تاریخ : 1399,پنجشنبه 25 ارديبهشت14:57
کد خبر : 74794 - سرویس خبری : مقاومت بین الملل

سخرانی سید حسن نصرالله به مناسب سالگرد شهادت مصطفی بدرالدین



دبیر کل حزب الله لبنان تاکید کرد بر خلاف تبلیغات وسیع صهیونیست‌ها ایران در سوریه حضور نظامی ندارد.

به گزارش شبکه تلویزیونی المنار، سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در سخنانی به مناسبت سالگرد شهادت سید مصطفی بدرالدین، از فرماندهان عالی رتبه مقاومت لبنان، با بیان این مطلب افزود، مقامات اسرائیلی می‌گویند، نیرو‌های ایرانی را در سوریه هدف قرار داده اند، اما ایران اصلا در سوریه نیرو ندارد یعنی آنان از هدفی سخن می‌گویند که در سوریه وجود ندارد همانگونه که دولت‌های آمریکا می‌گویند نمی‌گذاریم ایران سلاح هسته‌ای بسازد حال آنکه ایران فعالیتی برای ساخت سلاح هسته‌ای نداشت و ندارد.
متن کامل سخنان سید حسن نصرالله به شرح زیر است.
دوست داشتم در این فرصت به احترام و گرامیداشت سالگرد یک شخص عزیز و گرانقدر در مقاومت و حزب الله و طرفداران مقاومت یعنی سالگرد شهادت فرمانده جهادی بزرگ برادر عزیز مصطفی بدرالدین معروف به سید ذوالفقار، در خدمت شما باشم. قبل از اینکه وارد مناسبت و موضوعات مربوط به آن شوم، وظیفه و مسئولیت خود می‌دانم که به دو وظیفه اشاره کنم. وظیفه نخست تسلیت به همه مسلمانان در جهان در این روز است که در صبح چنین روزی یعنی صبح روز نوزدهم ماه مبارک رمضان سال ۴۰ هجری، یکی از خوارج -اولین گروه تکفیری در تاریخ اسلام- به امام مسلمین و خلیفه مسلمین در مسجد خدا و خانه خدا و ماه خدا حمله کرد و با شمشیر سمی به سر ایشان یعنی امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام ضربه زد. این ضربه دو روز بعد به شهادت ایشان منجر شد. این مناسبت دردناک را که همواره متضمن عبرت‌هایی است به همه مسلمانان تسلیت می‌گویم، زیرا علی بن ابی طالب علیه السلام با قدرت در برابر اولین پدیده تکفیری خطرناک در تاریخ اسلام ایستاد و آن گروه شکم‌های زنان باردار را پاره کردند و مردم را به خاطر شک و شبهه یعنی کمترین شک و شبهه‌ها به قتل رساندند و جنایاتی مرتکب شدند و برای مقابله با آن، به امام و رهبر بزرگ و استوار و از اهل علم و یقین نیاز بود تا چشم فتنه را کور کند و در برابر آن بایستد و گرنه این پدیده می‌توانست تغییر کند و بزرگ (خطرناک تر) شود. پدیده تکفیری‌ها باز هم در سال‌های اخیر به صحنه بازگشت و این بار در برابر ما قرار گرفت، مثلا روز گذشته با کمال تاسف در افغانستان اندیشه تکفیری به یک بیمارستانی که در آن زنان و کودکان بستری بودند حمله کرد و تعدادی را کشت یا زخمی کرد، یا آنکه تکفیری انتحاری به جنازه و تشییع جنازه‌ای که مردان و زنان در آن حضور دارند، حمله می‌کند.
وظیفه دوم تبریک به پرستاران در روز جهانی پرستار است، آنان شایسته احترام و تقدیر از سوی همه جهانیان هستند، زیرا در خط مقدم رویارویی جهانی با خطر کرونا قرار دارند، خطری که همچنان جهان را مات و مبهوت به خود مشغول کرده است و به تهدیدی برای جهانیان تبدیل شد، روز گذشته سازمان بهداشت جهانی اظهار داشت، اندیشمندان همچنان در حیرتند و تا به الان برای آنان تصوری واضح و آشکار از ویروس کرونا ایجاد نشده است ضمن اینکه با وجود تلاش ها، هنوز به زمان تولید واکسن نزدیک نشده اند. در نتیجه این راه، راهی طولانی است و پرستاران همچنان با خطر مواجهند، همچنان در خطوط مقدم مبارزه با ویروس قرار دارند، همواره به حمایت معنوی، حمایت مادی، و تقدیر و احترام کامل نیاز دارند، زیرا نبرد امروز آنان، نبردی مبتنی بر تجربه، ایمان، یقین، علم، صلابت، شجاعت و ثبات قدم است، کادر پزشکی، پرستاری و درمانی و ثبات قدمشان در این میدان مشابه با همان چیزی است که در میدان‌های درگیری نظامی نیاز است، زیرا در میدان درگیری نیز نیاز به ثبات قدم مبارزان و فرماندهان است.
مناسبت امروز ما، چون سال‌های گذشته، مراسمی جهت تکریم و پاسداشت است، امروز هم همچون دیگر مناسبت‌های اخیرمردم نمی‌توانند در یک جا تجمع کنند. سخن من در سه محور خواهد بود که محور اول به مناسبتی که در آن هستیم اختصاص دارد (سالگرد شهید مصطفی بدرالدین)، در همین موضوع به مسائلی درباره سوریه و به موضع ما در درگیری‌های کنونی سوریه و تاثیر شرایط سوریه بر اوضاع ما در لبنان و منطقه، اشاره خواهم داشت و از باب سوریه وارد لبنان می‌شوم، به مسائلی که به سوریه و لبنان ارتباط دارد اشاره می‌کنم و به برخی از اقداماتی که باید برای حفظ منافع لبنان انجام دهیم می‌پردازم.
در این مناسبت عزیز جا دارد بار دیگر به خانواده شهید مصطفی بدرالدین، به مادر عزیز، به همسر عزیز، به دختران و پسرش، به برادران و خواهرانش و به تمامی خویشاوندان و دوستان نزدیک، دوستانی که در سال‌های جهاد، مقاومت و شب زنده داری کنارش بودند، تبریک و تهنیت بگویم. وقتی در پی پاسداشت یاد شهدایمان به ویژه فرماندهانمان هستیم در گام اول باید از جهاد و جانفشانی آنان تقدیر کنیم و با یاد آوری دستاوردهایشان برای مردم و کشور، از سیره، از جانفشانی و از ویژگی‌های آنان درس بگیریم تا بتوانیم به راه طولانی که در پیش داریم ادامه دهیم. این راه، راهی پرخطر، راه جانفشانی و راهی پرچالش و دشوار است.
من در مناسبت‌های گذشته اعم از هفتم، چهلم، اولین، دومین و سومین سالگرد شهید مصطفی بدرالدین درباره برخی از ابعاد شخصیتی و مدیریتی ایشان سخن گفتم، همانگونه که یاد فرماندهان شهید و عزیز دیگر را گرامی می‌داریم سعی می‌کنیم با مقایسه ویژگی‌های آنان، ضمن تکریم از همه آنها، از ابعاد شخصیتیشان الهام بگیریم.
آنچه امروز می‌خواهم بگویم و در سال‌های گذشته بدان اشاره نکردم، و آنچه که امروز در جایگاه‌های مختلف فرماندهی و حتی تمامی جایگاه‌های جهادی به آن نیاز داریم، ویژگی‌های زیر است،
سید مصطفی همواره روحیه قدرتمندی داشت، معنویات و روحیات عالی و قوی او موجب پایداری، ثبات قدم، قدرت اندیشه و تصمیم گیری و تداوم حرکت بود. وقتی معنویات آدمی سست باشد و در برابر هر حادثه هراسناک و خطرناکی به لغزش در آید، این امر موجب فروپاشی قدرت مدیریتی و قدرت تصمیم گیری می‌شود و تبعاتی خطرناک به دنبال خواهد داشت.
