تاریخ : 1399,چهارشنبه 28 خرداد16:30
کد خبر : 75417 - سرویس خبری : مقاله و یادداشت

یادداشتی بر بحث خودکشی در ایثارگران

به بهانه از دست دادن یک جانباز!


به بهانه از دست دادن یک جانباز!

توجه به جامعه ای که بیشتر دست به خودکشی زده اند، موضوع مشکلات شدید معیشتی جانبازان درصد پایین را مشخص کرده و تذکر می دهد.

شهید گمنام

فاش نیوز - اسم خودکشی وقتی به میان می آید، انسان را به یاد بی انگیزگی و افسردگی می اندازد... به یاد شرایط احتمالا" سختی که فرد را به پوچی رسانده به طوری که بخواهد بدون رعایت هیچ قاعده و چهارچوبی به زندگی خود خاتمه دهد.

 از نظر علم روانشناسی، فکر کردن به خودکشی و اقدام به خودکشی بیش از همه در افراد دچار اختلال افسردگی رخ می دهد. در نوجوانان ممکن است به دلیل بحران هویت و بلوغ رخ بدهد اما در افراد بزرگسال سابقه مشکلات روحی به ویژه افسردگی، عوامل استرس زا، فشارهای عاطفی شدید، ورشکستگی و فشارهای فکری و یا مالی بسیار شدید از جمله عوامل اقدام به خودکشی است.

 دلایل فکر به خودکشی در علم روانشناسی، ایجاد حس ناامیدی در فرد، بی انگیزگی مفرط و نداشتن هدف در زندگی و رسیدن به بن بست است. افراد دچار اختلال استرس پس از سانحه نیز جزء افرادی هستند که زمینه این موضوع را در صورت اضافه شدن فشارها و استرس ها و اختلال های دیگر را دارند.

ویژگی‌های خودکشی

"اشنایدمن" (1998) در تعریفی عمومی از خودکشی می گوید خودکشی عمدتاً یک درام ذهنی است!!!! (1)

او ده مورد از ویژگی‌های خودکشی را به شرح زیر بیان کرده است:

1-  شایع‌ترین انگیزه‌ی خودکشی جست‌وجوی راه حل است. ممکن است فرد باور داشته باشد خودکشی می‌تواند راه حلی برای یک مشکل غیرقابل حل باشد.
2-
 هدف معمول خودکشی وقفه و قطع هشیاری است، منظور از هشیاری آگاه بودن به درد روانی پایداری است که فرد در حال تجربه‌ی آن است و به نظر او خودکشی راهی برای پایان بخشیدن به افکار و احساسات هوشیارانه‌ی دردناک و مخرب است.
3-  رایج‌ ترین محرک در خودکشی، درد روان‌شناختی غیرقابل تحمل است. افسردگی، نومیدی، احساس گناه، شرم و دیگر هیجانات منفی معمولاً از عوامل اصلی برانگیزاننده‌ی خودکشی به شمار می‌روند.
4-
اساسی‌ ترین عامل فشارزا در خودکشی نیازهای روانی ناکام شده است. ناتوانی فرد در رسیدن به معیارها یا انتظارات بالا، ممکن است منجر به احساس ناکامی، شکست و بی‌ارزشی شود. هنگامی که پیشروی به سوی اهداف متوقف می‌شود، برخی افراد نسبت به خودکشی آسیب‌پذیر می‌شوند.
5- عمده ‌ترین هیجان در خودکشی ناامیدی – درماندگی است. بدبینی نسبت به آینده و این باور که هیچ چیزی نمی‌تواند موقعیت زندگی شخص را بهبود بخشد، ممکن است شخص را به سوی خودکشی سوق دهد.
6-
 عمده ‌ترین حالت شناختی در خودکشی، دوسوگرایی است، هرچند ممکن است شخص برای پایان بخشیدن به زندگی‌اش قویاً برانگیخته شود، اما معمولاً میل به زندگی نیز (با درجه‌های متفاوت) وجود دارد.
7-
 شایع ‌ترین حالت درک در خودکشی احساس بن‌بست است که مشخصه‌ی آن دید بسته و محدود است. به نظر می‌رسد افرادی که قصد خودکشی دارند، ناتوان از در نظر گرفتن سایر گزینه‌ها یا انتخاب‌ها هستند و کل‌نگری را از دست می‌دهند، بنابراین مرگ در دید آن‌ها یگانه راه فرار است.
8-
 شایع ‌ترین عمل در خودکشی خروج از مخمصه است. خودکشی به قصد گریز یا خروج از یک موقعیت غیرقابل تحمل انجام می‌گیرد.
9-
 عمل مرسوم در خودکشی، بیان و ابراز (کلامی یا غیر کلامی) قصد خودکشی است. حداقل در 80 درصد از خودکشی‌ها اشخاص به وسیله‌ی نشانه‌های کلامی یا غیرکلامی قصدشان را بیان می‌کنند.

