذرد، سال بد، سال باد، سال اشک، سالی که غرور هم گدایی می کند، و سال های درد و عزا، اما چاره آن نیست که باد را به گردباد و اشک را به خون تبدیل کنیم تا در گردن فرازی غرور سرکوب شده، خود را قهرمانی تاریخ ساز بپنداریم.

همین بس که از افقی بلندتر و چشم اندازی گسترده تر از آرزوهای آراسته و خودخواهی های نهانیمان به بیرون از خود، به هستی و دیگر انسان ها نگاه کنیم. آنگاه خواهیم دانست دمیدن در بادی که همه ی ما را خواهد برد خردمندانه نیست.

آئین اختتامیه ی سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر هم برگزار گردید و در جاهایی خودمان را به خودمان نشان داد که تا چه اندازه پر از تناقض هستیم و منافع فردی را به منافع جمعی و ملی ترجیح می دهیم.

عوامل فیلم «روز صفر» که تهیه کننده آن برآنست فیلم، مسئله ی دفاع از امنیت ملی را مطرح می کند، آیین اختتامیه ی جشنواره فیلم فجر را تحریم می کنند و حتی با علم بر اینکه اطلاع داشتند در ۵ رشته برنده ی جایزه ی سیمرغ بلورین شده اند، با یک تصمیم قبلی جمعی در این مراسم برای دریافت جایزه شان حاضر نمی شوند و مجری مراسم اعلام می کند که تهیه کننده در ترافیک مانده است و به زودی خود را می رساند، که این اتفاق تا پایان مراسم نیز نمی افتد!

ابراهیم حاتمی‌کیا هم که می داند فیلم «خروج» در ۳ بخش اصلی همچون کارگردانی، فیلمنامه، بهترین فیلم و همچنین بهترین فیلم از نگاه ملی، حائز دریافت سیمرغ نشده است، در اختتامیه حضور پیدا نمی کند.

از شهاب حسینی هم که حامی برگزاری این دوره‌ی جشنواره‌ی فجر بوده و تحریم کنندگان را مورد عتاب قرار داده است، خبری نیست.

محمد حسین مهدویان که در سال های گذشته سازنده ی فیلم های انقلابی و دفاع مقدسی بوده و امسال عنوان داشته با پول نظام هم می شود فیلمی در نقد حکومت ساخت، هنگام دریافت جایزه ی بهترین کارگردانی بر روی سن در خصوص سیمرغ تولید داخل کشور می گوید: «تا برسیم خانه نکند از دستمان بیفتد بشکند».

 پیمان معادی که‌ برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلم «زیر درخت گردو» شد، پیش‌ از شروع جشنواره گفته بود «سیاه‌پوش است و جشن نمی‌گیرد و به‌ جشنواره نمی‌آید» اما ابتدا در نشست پرسش و پاسخ فیلم «درخت گردو» به صورت تلفنی صحبت داشت و در جشنواره شرکت کرد و در ادامه برای مراسم اختتامیه نیز از خارج کشور پیام ویدیویی فرستاد و تشکر کرد.

تهیه کننده ی برنده بهترین فیلم جشنواره «خورشید» (امیر بنان)، تهیه کننده ی فیلم رقیب «روز صفر» (سعید ملکان) را روی سن با کلام گزنده می نوازد که آیا ترافیک شهر هنوز تمام نشده است که ایشان نرسیده اند؟

چه بسا تنها بخش جذاب مراسم، حضور کودکان کار بازیگر فیلم «خورشید» برای دریافت تقدیرنامه بود که با رعایت آداب صحنه و ادب حضور و جهان بینی ویژه و شکرگزاری و ایران دوستی و صفا و پاکی، انگشت حیرت بر دهانمان گذاشتند که ای داد، این بچه ها کجا و کینه توزی بزرگترها کجا.

 باری، از «شمیلا و ابوالفضل شیرزاد»، «روح الله زمانی و سید مهدی موسوی» (کودکان کار) با اهدای لوح، تقدیر شد.
«شمیلا شیرزاد» در سخنانی گفت: «من یک کودک افغان هستم که در سرزمین من جنگ است، من یک دختر افغان هستم که در کشور دیگر کار می‌کنم، در مترو کار می‌کنم برای گذران زندگیمان. امیدوارم روزی برسد که در جهان هیچ کودک کاری وجود نداشته باشد».
روح الله زمانی نیز بیان کرد: «آقای مجیدی مسیر زندگی را به من یاد داد و لوح تقدیر را به مادرم تقدیم‌ می‌کنم. به بچه‌های همسن خودم می‌خواهم بگویم من از زندگی ناامید شده بودم اما باید به دوستان هم سن خودم بگویم که هیچ گاه از زندگی ناامید نشوید».
«ابوالفضل شیرزاد» نیز با بغض، در سخنان کوتاهی گفت: «از آقای مجیدی و عسگری تشکر می‌کنم. من از اولش از بازیگری چیزی نمی‌دانستم‌».
«سید مهدی موسوی» نیز لوحش را به مادربزرگش‌ که سال ها از او مراقبت کرده است تقدیم کرد.
یکی دیگر از این بازیگران نیز گفت: «درست است که روح الله زمانی در فیلم گنج‌اش را پیدا نکرد اما ما پنج نفر، گنج واقعی خودمان را پیدا کردیم».

«سعید راد» که پس از صحبت بچه‌های فیلم “خورشید” قصد خواندن نام بهترین بازیگر نقش اول را داشت، با دلخوری از بعضی همکارانش گفت: «سینما، هستی است.‌ ما هیچ کدام آدم های شکست خورده نیستیم و متاسفم کسانی که باید در اینجا باشند نیستند. من ناامید می‌شوم از اینکه برخی دوستان نیستند.‌ کجای دنیا برای ما دست زدند جز اینجا؟ قهر یعنی چه؟».

دوری و تنهایی و هر روز فاصله گرفتن از همدیگر را، در اختتامیه جشنواره فیلم فجر هم دیدیم. چون هیچ گاه، هنر گفت و گو را پاس نداشتیم. چرا نمی توانیم با هم حرف بزنیم.
ثبات و یک رویی را پرستش می کنیم حتی اگر بر تن موجود ناچیزی چسپیده شده باشد.
درود بر همه‌ی آنانی که صداقتشان، چون شبچراغ می‌درخشد.

تورج اردشیری نیا


کد خبرنگار : 23