ما در ده‌ها سال گذشته با مشکلات بسیاری مواجه شدیم، جنگ‌های خطرناکی را تجربه کردیم، با چالش‌های زیادی مواجه شدیم که حتی موجودیت ما را تهدید می‌کردند، تا جایی که می‌توان گفت در طول این سالها، بار‌ها کارد بر گردن مقاومت قرار داده شد، اما در تمامی این شرایط سید مصطفی و دیگر فرماندهان شهید، به روحیه بالا، ثبات قدم، اعتماد به خداوند سبحان، اعتماد به مجاهدان، اعتماد به توانمندی برای رسیدن به پیروزی و گذشتن از بحران مجهز بودند. به این صفات باید ویژگی دیگری را اضافه کرد و آن توانایی انتقال روحیات قوی به دیگران بود، چون برخی خود شخصیت قوی دارند، اما از قدرت بیان و تعبیر یا انتقال این روحیه به دیگر افراد تحت امر عاجزند، اما سید مصطفی روحیه بالایش را به دیگرانی که اطرافش بودند نیز منتقل می‌کرد. سختی‌ها و توفان‌ها به او قدرت ثبات و اعتماد به نفس داده بود و با این روحیه بود که توانست تمامی مراحل دشوار را پشت سر بگذارد. در شرح این واقعه می‌توان گفت گویا در کشتی‌ای بودیم که ناخدا در حال راندن آن است، خدمه در حال فعالیتند و کشتی هم سرنشینانی دارد، اما در مقابل امواج متلاطمی است که در کنار تاریکی شب و باران شدید کشتی را در محاصره خود گرفته اند، در چنین شرایطی اگر ناخدا فردی دانا، با تجربه و دارای مدارج بالای علمی و مقامی هم باشد باز هم اگر روحیه اش را ببازد و از امکان رهایی از آنچه که در برابرش می‌بیند مایوس شود تیم همراهش نیز روحیه خود را می‌بازند و کشتی غرق می‌شود. یک راننده اتوبوس پر از مسافر نیز چنین شرایطی دارد، اگر در برابر موانعی که در جاده در مسیرش قرار می‌گیرد بترسد و اعصابش را از دست بدهد اتوبوس و کسانی که در آن هستند دچار حادثه می‌شوند، خلبان هواپیما نیز اینگونه است. پس هر راهبری در هر جایی چنین شرایطی دارد، اما جایگاه آن راهبر هر چه رفیع‌تر و مهم‌تر باشد تجهیز به ویژگی روحیش هم باید شدیدتر باشد، زیرا چنین فردی در رویارویی با توفان حوادث، رهبری گروهی را در اختیار دارد ضمن اینکه مدیریتش مدیربت بر اموری توام با آرامش نیست، چون خطرات و حوادث پیوسته در برابر دیدگانش قرار دارند. شهید بدرالدین از کسانی بود که به این صفات مجهز بود. روحیه‌ای قوی داشت و این روحیه را به اطرافیانش نیز منتقل می‌کرد، من خودم تجربه‌های بزرگی با این فرمانده شهید داشتم، اما به دلیل ضیق وقت تنها به دو مورد اشاره می‌کنم و پس از آن وارد اوضاع سوریه می‌شوم.
تجربه اول به اواخر دهه نود (۱۹۹۶) باز می‌گردد یعنی زمانی که او مسئولیت نظامی داشت و دشمن اسرائیلی جنگی را با نام خوشه‌های خشم علیه لبنان آغاز کرده بود. این جنگ بسیار وسیع بود و دشمن بسیاری از روستا‌ها را هدف قرار داده و کشتار زیادی مرتکب شده بود که کشتار المنصوری و کشتار قانا از کشتار‌های رعب آور همان جنگ است. دشمن تهدید کرده بود مقاومت لبنان را نابود و یا دست کم دست مقاومت را از روستاها، شهر‌ها و مناطق نزدیک به نوار مرزی در مناطق اشغالی کوتاه می‌کند. هدف اصلی دشمن، بر اساس تصورشان، امن کردن نوار مرزی بود، این نبرد چند روزی ادامه یافت که روز‌های دشوار و سختی بود، ذوالفقار (سید مصطفی بدرالدین) مسئولیت نظامی و فرماندهی مرکزی را بر عهده داشت، او در کنار دیگر برادران دیگرش این نبرد را فرماندهی می‌کرد. بر اساس روابط تشکیلاتی در حزب الله، مسئول نظامی جنگ با دبیر کل در ارتباط است و ما نیز به همین دلیل پیوسته در ارتباط بودیم. در این مدت صفاتی را که برای ایشان ذکر کردم در وجودش مشاهده کردم. اینگونه روحیاتِ بالا و این چنین فرماندهانی در سطوح مختلف مقاومت وجود دارند، اما بدون تردید فرماندهی مرکزی، در پیروزی‌ها و موفقیت‌ها محوریت دارد. پیروزی در این میدان که در کنار جانفشانی‌ها و کشتار‌ها حاصل شده بود موجب شد دشمن نتواند به هیچ یک از اهدافش برسد، بلکه بر عکس آنچه اتفاق افتاد این بود که لبنان و سوریه توانستند با توافقات بین المللی، تفاهمنامه آوریل را بر دشمن تحمیل کنند، این تفاهمنامه دشمن را از تجاوز به روستا‌ها و شهر‌های ما، به بهانه پاسخ به عملیات مقاومت، باز می‌دارد ضمن اینکه حق مقاومت را در انجام عملیات نظامی محترم می‌شمرد. این تفاهمنامه در بعد کمی و کیفی کار مقاومت، تحول راهبردی و بزرگی ایجاد کرد و همین امر موجب پیروزی ۲۵ مه سال ۲۰۰۰ شد که چند روز دیگر بیستمین سالش را جشن می‌گیریم. این یک تجربه بود، اما تجربه طولانی‌تر ما در سوریه بود. سید مصطفی نماینده ما در میدان‌های نظامی، امنیتی و جهادی داخل سوریه بود، او در کنار ارتش سوریه، برادران ایرانی، جنبش‌ها و گروه‌های مقاومت از کشور‌های مختلف عربی و اسلامی که برای انجام وظیفه به سوریه آمده اند، حضور داشت.
در این بخش باید تحولاتی را یادآوری کنم تا اقدامات و دستاورد‌های این فرمانده شهید و برادران شهید او اعم از فرماندهان و مجاهدان را در طول کل سال‌های گذشته بیشتر درک کنیم. باید این مقدمه را سریع ذکر کنم چرا که برای ورود به سایر موضوعاتی که می‌خواهم درباره سوریه عرض کنم، مهم است. همه ما سال ۲۰۱۱ و بهره برداری قابل توجه از تحولات موسوم به بهار عربی را به یاد داریم. در این تحولات، طرح و نقشه آمریکایی- اسرائیلی- سعودی مشهود بود و آن‌ها توانستند همه کشور‌ها از جمله ترکیه و قطر و بسیاری از کشور‌های عربی و اسلامی و کشور‌های غربی را با خود همراه کنند. اما طرح اصلی، طرحی آمریکایی- اسرائیلی- سعودی بود تا بر سوریه سیطره یابند. مشکل آنان با سوریه مشکل شخصی نبود و آن‌ها مشکلی نداشتند این شخص یعنی جناب رئیس جمهور بشار اسد در ریاست جمهوری سوریه بماند البته اگر او قبول می‌کرد موضع و هویت خود را تغییر دهد. مشکل در سوریه مشکل با یک شخص یا تغییر ساختار نظام و قانون اساسی و موارد مشابه آن نبود. مشکل این بود که سوریه خارج از سیطره نظام سلطه آمریکا و اسرائیل بر منطقه قرار داشت. نظام سلطه و هیمنه آمریکا بر منطقه واضح و در بسیاری از کشور‌های عربی و اسلامی مشهود است. آمریکا قدرت و سیطره واقعی بر نفت و گاز و درآمدها، تصمیمات سیاسی و منابع مالی را به عهده دارد و اموال هر کشور و حکومتی را بخواهد در اختیار می‌گیرد و قیمت نفت مورد نظر خود و حجم صادرات نفت آن کشور را تعیین و تحمیل می‌کند. آمریکا هر کشوری را که از برخی ضوابط مورد نظرش عبور کند و یا تلاش کند از این ضوابط عبور کند، تهدید می‌کند. بسیاری از کشور‌ها و نظام‌های سیاسی منطقه به خاطر حفظ تاج و تخت خود، هر روز و امسال بیشتر از هر سال دیگر از قدس و فلسطین و ملت فلسطین و شانه خالی کردند و برای عادی سازی روابط با دشمن اسرائیلی تلاش کردند و ان شاء الله در روز قدس بیشتر در این باره سخن خواهیم گفت. همه این‌ها نتیجه نظام سیطره و سلطه آمریکا بر