یک سال نمیشد که ازدواج کرده بود ولی حالا عکس خودش را برای حجله شهادت قاب کرده بود. وقتی بغلش کردم و رویش را بوسیدم، گفت: «اتفاقا خانمم حامله است. به اون گفتم اگه بچهام دختر بود، اسم اون رو بذارند زینب و اگه پسر بود، بذارند حسین».
«حمید داودآبادی» رزمنده، جانباز و پژوهشگر دوران دفاع مقدس، در صفحه مجازی خود با اشاره به خاطرهای از شهید «علی کریمزاده»، نوشت: «چند وقتی میشد «علی کریمزاده» شده بود مسئول امور شناسایی مفقودین سپاه اندیمشک. هربار به شهر میرفتم، اول از همه وارد اتاق او میشدم و آلبومهای عکسی را که از تصاویر مفقودین تهیه کرده بودند، نگاه میکردم. عکسها را که از روی فیلمهای پخش شده از تلویزیون عراق گرفته بودند که صحنههای اسارت ایرانیها و اجساد شهدا را بعد از هر عملیات نشان میداد.
یکی از روزها که پهلوی علی بودم، دم ظهر گیر داد برای ناهار به خانه آنها برویم که با خوشحالی پذیرفتم. علی برای خودش اتاق کوچکی شاید سه متر در ۵.۱ نیم متر داشت که وسایل شخصیاش را در آن جمع کرده بود. بعد از ناهار، آلبوم عکسهایش را آورد و نگاهی انداختیم که بیشتر پر بود از عکسهای شهیدان «سعید طوقانی» و «عباس دائمالحضور».
علی، جوان پاکدل، صاف و ساده و خوشمرامی بود. همواره به خلوص و صداقتش غبطه میخوردم. طی مدتی که با او آشنا بودم، یکبار ندیدم دروغی بگوید یا با گفتن جوک یا تمسخر دیگران، باعث غیبت یا رنجش اطرافیان شود.
همین طور که نشسته بودیم، علی از خاطرات «حمید طوبی» میگفت که در عملیات «بدر» شهید شده بود. وقتی رسید به آنجا که: «حمید خدابیامرز وصیت کرده بود وقتی شهید شد، اگه فرزندش دختر بود، اسم اون رو زینب بذارند و اگه پسر بود، حسین. وقتی حمید شهید شد و دخترش به دنیا اومد، نام اون رو زینب گذاشتند.» اشک در چشمانش حلقه زد؛ اصلا نسبت به حمید حساسیت خاصی داشت.
در همین حال، دست برد پشت کمد و قاب عکس بزرگی بیرون آورد. با خود گفتم حتما عکس حمید است که قاب کرده؛ ولی در کمال تعجب دیدم که عکس خودش است. وقتی پرسیدم این چیست؟ گفت: «این عکس رو چند وقت پیش انداختم و دادم یه دونه ازش بزرگ کردند. این رو آماده کردم واسه حجله شهادتم».
اشک من راهم درآورد، دلم آتش گرفت. یک سال نمیشد که ازدواج کرده بود؛ ولی حالا عکس خودش را برای حجله شهادت قاب کرده بود. وقتی بغلش کردم و رویش را بوسیدم، گفت: «اتفاقا خانمم حامله است. به اون گفتم اگه بچهام دختر بود، اسم اون رو بذارند زینب و اگه پسر بود، بذارند حسین».
«علی کریمزاده» متولد ۱۳۴۲ که خود مسئول پیگیری و شناسایی مفقودین سپاه اندیمشک بود، سرانجام دی سال ۱۳۶۵ درعملیات «کربلای ۴» مفقود شد و ۱۱ اردیبهشت ۱۳۷۷ استخوانهایش به خانه بازگشت. دختر او زینب که بزرگ شده بود، از پیکر پدر استقبال کرد و در گلزار شهدای اندیمشک آرام گرفت.»