تاریخ : 1398,شنبه 17 اسفند17:37
کد خبر : 73054 - سرویس خبری : مقاله و یادداشت

آشپزهای فرهنگ برای تروریسم فرهنگی چه برنامه ای دارند؟


آشپزهای فرهنگ برای تروریسم فرهنگی چه برنامه ای دارند؟

محمد ادریسی

محمد ادریسی - زندگی در حاشیه زندگی، دشوار است. ما در زمانه شورش «من‌ها» علیه «ارزش‌ها» نیستیم بلکه در روزگار نبردِ ایده‌ها و عقیده‌ها و اراده‌ها و خلاقیت‌ها قرار داریم و ما موجودهای فرهنگی ای هستیم که چه بخواهیم و چه نخواهیم در ساختنِ خرده‌فرهنگ‌ها سهمی داریم و در زمان و زمین معین بر یکدیگر تأثیر و تأثر داریم.

فرهنگ ما فرهنگ وارداتی نیست، این فرهنگ نه ترجمه‌ شده است، نه ساختگی است و نه بسته‌بندی و کنسرو ‌شده، بلکه فرهنگی است که متکی به اولین تکلیفی است که به رسول الله نازل شد که «خواندن» بود:

«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ» بخوان به نام خدای خلاقیت،که چه بشود؟ انسان‌ساز شود.

با تأمل و نگاه به جهان، درمیابیم که در این خلاقیت هیچ محدودیتی وجود ندارد، بنابراین افق آن باز است.

و این فرهنگ ملی، دینی ماست که یا محسوس و یا نمادین است که گاهی ثابت است و گاه متحول و سیال و اوقاتی فردی است و اوقاتی نیز جمعی و زمانی ذهنی و زمانی دیگر عینی می‌شود که یا خاص است و یا عام و عمومی که حرف‌های قابل‌تأمل برای همه جوامع متمدن بشری دارد:

مثلاً می‌گوید: بهداشت عمومی حق طبیعی بشر است چه ویروس‌های منحوس باشند و چه نباشند.

و این فرهنگ ماست که مثلاً می‌گوید: زن با مرد زیباست و مرد با زن کامل.

و این فرهنگ ماست که مثلاً می‌گوید: چموش و نافرمانبر بودن و رها و بی‌قاعده شدن بی‌معناست.

این‌یک وظیفه است که فرهنگ‌های غلط را بشکنیم و فرهنگ‌های طلایی و خوب را تقویت کنیم و هر کس که در راه فرهنگ ما خار و خاشاک بریزد پشیمان می‌شود زیرا که مجبور خواهد شد همین راهی که در آن خار و خاشاک ریخته را پابرهنه بیاید.

نفرتمندان در فرهنگ ما چه کسانی هستند؟! آن‌ها فرقه‌ای هستند که از قحطی فکری رنج می‌برند که با یک وضعیت وابستگی ذهنی روبه‌رو هستند و آن‌ها فرهنگ خود را فقط از طریق لنزها و عدسی‌های اروپای غربی می‌بینند و می گیرند و اشتهای ضعیف برای تحقیق و تحلیل و تفسیر دارند و همین امر منجر به انباشت مشکلات آن‌ها شده است.

 گرچه شناخت فرهنگ‌ها پیچیده است اما ناگفته نماند که اگر بخواهیم این نفرتمندان را بیشتر بشناسیم و بفهمیم باید این را بدانیم که:

اولاً: لازم است کفش‌های آن‌ها را بپوشیم و چند صباحی با آن رفت‌وآمد کنیم تا آن‌ها را بشناسیم و بعد نظر بدهیم

ثانیاً: چه‌بسا نظر ما درباره آن‌ها اشتباه باشد و ممکن است نظر آن‌ها صحیح باشد و یا اینکه نظر آن‌ها صحیح باشد و نیز ممکن است اشتباه باشد.

ثالثاً: اگر فهمیدیم در جامعه‌ای که در آن قرار داریم فرهنگ غلطی آرام‌آرام دارد رواج پیدا می‌کند آن را بعد از شناختن نقد کنیم تا آن را تغییر دهیم.

سعی کنیم که فرهنگ‌های بد را زیر سؤال ببریم نه فرهنگ شدن را و یا فرهنگ ‌بودن آن‌ را یعنی مثلاً بجای کتاب آتش زدن‌ها و جنجال و هیاهوهای بی‌ثمر بیایم بر آن فرهنگ غلط از نظر ما به‌ اصطلاح ردیه و نقد بنویسم.

خلاف نه اما اختلاف آری و اختلاف‌ها عادی است اما خلاف‌ها غیرعادی شود و اگر فرهنگ پژوهی کنیم به یک نکته جالب می‌رسیم و آن این است که عقل فرهنگ عمومی مردم ما نسبت به گذشته‌های نه‌چندان دور، بسیار بالا آمده است و این فهم جامعه‌ای که بالا آمده را می‌توان به‌راحتی اداره و حتی کنترل کرد. به این دلیل واضح که در چنین جامعه‌ای که عقل فرهنگ عمومی بالایی دارد اگر هم بر فرض کسی و یا گروهی چه سیاسی باشد چه اجتماعی و اقتصادی، بخواهد برخلاف مصالح عمومی اقدامی کند خیلی زود توسط مردم بافهم بالا توجیه یا تنبیه و توبیخ می‌شود.