منطقه است، اما کشور‌هایی خارج از این نظام قرار دارند. جمهوری اسلامی ایران خارج از نظام هیمنه آمریکا و اسرائیل قرار دارد و سوریه نیز خارج از این نظام است. آن‌ها می‌خواستند سوریه را تصرف کنند و بر آن سیطره یابند. چرا که سوریه دارای مساحت، ملت، تاریخ، موقعیت جغرافیایی و راهبردی، امکانات طبیعی، میادین نفتی و منابع آبی و ذخایر نفتی و گازی مطلوبی است و در کناره دریای مدیترانه و در مسیر اروپا واقع شده است. آن‌ها برای سیطره بر سوریه ملاحظات بسیاری داشتند از جمله ارتباط این موضوع با سیطره آمریکا بر منطقه و منابع سوریه، موقعیت سوریه در جنگ و نزاع با دشمن اسرائیلی و موضع آن در قبال مسئله فلسطین و مقاومت و محور مقاومت و امکانات و منابع داخلی سوریه. در مجموع سوریه کشوری ضعیف و فقیر و حاشیه‌ای نیست تا جهان به آن توجهی نداشته باشد. سوریه در قلب جهان عربی، در قلب منطقه خاورمیانه و غرب آسیا، در قلب معادلات منطقه و نزاع منطقه و گذشته و حال و آینده این منطقه قرار دارد. از این رو همه عوامل و انگیزه‌ها برای سیطره بر سوریه که از تسلیم شدن و قرار گرفتن زیر سیطره امتناع می‌ورزید و به صورت قدرتمند و ثابت و در عین حال منعطف با تحولات تعامل می‌کرد، وجود داشت. تا اینکه تحولات موسوم به بهار عربی آغاز شد و از شعار‌های دموکراتیک و شعار‌های تغییرطلبانه و مشابه آن برای محقق ساختن سیطره بر سوریه سواستفاده شد. از این رو می‌بینیم که جهان استکبار و ابزار‌های آن یعنی آمریکا، اسرائیل، انگلیس، فرانسه، کشور‌های عضو ناتو و شمار زیادی از کشور‌های منطقه‌ای برای محقق ساختن سیطره بر سوریه گرد آمدند. ولی هنگامی که به سایر کشور‌ها نگاه می‌کنیم می‌بینیم که درگیر جنگ و درگیری هستند. در حال حاضر در لیبی، یمن و مصر و منطقه سینا و سایر مناطق شاهد درگیری هستیم. همان جبهه بین المللی که برای جنگ در سوریه متحد شده بودند، امروز در مناطق دیگر می‌جنگند. این در حالی است که ملت سوریه مانند ملت لیبی، یمن و مصر و سایر ملت‌هایی است که امروز درگیر جنگ هستند. پس اگر دل شما به خاطر ملت سوریه می‌سوزد چرا با ملت‌های دیگر چنین می‌کنید؟ از این رو هدف جنگ جهانی علیه سوریه واضح بود و برداشت ما از این جنگ در همان روز‌های نخست این بود که هدف سیطره بر سوریه است تا این کشور تحت سیطره آمریکا قرار گیرد و سوریه مانند بسیاری از کشور‌های عربی با اسرائیل قرارداد امضا کند و از فلسطین و قدس شانه خالی کند و نظام جدید و کادر رهبری جدید سوریه از جولان منصرف شوند و حتی از نفت و گاز و منابع و امتیازات راهبردی آن به نفع کشور‌های مستکبر منطقه‌ای و بین المللی کوتاه بیاید. به هر حال به گروه‌های تکفیری اجازه داده نمی‌شد که در سوریه حکم کنند و هدف فقط این بود که به آنان اجازه داد شود چند سالی در سوریه حضور داشته باشند و بجنگند و سوریه را بیشتر ویران کنند و به بهانه نجات سوریه از گروه‌های تکفیری مجور دخالت بین المللی صادر شود، این در حالی است که آن‌ها خود این گروه‌ها را وارد سوریه کردند تا با دولت و ارتش و رهبری کنونی سوریه بجنگند. این درک و برداشت ما از تحولات بوده است. برادران ما در ایران نیز چنین برداشتی داشته اند. ایران را ذکر کردم چرا که می‌خواهم در چارچوب سخنانم در مورد ارتباط ایران با سوریه حرف بزنم. ما می‌دانستیم که رفتن ما به سوریه منجر به شهید و زخمی شدن شمار زیادی از نیرو‌های ما خواهد شد و پیامد‌هایی در لبنان دارد و برخی طرف‌ها در داخل لبنان به حضور ما در سوریه اعتراض کرده و اذیت مان خواهند کرد. همچنین می‌دانستیم طرف‌هایی تلاش خواهند کرد وجهه مقاومت در جهان عربی و اسلامی را خدشه دار کنند در حالی وجهه مقاومت در جهان عربی و اسلامی به دلیل مقاومت تاریخی و اسطوره‌ای در جنگ ژوئیه ۲۰۰۶ درخشان بود. ما ماطلاع داشتیم کسانی خواهند بود که از رفتن ما به سوریه برای تحریک انگیزه‌های فرقه‌ای و مذهبی سواستفاده خواهند کرد. ما می‌دانستیم رفتن مان به سوریه پیامد‌های انسانی، مادی و معنوی خواهد داشت، ولی در عین حال از حجم خطراتی که فلسطین، لبنان، سوریه، مقاومت و مسائل حق را در منطقه تهدید می‌کند، بسیار بیشتر از این قربانی دادن و زیان‌های ما خواهد بود. از این رو به سوریه رفتیم و موضع جناب رهبر امام خامنه‌ای دام ظله و برادران ما در جمهوری اسلامی نیز اهتمام داشتن به سیر تحولات و رودیداد‌ها در سوریه بود. فرمانده ما در سوریه چنانکه گفتم شهید سید ذوالفقار بود. ایشان با شور و حماسه عالی و انگیزه بی نظیر به سوریه رفت. اغالب روز‌ها و شب‌های خود را در سال‌های پایانی زندگی جهادی خود در سوریه سپری کرد و از خانواده، دوستان، نزدیکان و حتی از سایر مسئولیت‌های خود در لبنان دور بود و در جبهه‌ها و میادین مختلف و در قلب خطرات حاضر بود. در سال اول جنگ در سوریه، نبرد‌ها میدانی نبود بلکه نبرد یقین و اطمینان بود و اینکه آیا ممکن است سوریه در این نبرد و این جنگ جهانی پیروز شود. کسانی معتقد بودند سوریه در دو، سه، چهار، پنج ماه اول جنگ سقوط می‌کند و ما شاهد اظهارات و ندا‌های ناامید کننده در سطح جهانی بودیم و برخی‌ها معتقد بودند این جنگ افق روشنی ندارد و می‌گفتند شما بیهوده قربانی خواهید داد و حضور در این جنگ هیچ فایده‌ای ندارد و تکلیف این جنگ و سقوط سوریه حتمی شده و نتیجه آن مشخص است. اما این جنگ نیازمند فرماندهانی مانند شهید بدر الدین بود که امیدواری و اعتماد و روحیه بالایی داشته باشند.
چیزی که امروز باید اضافه کنم، به ویژه پس از شهادت برادر بزرگوار فرمانده حاج قاسم سلیمانی رضوان الله تعالی علیه، این است که فرمانده شهید سید مصطفی بدر الدین از همان روز‌های نخست جنگ در سوریه شانه به شانه شهید فرمانده حاج قاسم سلیمانی حضور داشت و آن‌ها هر دو با هم در این نبرد حضور داشتند و با هم فکر می‌کردند، باهم بررسی و برنامه ریزی و اجرا می‌کردند، با هم هماهنگ بودند و در میادین حضور داشتند. ما اعتقاد و اطمینان عالی به پیروزی و امیدواری شگرف به قدرت عبور از این مرحله را نزد هر دو فرمانده مشاهد می‌کردیم. شهید ذوالفقار به پیروزی یقین و ایمان داشت، این در حالی است که ما از حضور فرمانده‌ای در دمشق سخن می‌گوییم که شاهد جنگ در غوطه شرقی و غربی دمشق بود و می‌دید که اغلب مناطق اطراف دمشق به دست گروه‌های تکفیری است و حمص، درعا، مناطق جنوب و قنیطره درگیر جنگ هستند و نبرد‌ها در شمال ادامه دارد و کل بادیه سوریه به دست داعش است و در تدمر، قلمون، زبدانی و سایر مناطق نیز تروریست‌ها حضور پررنگ دارند. سید ذوالفقار (سید مصطفی بدرالدین)، فرماندهان و مبارزان دیگری که در سوریه به شهادت رسیدند، یا مقامات سوری و بسیاری از کسانی که در نبرد سوریه حضور دارند، عملکردی اینگونه داشتند.