*********

 در تمام دنیا و در تمام جوامع خودکشی هر از چند گاهی در میان افراد اتفاق می افتد و انسانی به زندگی خود خاتمه می دهد!  با توجه به آمارها، خودکشی در جوامعی که روابط سردتر هست، مشکلات روانی و روحی در جامعه بیشتر رایج است و معنا و معنویت در زندگی کمرنگ تر شده است، بیشتر رایج می باشد. در جوامع امریکایی آمار خودکشی به همین دلایل و احساس بی معنایی و پوچی در زندگی بسیار بالاست.

 به همین ترتیب در کشور ما ایران به دلیل وجود روابط عاطفی و اجتماعی و میان فردی بالا و داشتن آب و هوای متنوع و خوب، و وجود معنویت و اعتقادات دینی و مذهبی به دلیل دین رسمی کشور که ثابت شده از عوامل جلوگیری کننده خودکشی ست، آمار خودکشی خیلی بالا نیست.

اما با این وجود دلایل دیگری وجود دارد که بعضا" باعث شده گاها" در خبرهایمان، اخبار تلخ خودکشی را بخوانیم و بشنویم. و این موضوع تلخ تر می شود، زمانی که این خبر مربوط به قشر متفاوت کشورمان، یعنی جانبازان و ایثارگران گرانقدری باشد که همگی ما آرامش و امنیتمان را مدیون آنها هستیم.

خبر خودسوزی یا خودکشی کردن جانباز یا فرزند شهید یا هر ایثارگری میتواند خبر تکان دهنده ای باشد و البته مثل چراغی هشداردهنده! چراغی که چشمک می زند و از وجود یک بحران در درون یک خانواده خبر می دهد.

آماری ضمنی از میزان خودکشی یا خودسوزی جانبازان و خانواده ایثارگران که از سال 87 تا 99 جمع آوری شده است، به شرح ذیل است:

اسفند 87 جانباز 20% مازندران، مرداد 88 جانباز اعصاب در قم، اسفند 91 جانباز 25% شیمیایی در گرگان خودکشی، مرداد 95جانباز 25% در تهران، اسفند 95 همسرجانباز 25% در تهران، دی 97 جانباز تهران، شهریور 98 جانباز در قم، شهریور 98 فرزند شهید در تهران، مهر 98 جانباز در قم، آبان 98 جانباز اعصاب 45% در قم و خرداد 99 جانباز 15% در کرمانشاه، آخرین مورد گزارش شده در پایگاه های خبری بوده است.

در شرح وقایع و در اکثریت خبرها علت مراجعه و منجر شدن به واکنش ایثارگر، یا درخواست تسهیلات و کمک بوده و یا در موارد کمتر، برخورد تند صورت گرفته با وی. حال اینکه این درخواست ها چقدر قانونی یا خارج از توان مسئولین یا بنیاد متولی بوده است، که چنین برخوردهایی صورت گرفته، قابل قضاوت نیست!

مورد قابل توجه در موارد رخ داده، جامعه ای ست که متشکل از جانبازان درصد پایین است و در موارد کمتر، غیر از جانباز درصد پایین. توجه به جامعه ای که بیشتر دست به خودکشی زده اند، موضوع مشکلات شدید معیشتی جانبازان درصد پایین را مشخص کرده و تذکر می دهد. و همچنین نکته مورد توجه این آمار، تعداد خودسوزی بیشتر در طی سال 98 می باشد که باز هم توجه مسئولین را باید به مشکلات مربوط به آن سال جلب کند.

 با وجود اینکه هیچ منبع علمی و دینی و اجتماعی ای برگزیدن چنین راهی را توصیه نمی کند و خودکشی به هیچ وجه راه حل موثری برای حل مشکلات و معضلات زندگی فرد نیست، اما با این وجود خوب است بیندیشیم که چرا یک فرد در جایگاه یک جانباز و ایثارگر با وجود اعتقادات مذهبی و دینی که در آن گرفتن جان خود، به شدت تقبیح شده، به چنین کاری دست می زند؟!

با اشاره به خبر تلخی که طی چند روز اخیر مبنی بر خودسوزی یک جانباز در کرمانشاه منتشر شده است، بررسی موضوع علل خودکشی در ایثارگران حائز اهمیت می باشد. در این باب نیز مطالعه مقاله پژوهشی ای در باب خودکشی در جانبازان خالی از لطف نیست.

http://militarymedj.ir/article-1-211-fa.html

 واقعیت این است که خودکشی و از بین بردن خود و حذف خود از این دنیا به تمام دلایل گفته شده به دلیل فشار بینهایت بر فرد و رسیدن به بن بست و یا شاید رها شدن از مخمصه زندگی ای ست که فرد در آن گرفتار شده است. که اگر بخواهیم تحلیلی بر زندگی جانبازان و ایثارگرانمان داشته باشیم، متوجه می شویم که رزمندگان و ایثارگرانمان به ویژه با درصدهای پایین متاسفانه دارای دردها و بیماری های ناشی از جنگ هستند اما دارای تسهیلات و امکانات خاصی نیستند! ... و همین باعث می شود که فرد در فشار های مضاعفی که قرار می گیرد، بعضا" به چنین تصمیم نامناسب و غیرموثر اما با عوارض بسیار شدیدی برای خانواده خود دست بزند!