فرهنگی که هویت خود را تقدیس یا حفظ نمی‌کند، یک فرهنگ نیست و روشنفکری که خود را وقف خدمت به دین خود، کشور و سنت‌های حسنه نکند هیچ فرهنگی ندارد.

آیا فرهنگی سراغ دارید که تحت سیطره یا نفوذ فرهنگ‌های دیگر نباشد؟!

آشپزخانه تروریسم فرهنگی برای ما این نگرش را دارند که می‌گوید برای از بین بردن فرهنگ آن‌ها سه‌ راه بیشتر نداریم:

راه اول: تهدید برای وابستگی

راه دوم: انحلال و استحاله فرهنگ ما در جوامع آنها

و راه سوم: کشتن و از بین بردن

برای پیاده‌سازی این سه، چند روش دارند که یا باید متوسل به‌زور شوند که نمی توانند و یا از قدرت نرم استفاده کنند که مشغول آن هستند و یا از تحریم ها بهره ببرند و اگر پاسخی از اولی دریافت نکرند سراغ دومی و سومی خواهند رفت.

کسی که دشمن را می‌شناسد و خود را می‌شناسد عمر فرهنگ خود را تمدید می‌کند و پای صد درگیری هم که شده می ایستد و می‌جنگد و کسی که دشمن را نمی‌شناسد اما خودش را می‌شناسد ممکن است گاهی اوقات پیروز شود و یا گاهی نیز ببازد.

پس بنابراین بیاییم بر این دو مهم باهم درکنار هم متفق باشیم:

اول اینکه: در برابر محرومیت‌ها مقاومت کنیم و آن را تبدیل به یک فرهنگ عمومی کنیم

و دوم اینکه: باور داشته باشم اختلاف آری اما خلاف نه.

اما سؤالی که پیش می‌آید این است که آیا رهایی از برده‌داری فرهنگی و فکری غیرممکن است؟ ممکن است ازنظر عقلانی غیرممکن نباشد و در حقیقت، نفرتمندان و برده نمی‌تواند آزاد شود، مگر اینکه اطمینان داشته باشد که شرط برده‌داری و نفرتمند شدن طبیعی نیست.

فرهنگ این‌گونه تعریف می‌شود که یک سیستم یکپارچه از اعتقاد، اخلاق، شریعت، دانش، آداب‌ و رسوم و سنت‌هایی است که شخص و جامعه به دست می‌آورد.

نمی‌خواهیم کلیات بگوییم و بی‌توجه به جزئیات شویم و اینکه توجه به اصول کنیم و از فروع صرف‌نظر بشود و به معرفی مقاصد بپردازیم، بدون در نظر گرفتن وسایل رسیدن به آن مقاصد اما سؤالی که مطرح می‌شود این است که کدام محصول فرهنگی ما در سراسر جهان رواج پیدا کرده است؟ درحالی‌که می‌بینیم بعضی از محصولات فرهنگی مثلاً چینی‌ها یا آمریکایی‌ها و... در سراسر جهان رواج دارد.

البته در زمینه ریز محصولات فرهنگی که یکی از آن‌ها مثلاً فیلم‌ها هستند، منکر این نمی‌شویم که فیلم‌های خوبی تولیدشده که از خاطرم نمی‌رود، در سفر به یکی از کشورهای همسایه عربی که داشتم عکس‌های مختار با کارگردانی داود میرباقری با نقش اصلی فریبرز عرب نیا را می‌دیدیم و بعضی از مردم در همان کشور عربی به ما می گفتند که فلان قسمت و صحنه سریال را دیده‌ای؟! ما باید مثل او و آن‌ها باشیم و اختلاف نداشته باشیم ،بهر حال خیلی کم است و فیلم یوسف پیامبر به کارگردانی فرج‌الله سلحشور با نقش اصلی مصطفی زمانی را می‌دیدیم و به‌زودی نیز امیدواریم که در سراسر جهان عکس‌های فیلم و سریال سلمان فارسی و فیلم موسی پیامبر هم پخش شود.

خلاصه اینکه: جالب است که اگر فرهنگی را هم گرفتیم، آن را محلی و ملی کردیم و آن را از ریشه‌های بیگانه قطع کردیم و درمتن جامعه خود تطبیق کردیم و آثار مثبت آن را گرفته و مابقی را دور ریختیم یا بهبود بخشیدیم.

آیا استراتژیست های فرهنگی ما برای خلاقیت فکری کرده‌اند؟ آیا اصلاً استراتژیست فرهنگی داریم؟ و اگر روزی نویسندگان و گویندگان حوزوی و دانشگاهی و آشپزهای فرهنگی ما با هر زبان و لحن برای نشستی یا جمعی، غذایی فرهنگی پختند که هم‌خوانی با طبع و طبعیت جامعه آن‌ها نداشت چه خواهند کرد؟! اگر سخنی گفته شد که جامعه و مردم عمل کنند اما شنیده نشد و عملی در آن جامعه و مردم دیده نشد چه می‌خواهند کنند؟

اگر محصول فرهنگی تولید شد اما هیچ خریداری برای آن محصول پیدا نشد چه کنیم؟ پس به نظر می‌آید باید فکری شود که محصولی را تولید کنیم که متناسب باحال و روز جامعه باشد چون کالای فقیری که در جوامع عرضه می‌شود نباید توسط جامعه رد شود لذا لازم است از هر نظر هم عمیق باشد و هم غنی باشد و هم قوی باشد.


کد خبرنگار : 20