امروز می‌توانیم بگوییم سوریه در این نبرد پیروز شده است. در نبرد‌های پیشین وقتی دستاورد بزرگی به دست می‌آمد، مثلا پس از آزاد سازی حمص، دمشق، جنوب و حتی حلب، وقتی گفته می‌شد سوریه در جنگ پیروز شده است، تحلیلگران و کارشناسان موضعگیری می‌کردند و می‌گفتند چنین نیست. آنان می‌گفتند سوریه در جنگ پیروز نشد بلکه در درگیری فلان منطقه پیروز شد، زیرا جنگ متشکل از مجموعه‌ای از نبردهاست و معمولا در جنگ، یک طرف در نبردی پیروز و در نبردی هم شکست می‌خورد. امروز به سادگی و بر اساس ارزیابی موضوعی و واقعی، اگر کسی به سوریه برود و گشتی در این کشور بزند، فارغ از سیاسی کاری‌های رسانه‌های عربی، می‌بیند همه مناطقی که تحت مدیریت دولت سوریه است و به طور کلی شرایط کشور سوریه به گونه‌ای است که می‌توان گفت این کشور در جنگ پیروز شده هر چند هنوز نبرد‌هایی برای این کشور باقی مانده است. اینگونه نیست که در یک یا دو نبرد پیروز و در یک یا دو نبرد شکست خورده باشد و تکلیف نبرد‌های دیگر هم مشخص نباشد. ارزیابی راهبردی و درست و دقیق این است که مقامات سوریه، ارتش و بخش بزرگی از مردم سوریه که در این سال‌ها مقاوم و پایدار ماندند در این جنگ پیروز شده اند اگر چه هنوز نبرد‌هایی در حوزه نظامی یا سیاسی در برابر آن‌ها وجود دارد و نیاز است به تلاش‌ها ادامه دهند. وقتی از ادلب، شرق فرات، مناطقی در شمال سوریه و ... سخن می‌گوییم یعنی از جزئیات مشخصی می‌گوییم. سوریه از تجزیه نجات پیدا کرد و در این جنگ پیروز شد. در جنگی که به اعتراف خودشان صد‌ها میلیارد دلار عربی (دلار متعلق به آمریکاست، اما به حساب اعراب هزینه شده است) برای آن هزینه شده است، هزینه‌ای که اگر به مردم منطقه ما اختصاص داده می‌شد آنان را از جهل، فقر، محرومیت، بی سوادی، بیماری و ... نجات می‌داد. اگر چه همان هزینه کننده‌ها امروز در رویارویی با تبعات اقتصادی کرونا، با کسری بودجه مواجه شده اند. ده‌ها تن سلاح و مهمات در این جنگ مصرف شد، ده‌ها هزار تروریست و تکفیری از سراسر جهان به سوریه منتقل شدند، ده‌ها کنفرانس بین المللی برگزار شد و ... همه چیز حتی از عناوین و شعار‌های مذهبی و سیاسی هم برای این جنگ استفاده شد تا جایی که هر آنچه جبهه استکبار می‌توانست در سوریه انجام دهد از آن پرهیز نکرد، اما سوریه با پایداری رهبران، ارتش، مردم، دولت و حضور مقاوم هم پیمانان در کنار این کشور، توانست در این جنگ پیروز شود. به همین دلیل وقتی امروز درباره فرمانده شهیدمان سید مصطفی بدرالدین و دیگر شهدایمان در سوریه سخن می‌گوییم به نتیجه اخروی و جایگاه آنان نزد خدا هم می‌اندیشیم و احساس می‌کنیم خون آن‌ها ثمر داده و هدفی که برای آن به سوریه رفته و جانفشانی کرده بودند محقق شده است و آن دستاورد‌ها امروز در برابر دیدگان ما قرار دارد.
در این جا به چند نکته اشاره می‌کنم
نکته اول اینکه آنچه نتوانستند در بعد نظامی در سوریه به دست آورند، سعی کردند در سال‌های گذشته به ویژه سال‌های اخیر در بعد سیاسی به دست بیاورند. این هدف را از راه فشار سیاسی علیه رهبران سوریه، علیه هم پیمانان سوریه، علیه ایران، علیه روسیه و علیه کسانی که در کنار سوریه ایستادند و با تکیه بر ارتباطات بین المللی، شورای امنیت سازمان ملل متحد و سیاست هراس افکنی و تحریک گری به دست بیاورند، اما تا به الان همه این تلاش‌ها شکست خورده است. همه می‌دانیم شدت و حدت نبرد نظامی در سطح نبرد سیاسی نیست بلکه خطرات نبرد سیاسی گاه بیشتر و خطرناک‌تر از نبرد نظامی است. سوریه همچنان در حال نبرد سیاسی است و با فشار‌های سیاسی روبروست، اما تا به این زمان هیچ یک از این فشار‌ها نتیجه نداده است.
نکته دوم اینکه پس از شکست در جنگ نظامی و ناتوانی در فشار‌ها و جنگ سیاسی، جبهه استکبار یعنی آمریکا و هم پیمانانش به شیوه اخیر روی آوردند و آن جنگ روانی، تحریم و محاصره است.
در جنگ روانی میدانی گسترده در برابر سوریه گشوده شد، این میدان در واقع سال هاست در برابر این کشور قرار دارد، اما در سال‌های اخیر روند جنگ روانی در آن شدت یافته است. در موضوع تحریم و محاصره سوریه نیز چنین است و دلخوشی آنان به تبعات اقتصادی است که کرونا نیز با آمدنش، این فشار را بیشتر کرده است، اما موضوع اخیر تنها به سوریه ارتباط ندارد بلکه فشار کرونا بر تمام جهان است. امروز کسی که ایران، سوریه، ونزوئلا، غزه، یمن و دیگر مناطق را تحت محاصره و تحریم قرار داد خود از تبعات اقتصادی کرونا رنج می‌برد. تنگنا‌های شدید را در آمریکا، کشور‌های اروپای غربی و برخی کشور‌های منطقه مشاهده کرده ایم.
در موضوع تحریم، دلخوشی ما مقاومت مقامات، دولت و ملت سوریه است که در جنگ نظامی و سیاسی، پایداری خود را نشان داده اند. سوریه کشوری با نیروی انسانی بالاست، مردم سوریه سرزندگی و شادابی خاصی دارند، امکانات طبیعی در این کشور زیاد است، این کشور قبل از حوادث اخیر، کشوری بدهکار و فقیر نبود، البته کشور ثروتمندی هم نبود، اما اقتصاد معقولی داشت. در شرایطی که در کشور‌های عربی میلیون‌ها نفر در گورستان‌ها زندگی می‌کنند در سوریه حتی یک خانواده را نمی‌توان یافت که در گورستان‌ها زندگی کند.
در نبرد روانی سعی شد هم پیمانان سوریه بی نصیب نمانند مثلا گفته می‌شد هم پیمانان سوریه در پی شانه خالی کردن از حمایت از این کشورند، ایران به گرفتاری‌های خود مشغول است و مجبور است سوریه را رها کند، روسیه هم صبرش به سر آمده و سوریه را رها خواهد کرد، همه این سخنان نوعی رویا پردازی بود که در سال‌های اخیر به گوش می‌رسید. برخی هم در این زمینه اطلاعاتی را منتشر می‌کردند، اما آنچه منتشر می‌شد اطلاعات نبود بلکه امید‌ها و آرزو‌های آنان بود.
از جمله موارد جنگ روانی، تبلیغات همیشگی رسانه‌های شورای همکاری و برخی رسانه‌های غربی از اختلافات بر سر نفوذ ایران و روسیه در سوریه است. در شرایطی که این مسائل کاملا نادرست است. درباره جمهوری اسلامی به صورت شفاف به برخی مسائل حساس اشاره می‌کنم.
درباره جمهوری اسلامی، حزب الله و گروه‌های مقاومت از کشور‌های مختلف، اعم از عراق، افغانستان و پاکستان، باید بگویم بله، آنان وارد سوریه شدند و در این کشور جنگیدند و همچنان هم در سوریه و در کنار ارتش، مردم و نیرو‌های مردمی این کشور حضور دارند. جمهوری اسلامی با هیچ کس، نه با روسیه و نه با غیر روسیه، بر سر نفوذ در سوریه رقابتی ندارد. موضع جمهوری اسلامی در سوریه واضح و شفاف و بر اساس این هدف است که مانع افتادن سوریه در دام سلطه آمریکا، اسرائیل و ادوات جبهه استکبار شود. این کشور در پی نفوذ در سوریه نیست و طمعی در سر ندارد و نمی‌خواهد در امور داخلی این کشور مداخله کند، الان و گذشته نیز در امور سوریه مداخله نکرده است. اینگونه نیست که در ساختار نظام، دولت و قوانین سوریه ورود کند و مثل کشور‌هایی که در کشور دیگر مداخله می‌کنند عمل نماید. به اعتباری دیگر می‌توان گفت، جمهور اسلامی ایران می‌خواهد سوریه در جایگاه عربی، اسلامی و مقاوم خود بماند و از هویت، استقلال، حاکمیت و وحدتش حمایت کند و همچنان همان دژ مستحکمی باشد که در برابر سلطه آمریکا و صهیونیست‌ها سرفرود نمی‌آورد و بر سر حقوق خود چانه زنی نمی‌کند. این‌ها خواسته ایران در سوریه است و این کشور نه بیش از این و نه کمتر از آن را برای سوریه می‌خواهد. این کشور در سوریه با کسی وارد رقابت برای نفوذ نمی‌شود. اگر صادقانه و شفاف بگوییم باید اشاره کنیم که ممکن است در مذاکرات و در مشکلات، میان هم پیمانان هم بر سر ارزیابی هایشان از برخی اولویت‌های نظامی، میدانی و سیاسی اختلاف نظر‌هایی به وجود بیاید، اما این موجب رقابت برای نفوذ نیست، زیرا تصمیم جمهوری اسلامی تصمیمی قاطع یعنی ایستادگی در کنار مقامات سوری است. جمهوری اسلامی حامی صلابت، استقلال و پایداری سوریه در برابر برنامه‌ها و تلاش‌های دیگران جهت پایان دادن به برنامه مقامت در منطقه است، از این زاویه دوست دارم به هواداران مقاومت در جهان عرب و اسلام اطمینان بدهم که در سوریه رقابت نفوذی را شاهد نیستیم تا بگوییم که جبهه هم پیمانان سوریه نیز، جبهه‌ای پریشان و مضطرب است.
نکته دیگر درباره سوریه، به موضوع ایران در سوریه و دشمن اسرائیلی و برنامه‌ها و تجاوزاتش در سوریه مرتبط است. در هفته‌های گذشته وزیر جنگ رژیم صهیونیستی تلاش کرد با دروغ و فریب در داخل، در برابر جهانیان، افکار عمومی عربی و اسلامی فخر فروشی کند. رسانه‌های عربی هم مروج این شیوه بودند، آنان تلاش کردند از دستاورد‌ها و پیروزی‌های وهمی خود علیه ایران، سوریه و محور مقاومت، در خاک سوریه سخن بگویند. اسرائیل در سال‌های اولیه اتفاقات سوریه، دل به گروه‌های مسلح حاضر در سوریه دوخته بود. روابط گروه‌های مسلح به ویژه گروه‌های مسلح حاضر در جنوب سوریه با اسرائیل غیر قابل انکار است. روابط اطلاعاتی، مالی، غذایی، درمانی و دیگر تسهیلات، میان آن‌ها بر کسی پوشیده نیست. اسرائیل از سال ۲۰۱۱ به صورت آشکار در جنگ سوریه حاضر است و در این زمینه دل در گرو آنانی داشت که با نظام سوریه در این کشور در نبردند. اسرائیل در این زمینه اهدافی را مدنظر دارد، یکی از بالاترین اهداف، بر اندازی نظام سیاسی سوریه و رهایی از رهبران کنونی است. اما این جنگ در سوریه به هدفش نرسید و شکست خورد و صهیونیست‌ها دریافتند دست و دل بازی هایشان در سوریه به باد فنا رفت و جنگ را باخته اند. روزگاری بخش زیادی از استان‌های جنوبی سوریه در اختیار گروه‌های مسلح همراه و همگام با اسرائیل بود، اما امروز این مناطق از دست آن‌ها در رفته است. اسرائیلی‌ها وقتی دریافتند هدف اصلی آنان محقق نشده به سمت هدف دیگر خیز برداشتند، احساسشان این بود که خطرات جدید و بزرگی در انتظار سوریه است؟ اما این خطرات چیست؟ بخشی از این خطرات به نیرو‌های جمهوری عربی سوریه یعنی ارتش و قدرت نظامی دمشق به ویژه توان موشکی و ساخت موشک‌های دقیق در سوریه مرتبط است به همین دلیل می‌بینیم که به هر آنچه درباره صنعت موشکی سوریه است حمله می‌کنند. از نگاه آنان قدرتمندی سوریه در حوزه صنایع موشکی، سبب توانمندی بیشتر این کشور و محور مقاومت می‌شود در نتیجه سوریه را تهدیدی برای آینده می‌دانند، از نگاه آنان سوریه‌ای که در طول این سال‌ها در برابر جنگی جهانی مقاومت کرد اگر بار دیگر خود را بازیابد و بتواند توانمندی نظامی، انسانی و مادی خود را تقویت کند در منطقه و در درگیری‌های عربی اسرائیلی دست بالا خواهد داشت. پس نگاه آنان به سوریه از این زاویه است که این کشور تهدیدی برای آینده است نه حال، زیرا هنوز به اوضاع داخلی خود مشغول است. همچنین نگاه آنان به حضور ایران و گروه‌های مقاومت در سوریه نیز به منزله تهدید است. اسرائیل نگرانی‌هایی در سوریه دارد، از آینده سوریه می‌هراسد. ببینید مقامات اسرائیلی درباره موضوع جولان چگونه سخن می‌گویند مثلا می‌گویند حزب الله در جنوب سوریه تشکیلات مشخصی دارد و تلاش می‌کند در سکوت و به دور از چشم دولت سوریه، ساختار مشخصی را در این منطقه به راه بیندازد، حتی این حزب در این زمینه با جوانان سوری همکاری می‌کند و هدفش حمله به اسرائیل در جولان است. همه این گفته‌ها نشان از رعب و وحشتی است که رژیم صهیونیستی در خود دارد و همین امر موجب می‌شود تا برنامه‌های تنش زا، بی حساب و کتاب و ماجراجویانه داشته باشد به عبارتی تعامل آنان با میدان سوریه، ناشی از هراس و نگرانی از یک پیروزی بزرگ در این کشور است.»
(مقامات صهیونیست) هدفشان از حمله به مناطقی در سوریه را با تداوم حضور ایران و حزب الله در این کشور توجیه می‌کنند، که البته در این زمینه تمرکز اساسی آنان حضور ایران در سوریه است و می‌گویند می‌خواهیم ایران را از سوریه بیرون کنیم، در این زمینه حماقت وزیر جنگشان تا جایی رسیده است که از یک جدول زمانبندی سخن می‌گوید و اشاره می‌کند از الان تا پایان ۲۰۲۰ می‌توانیم ایران را از سوریه بیرون کنیم. البته در این زمینه می‌توان اندکی صبر کرد، چون چند ماهی به پایان سال و پایان مهلتی که این وزیر کودن مشخص کرده، مانده است. فارغ از تحریک‌های بین المللی، منطقه‌ای و داخلی و تلاش‌ها برای تعریف حضور ایران در سوریه، از یک کشور کمک کننده به یک بار سنگین برای دمشق، که اشتباه محاسباتی بزرگی است، اسرائیل حملات هوایی و موشکی را آغاز کرد و در این حملات گاه وسایل نقلیه، گاه انبارها، گاه برخی مناطق و ... را هدف قرار داد، اما اقدام جدید در این زمینه چیست، چون این کار چند سالی است ادامه دارد؟ نکته جدید این است که اسرائیل خود، اطرافیان خود و مردم منطقه را فریب می‌دهد و بر ماست که در این میان حقایق را بیان کنیم، تلاش می‌کنند تصویری از پیروزی خود را در سوریه را نمایش دهند و بگویند این روند آغازی بر شکست‌های محورمقاومت یا جمهوری اسلامی ایران و آغازی برای خروج و عقب نشینی این نیرو‌ها از سوریه است، اما شواهدشان چیست؟ چند هفته‌ای مقامات، رسانه‌ها و کارشناسان اسرائیلی این گفته‌ها را ترویج می‌کردند که مثلا تعداد نیرو‌های ایرانی در سوریه کاهش یافته یا برخی پایگاه‌های نظامی تخلیه شده است، حتی می‌گویند تلاششان بر شرق سوریه و مناطق بوکمال و دیرالزور متمرکز شد، به طور خلاصه اینکه معتقدند عملیات نظامی، اطلاعاتی و بمباران هوایی آنان تا حد قابل توجهی نتیجه داده است و در ادامه ایران از سوریه خارج می‌شود و حزب الله نیز عقب نشینی خواهد کرد. حتی این ابله تلاش کرد عملکرد اسرائیل در سوریه را دستاورد تاریخی جلوه دهد و پایان سال ۲۰۲۰ را آخرین مهلت برای تحقق کامل هدف بخواند. اما فریب افکار عمومی در کجاست؟ پاسخ این سئوال در توصیف شرایط و اوضاع واقعی سوریه است، آنان از نیرو‌های ایرانی در سوریه می‌گویند، در شرایطی که از سال ۲۰۱۱ تا به امروز مستشاران و کارشناسان نظامی ایرانی در سوریه حضور دارند، حتی قبل از سال ۲۰۱۱ این کارشناسان و مستشاران در کنار ارتش عربی سوریه حضور داشتند همانگونه که در کنار مقاومت لبنان حضور داشتند، اما پس از سال ۲۰۱۱ و به دلیل اتفاقات سوریه تعداد آن‌ها بیشتر شد، اما ایران در سوریه نیروی نظامی ندارد، وقتی از نیروی نظامی سخن می‌گوییم هدف، لشکر، هنگ، گردان یا گروهان است بلکه تعدادی کارشناس نظامی و مستشار ایرانی در سوریه حضور دارند. این‌ها نقش‌های مهمی ایفا می‌کنند و به نیرو‌های سوری مشاوره می‌دهند.
نکته دوم مدیریت مجموعه ایی از نیرو‌های مردمی سوریه و گروه‌های عربی و اسلامی است که ایرانیان آموزش و تجهیز آنان را در میادین نبرد بر عهده دارند و آنان را با گروه‌های مقاومت دیگر مثل حزب الله هماهنگ می‌کنند. مورد دیگر هماهنگی عملیات پشتیبانی لجستیک است که وزارت دفاع ایران این خدمت را به وزارت دفاع سوریه ارائه می‌دهد. اینکه می‌گویند نیرو‌های ایرانی هدف قرار گرفتند نادرست است، زیرا نیروی ایرانی در سوریه حضور ندارد یعنی هدفی که از آن سخن می‌گویند اصلا در سوریه وجود خارجی ندارد. همانگونه که دولت‌های آمریکا می‌گویند نمی‌گذاریم ایران سلاح هسته‌ای بسازد در شرایطی که ایران فعالیتی برای ساخت سلاح هسته‌ای نداشت و ندارد. اسرائیل در سوریه وارد یک نبرد توهمی شده و اسم آن را جلوگیری از حضور نظامی ایرانی گذاشته است در صورتی که حضور ایران در سوریه در سطح مستشاران و کارشناسان نظامی است.
صادقانه‌تر و شفاف‌تر سخن بگوییم و آن اینکه در دوره‌ای یعنی برای چند ماه، نیرو‌هایی از ایران وارد نبرد حلب شدند، شاید برای دو یا سه ماه، اما در غیر این مورد ایران نیرویی در سوریه نداشت بلکه مستشاران ایرانی در سوریه حضور داشتند و تعداد آن‌ها بر اساس شرایط، به تعداد کافی بود یعنی گاه بر اساس نیاز تعداد آن‌ها کم و گاه بیشتر می‌شد. بسیاری از این مستشاران نیز به شهادت رسیدند، زیرا در خطوط مقدم نبرد در کنار ارتش سوریه و گروه‌های مقاومت حضور می‌یافتند که این کار بر اساس درسی است که از مکتب رهبر و فرمانده خود یعنی شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه گرفتند.
نکته بعدی درباره طبیعت نبرد است، وقتی نبرد در منطقه‌ای تمام می‌شود و دیگر تهدیدی در آن منطقه دیده نمی‌شود، حال نیرو‌های عملیاتی چه ایرانی باشند یا گروه‌های مقاومت یا ارتش سوریه، دیگر نیازی به حضورشان یا نیازی به وجود پایگاه‌های نظامی و دیگر تشکیلاتشان در آن منطقه نیست، گاه نبرد در حمص بود، گاه در ریف دمشق، گاه دمشق، گاه اطراف حلب، گاه شهر حلب و گاه ادلب و ... در نتیجه نیرو‌هایی هم در تمامی این مناطق حاضر بودند، اما چون در ساحل، نبردی نبود نیرویی هم نبود، استان حمص آزاد شد و حضور نظامی هم در آنجا پایان یافت، در دمشق نبرد پایان یافت در حومه‌های دمشق در جنوب سوریه و ... نبرد به پایان رسید در تدمر و بادیه نیز نبرد تمام شد و ارتش سوریه بر این اساس که وظیفه دارد کشور و تاسیسات کشور را حفاظت نماید در این مناطق احتیاطات لازم را اتخاذ کرد، اما طبیعی است که عوامل کمک کننده به ارتش سوریه، اعم از ایرانیان، حزب الله یا دیگر گروه‌های مقاومت، از این مناطق خارج شوند یا دست کم، بر اساس احتیاط، کمترین نیرو‌ها را در این مناطق داشته باشند، چون دیگر دلیلی برای حضور انبوه نیرو‌ها و وجود پایگاههایشان نیست. تقریبا در دو سال اخیر به ویژه پس از آزاد سازی بادیه الشام و گشوده شدن جاده منتهی به حلب و پایان یافتن نبرد در دمشق، ریف دمشق و جنوب، برخی از مستشاران ایرانی احساس کردند دیگر نیازی به حضور آن‌ها نیست در نتیجه به ایران بازگشتند، بخشی از نیرو‌های حزب الله هم احساس کردند نیازی به حضور آن‌ها نیست در نتیجه از آن مناطق عقب نشستند، بخشی از گروه‌های عراقی و غیر عراقی هم دیگر دلیلی برای حضورشان نبود در نتیجه عقب نشستند، احساس می‌شد به برخی از پایگاه‌ها هم نیازی نیست در نتیجه تخلیه شدند. این کاری است که از دو سال قبل و حتی پیش از آن آغاز شد و ارتباطی به عملکرد اسرائیل در سوریه یا حملاتشان به مناطقی از سوریه ندارد. حتی به شهادت حاج قاسم سلیمانی هم ارتباطی ندارد، زیرا این روند تحت فرماندهی حاج قاسم آغاز شده بودو فرماندهی کنونی نیروی قدس هم همان برنامه‌ای را که حاج قاسم آغاز کرده بود ادامه می‌دهد. حزب الله و دیگر گروه‌های مقاومت کاهش نیرو‌ها و کاهش پایگاههایشان را از بیش از دو سال پیش آغاز کردند، چون شرایط سوریه رو به بهبود است. امروز وقتی کسی درباره کاهش آمار نیرو‌ها در سوریه سخن می‌گوید، این سخن نباید به معنی پیروزی اسرائیل تلقی شود بلکه بر عکس گویای پیروزی ارتش سوریه و گروه‌های مقاومت در زبدانی، ریف دمشق، ریف حمص و ... است. آنچه امروز اسرائیلی‌ها بدان استدلال می‌کنند یعنی کاهش آمار نیروها، کاهش پایگاه‌ها و کاهش مراکز نظامی در سوریه، استدلالی مخدوش است، زیرا دیگر دلیلی برای حضور در این مناطق نبود و این اتفاق در بسیاری از مناطق دمشق و اطراف آن رخ داده است. طبیعی است در چنین شرایطی حضور نظامی در بوکمال، دیرالزور، حلب، ادلب و ... بیشتر شود، زیرا جبهه اصلی امروز در این مناطق متمرکز است، کسی که در پی کمک به ارتش سوریه است سعی می‌کند در جبهه‌های نبرد در این کشور حاضر باشد نه آنکه در دمشق اتراق کند. پس آنچه اسرائیلی‌ها بدان استدلال می‌کنند دلیلی برای دستاورد آنان نیست بلکه دلیلی بر پیروزی سوریه، جمهوری اسلامی و حزب الله و محور مقاومت در سوریه است.
نکته دیگر در کودنی و تشویش آرائی که رسانه‌های اسرائیلی در پیش گرفتند، تلاش آنان بر این است که اخیرا تردد میان ایران و سوریه کاهش یافت، آنان این امر را از دستاورد‌های عملیات نظامی خود می‌خوانند، در شرایطی که این هم دروغ و به نوعی گمراه کردن افکار عمومی است، زیرا این کاهش نتیجه شیوع کروناست، کرونا بر ارتش آمریکا، بر ارتش‌های اروپایی، حتی بر ارتش اسرائیل اثر گذاشت و ارتش اسرائیل مجبور شد رزمایش‌ها و دوره‌های آموزشی خود را ملغی کند، یا ارتش‌های دیگر مجبور شدند مراسم رژه به مناسبت سالگرد جنگ جهانی را ملغی کنند و طبیعی است که این روند بر ایران و سوریه نیز تاثیر بگذارد.
خلاصه اینکه خطابم به مردم در اسرائیل این است که به دروغ پردازی‌های مقاماتتان گوش فرا ندهید، آنان از پیروزی‌های توهمی علیه سوریه و ایران می‌گویند. البته آنان مشکلات و آزار و اذیت‌هایی را در سوریه داشتند، به دلیل حملاتی که انجام دادند مشکلاتی را برای مستشاران ایرانی، حزب الله و گروه‌های مقاومت در سوریه ایجاد کردند، اما فرماندهان نظامی در سوریه و فرماندهان مستشاران نظامی ایران و فرماندهان گروه‌های مقاومت بر اساس رویکرد‌های مشخص، برای این مسائل هم برنامه دارند که شرایط برای سخن گفتن درباره آن مهیا نیست و در صورت نیاز بعدا در این باره سخن خواهم گفت. مردم اسرائیل بدانید آنچه مقامات شما می‌گویند دروغ و توهم است و اگر این روند ادامه یابد در واقع حماقتی را مرتکب می‌شوند که می‌تواند کل منطقه را در وضعیتی انفجاری قرار دهد. اما هدفی را که می‌گویند یعنی خروج نیرو‌های ایرانی که در واقع مستشاران ایرانی هستند و همچنین خروج حزب الله و گروه‌های مقاومت از سوریه هرگز محقق نخواهد شد. این مستشاران با تصمیم سوریه و ایران در کشور سوریه حضور خواهند داشت، گروه‌های مقاومت با تصمیم سوریه و گروه‌های مقاومت در سوریه باقی خواهند ماند و آنانی که از سال ۲۰۱۱ تا به امروز هزاران شهید و زخمی دادند هرگز حملات هوایی این و آن یا ترور‌ها نتوانسته است آنان را به سمت شکست سوق دهد یا سبب تغییر موضع آنان شود تا در ادامه به میدان را خالی و عقب نشینی کنند. چنین اهدافی غیر قابل تحقق است و توهمی بیش نخواهد بود.
از بحث سوریه وارد مسائل مربوط به لبنان می‌شوم و به لبنانی‌ها موارد زیر را عرض می‌کنم.
نخست: اگر کسانی در لبنان هستند که بحث و گفتگو‌ها درباره سامان دادن به روابط با سوریه را به تعویق می‌اندازند و همچنان امیدوار هستند و در این خیال به سر می‌برد که اوضاع در سوریه و رهبری سوریه تغییر می‌کند و نظام سوریه سقوط خواهد کرد و دولت متلاشی خواهد شد، این فقط اوهام و خیالات محض است و فرصت‌ها را برای لبنان و مردم لبنان و نه سوریه از بین می‌برد. زیرا تعویق عادی کردن روابط با سوریه به زیان لبنان است و زیان زیادی برای سوریه ندارد. سوریه همچنان وجود دارد و بدترین دوران و سخت‌ترین شرایط خود را تجربه و سپری کرده است، اما لبنان نیازمند سر و سامان دادن روابط با سوریه است. امروز دغدغه اصلی مردم لبنان دغدغه اقتصادی، مالی، پولی و معیشتی است. بسیاری از مردم لبنان از گرسنگی هراس دارند و زیر خط فقر قرار گرفته اند. در حال حاضر مسائل اقتصادی اولویت اصلی مردم لبنان است. اگر دولت لبنان به این فکر می‌کند چگونه بر دروازه کشور‌های جهان برای دستیابی به کمک‌های مالی بکوبد و چگونه به صندوق بین المللی پول مراجعه کند و چگونه و چگونه و چگونه. بله، انسان هنگامی که کشورش در خطر فروپاشی اقتصادی و قحطی و گرسنگی قرار می‌گیرد، ممکن است در مورد مسائل و ضوابط بسیاری بحث و مذاکره کند و یا در مورد آن‌ها تجدید نظر کند. امروز در نتیجه خصومت‌های سیاسی و سرمایه گذاری‌های سیاسی اشتباه و شکست خورده و در نتیجه اوهام و خیالات سیاسی برخی رهبران و مسئولان یا نیرو‌های سیاسی لبنانی، دیگر مجاز نیست اوضاع کنونی ادامه پیدا کند. سر و سامان دادن به اوضاع و روابط با سوریه می‌تواند در‌های بسیاری مهمی را به روی اقتصاد لبنان و حل مشکلات اقتصادی لبنان بگشاید. ما نمی‌دانیم تکلیف با صندوق بین المللی پول چه خواهد شد. اما از کسانی که منتظر کمک‌های بین المللی هستند و گزینه‌های سیاسی را بررسی می‌کنند تا به کمک‌های بین المللی دست یابند، باید پرسید کشور‌هایی که می‌خواهند به ما کمک مالی کنند چه کشور‌هایی هستند؟ آمریکا؛ که خودش هزاران میلیارد دلار را قرض گرفته تا اندکی اقتصادش را از خطر فروپاشی حفظ کند. اروپایی‌ها یا کشور‌های عربی؟ ما دیدیم حتی کشور‌های عربی ثروتمند مجبور شدند بودجه‌های خود را کاهش دهند و در این زمینه ریاضت در پیش بگیرند و بودجه طرح‌ها را لغو کنند و بودجه‌های عملیاتی را کاهش دهند و بخشی از حقوق‌ها را متوقف کنند و مالیات‌ها را دو یا چند برابر افزایش دهند. آیا شما انتظار دارید این‌ها به ما کمک کنند؟ راه چاره و سرمایه گذاری واقعی که امروز دوباره به آن دعوت می‌کنم، همان است که در مورد روابطبا سوریه گفته ام. هر چند ما مخالف تلاش برای دستیابی به کمک‌ها از خارج نیستیم، اما جایز نیست به امید این کمک‌ها زندگی کنیم. لازم است در داخل تلاش کنیم. مصداق تلاش داخلی مانند آنچه در برنامه اقتصادی آمده این است باید بخش کشاروزی و صنعتی را احیا کنیم. ما در لبنان نیروی انسانی عظیمی در اختیار داریم و در لبنان انسان‌های متفکر و نابغه زیادی حضور دارد و همه آن‌ها نیازمند طرح و برنامه‌ها و کمک‌های دولتی و همکاری ثروتمندان هستند. تولیدات کشاورزی و صنعتی نیازمند بازار برای عرضه است. تنها راه ما به روی بازار‌های عربی، سوریه است و امکان صادرات تولیدات لبنان از راهی غیر از سوریه وجود ندارد. احیای بخش کشاورزی و صنعتی منوط به تأمین بازار‌ها برای فروش تولیدات است و تنها راه تأمین بازار تولیدات کشاورزی و صنعتی لبنان، سوریه است. ما در گذشته در مورد عراق سخن گفته ایم. در حال حاضر دولت جدیدی در این کشور آغاز به کار کرده است. انشاء الله عراق به سوی ثبات بیشتر پیش برود. روابط لبنان و عراق عالی است، ولی تنها راه ارتباطی بین لبنان و عراق از سوریه می‌گذرد. ما می‌توانیم برای تولیدات کشاورزی و صنعتی خود در یک کشور عربی برادر و دوست لبنان و ملت لبنان یعنی عراق بازاریابی کنیم,، ولی راه رسیده به این مهم سوریه است. این مسئله نیازمند سر و سامان دادن اوضاع و روابط با وسوریه است. ما در این روز‌ها مطالب بسیاری درباره پرونده قاچاق و گذرگاه‌های غیر قانونی می‌شنویم. صرف نظر از حجم واقعی این موضوع، کسی نمی‌تواند قاچاق و گذرگاه‌های غیرقانونی بین لبنان و سوریه را انکار کند، چرا که ما مرز‌های طولانی با هم داریم. از این رو موضوع قاچاق به سوریه باید حل شود. من درباره انتقال نیرو‌ها و سلاح مقاومت سخن نمی‌گویم چرا که این بحث دیگری است. اما‌ای مردم لبنان و‌ای سیاستمداران و دولت، مسئله قاچاق یک مشکل تاریخی است و از زمانی که کشور لبنان ایجاد شده وجود داشته است و حتی هنگامی که ارتش لبنان و گمرک و نیرو‌های امنیتی و مرز‌ها به دست دولت باشد، این موضوع ۱۰۰ درصد حل نخواهد شد. در همه کشور‌های جهان هنگامی که می‌خواهند از قاچاق جلوگیری کنند، باید بین دو دولت و دو ارتش و مؤسسات امنیتی دو کشور هماهنگی و همکاری برقرار شود. در غیر این صورت، دولت و ارتش و نیرو‌های امنیتی لبنان متحمل چیزی خارج از توان خود می‌شوند. اگر ارتش لبنان با تمام توان و تجهیزات کامل خود در مرز‌های سوریه مستقر شود نمی‌تواند از قاچاق جلوگیری کند، چرا که مرز‌ها و روستا‌های مرزی و حتی خانواده‌های ما با هم مرتبط هستند و موضع در مرز‌ها پیچیده است. از این رو تنها راه حل این مسئله نیز همکاری بین دولت‌ها و ارتش‌ها و نیرو‌های امنیتی لبنان و سوریه است. اما در مورد طرح این مسئله که دولت لبنان نمی‌تواند مسئله قاچاق را حل کند و باید به سازمان ملل پناه ببریم، باید گفت کدام سازمان ملل متحد؟ آیا شما گمان می‌کنید سازمان ملل محافظ مرز‌های لبنان است؟ آیا سازمان ملل از نقض مقررات و تجاوزات نظامیان اسرائیلی در مرز‌های لبنان جلوگیری می‌کند؟ آیا سازمان ملل از هزاران تخلف دریایی و زمینی و هوایی جلوگیری کرده است؟ آیا نیرو‌های سازمان ملل در جنوب لبنان در گذشته از تجاوز اسرائیل به لبنان جلولگیری کرده اند و یا در آینده جلوگیری خواهند کرد؟ خیر، بلکه تنها نگرانی اصلی اسرائیل حضور مقاوت و ارتش و ملت در جنوب است. از سوی دیگر، کدام کشور‌ها نیرو‌های خود را در اختیار سازمان ملل قرار می‌دهند؟ کشور‌هایی که در مقابله با کرونا سردرگم شده اند؟ شما در کدام خواب و خیال زندگی می‌کنید؟
نکته سوم این است که باید به کسانی که در شرایط کنونی از حضور نیرو‌های سازمان ملل در مرز‌های لبنان و سوریه سخن می‌گویندصراحتا بگویم حضور نیرو‌های سازمان ملل در مرز‌های لبنان و سوریه یکی از اهداف جنگ ژوئیه ۲۰۰۶ و تجاوز اسرائیلی و آمریکا علیه لبنان بود و این جنگ در محقق ساختن این هدف شکست خورد. همه ما به یاد داریم هدف کاندولیزا رایس شوم و سیاست آمریکا و فشار‌های بین المللی، مستقر شدن نیرو‌های بین المللی بین مرز‌های لبنان و سوریه بود. اما این مسئله به هیچ عنوان قابل قبول است. مستقر شدن نیرو‌های بین المللی در مرز‌ها یکی از شروط متوقف کردن جنگ علیه لبنان بود. این مسئله ارتباطی به اقتصاد و جلوگیری از قاچاق ندارد و هدفی بزرگتر یعنی قدرت بازدارندگی مقاومت دارد که از لبنان در مقابله با تهدیدات و طمع ورزی‌های اسرائیل محافظت می‌کند.
سید حسن نصر الله در بخش دیگری از سخنان خود گفت: در یادبود فرمانده شهید که جان و خون را فدا کرد و جوانی و عمر مبارک خود را در سوریه سپری کرد تا سوریه در این جنگ پیروز شود، باید گفت لبنان به لاحظ اقتصادی به سوریه نیاز دارد. ما نیازمند تفاهم و ارتباط هستیم و این مسئله در‌ها را می‌گشاید و اگر مشکلاتی در مورد ارزش پول ملی و قاچاق مواد غذایی معین و تجارت وجود دارد، همه این مسائل از طریق سامان دادن به روابط و گفتگو و ارتباط حل خواهد شد. امروز در یادبود فرمانده شهید خواستار تسریع در انجام امور هستیم. زمانی برای تلف شدن باقی نمانده است. در دولت گذشته همیشه درباره مشکلات و شرایط ویژه مردمی و سیاسی و منطقه‌ای سخن گفته می‌شد,، ولی امروز اگر کشور بخواهد برخی شرایط و ملاحاظات را مراعات کند، به سوی فروپاشی و سقوط و گرسنگی پیش می‌رود و اکثریت مردم لبنان زیر خط فقر قرار خواهند گرفت. یکی از راه‌های عاقلانه و منطقی و واقعی مشکل، سر و سامان دادن روابط با سوریه است و اینکه مرز‌ها و گذرگاه‌ها را باز کنیم و تولیدات کشاورزی و صنعتی خود را صادر کنیم و سپس بخش‌های تولیدی خود را احیا کنیم و در مورد توقف قاچاق و مهار امور با دولت سوریه همکاری کنیم. من می‌دانم دولت سوریه تا حد زیادی برای این روند آمداده است. تأخیر و تعلل و به تعویق انداختن و وقت تلف کردن از سوی لبنان است و باید لبنان از این اوضاع خارج شود. ملت لبنان باید بدانند عادی کردن روابط با سوریه، یکی از راه‌های نجات یافتن از اوضاع موجود است که می‌تواند به نتایج نزدیک و سریع منجر شود. این یک طرح طولانی مدت نیست. ما می‌توانیم زمینه را برای بخش کشاورزی فراهم کنیم و از بخش‌های صنعتی حمایت کنیم و با سوریه تفاهم وتوافق کنیم و مرز‌ها باز شوند. همچنین بازار عراق از طریق روابط لبنان و عراق تأمین شود و این روند به نهضت تولید در لبنان منجر می‌شود. همه این تحولات می‌تواند در طول یک سال اتفاق بیفتد، ولی این مسئله به یک تصمیم گیری حاکمیتی نیاز دارد. تا کنون کسانی که از حاکمیت در لبنان حرف می‌زنند تصمیم گیری حاکمیتی نداشته اند، بلکه تسلیم ملاحظات آمریکا و منطقه شده اند. کسی که به منفعت ملت لبنان فکر می‌کند، باید از این ملاحظات بین المللی و منطقه‌ای عبور کند چراک ه این ملاحظات برای مردم لبنان نان نمی‌شود.
سید حسن نصر الله در بخش پایانی سخنان خود گفت: سخنان خود را بار دیگر با بحث خطرات گسترش کرونا در لبنان و تدابیر جدید برای مقابله با آن به پایان می‌رسانم. از همه مردم لبنان و افراد مقیم در لبنان می‌خواهم بیشتر به تدابیر رسمی و پزشکی پایبند باشند و این مسئله از اوجب واجبات است، در غیر این صورت همه سختی‌ها و صبر‌ها و محدودیت‌های اقتصادی و قرنطینه خانگی و تدابیر بی نتیجه می‌شود و هدر می‌رود. باید از دستاورد‌ها محاظت و از کشورمان نگهداری کنیم و در جنگ با کرونا حداکثر جدیت را به خرج بدهیم.
خداوند فرمانده شهید گرانقدر و بزرگ سید مصطفی بدر الدین و همه شهدایی که در این مسیر جان فشانی کردند را رحمت کند و آنان را در بهشت خود جای دهد و خون ها، جان فشانی‌ها و خانواده‌های آن‌ها را مایه برکت برای ما قرار دهد چرا که آنان برای ما پیروزی، عزت، شرافت، کرامت، توان و قدرت بازدارندگی و زندگی خلاف خواسته صهیونیست‌ها و مستبکران برای ما ارث گذاشتند.