 درحالی که مسئولین را به عنوان سردمداران رسیدگی به این خانواده ها مسئول می دانیم اما باید از افرادی که به هر دلیلی اقدام به خودکشی و خودسوزی می کنند، پرسید آیا زمانی که فردی به زندگی خود پایان می دهد، به عوارض وحشتناک و شدیدی که برای خانواده وی پیش می آید، فکر می کند؟! آیا خانواده، همسر، فرزندان، والدین و اطرافیان با نبودن آن فرد، غیر از دچار شدن به انواع بیماری ها و اختلالات، خالی شدن بیشتر پشتشان و تنهاتر شدن و در مضیقه بیشتری قرار گرفتن، چه دستاوردی به دست می آورند؟!

 اما نکته ای که باید مسئولین را به آن متوجه کرد این است که عموما" فرد زمانی به چنین کاری دست می زند که مدت ها به آن فکر کرده باشد و عموما" در یک تصمیم آنی، اقدام به خودکشی نمی کند! پیش تر و کم کم از نظر روانی برای این موضوع فکر کرده، تصمیم می گیرد، درباره اش صحبت می کند، به نحوه اش فکر می کند! و .... همه این اقدامات در کسی رخ می دهد که یا اختلال افسردگی، یا ptsd گریبانش را گرفته و او را از حال خوب عادی روانی درآورده باشد و چندین فشار دیگر مزید بر علت شود تا فرد احساس کند با پایان دادن به زندگی خود، از مشکلات خود رها می شود!

پس واضح و نیک و شایسته است که مسئولین به ویژه بنیاد شهید، بیشتر به مشکلات و معضلات خانواده های ایثارگران به ویژه درصدهای پایین و معسرین و رزمندگان بدون تسهیلات و امکانات باشند، مشکلات معیشتی و اقتصادی و مالی خانواده ها را جدی بگیرند، برای رفع بیکاری این قشر اقدامات موثرتری باتوجه انجام بدهند.

 اگر مروری بر خودسوزی های جانبازان در شهرستان ها یا در شهر تهران داشته باشیم، متوجه می شویم که سناریوی نیمه تکراری ای برای همه آن افراد اتفاق افتاده است. فرد معمولا" با مشکلات شدید معیشتی، اقتصادی، درخواست وام یا کمک یا حقوق یا مشکل درمانی مراجعه کرده است و یکی از مهم ترین نکات این رخدادها برخورد نادرست و نامناسب با این افراد است که به فشار روحی آنها دامن می زند. و اینکه اغلب این افراد جانبازان اعصاب و روان هستند که از سلامت روحی برخوردار نیستند و طبق صحبت های پیشین، عوامل بسیاری را در این زمینه دارا هستند بنابراین گروه در معرض خطر خودکشی محسوب می شوند.

امام هادی (ع) در حدیثی می فرماید: شما که نمی توانید تمامی حاجت ها و مشکلات مردم را برطرف کنید. پس از محبت و مهر ورزیدن به دیگران، کم نگذارید و آن را هر چقدر می توانید به مردم ببخشید و حال آنها را حتی اگر از نظر مالی نمی توانید خوب کنید، حداقل با محبت حال خوب را به آنها ببخشید.

متاسفانه یکی از مشکلات کهنه و واضح مسئولین و به ویژه کارکنان خادم بنیاد، همین نحوه ارتباط کلامی و انتقال احساس ارادت و محبت است که بعضا" ناشایست بوده و به حال بد این افراد تحت انواع فشارها دامن می زند و می تواند منجر به چنین اقداماتی بشود!

شاید در گفت و گو با بسیاری از جانبازان این جمله را شنیده ایم که" حداقل اگر امکانات نمی دهند، زبان خوش و رفتار خوب هم ندارند"! یعنی متاسفانه گاها" ما حتی روی خوش را هم از ایثارگران عزیزمان دریغ می کنیم بر زخم دل آنها نمک می پاشیم!... و انتظار داریم که از این اتفاقات پیشگیری هم بتوانیم بکنیم!

برای جلوگیری از چنین وقایع تلخ و تکان دهنده ای که یقینا" برای شان کشور و جانبازان و حتی خادمان این عزیزان نیز خوب نیست، شایسته است که اقدامات موثرتری انجام شود.

  • بد نیست که واحد مشاوره و روانشناسی بنیاد شهید در تمام ساختمان ها به صورت فعال و موثرتری مستقر بوده و هنگامی که مراجعه ها به بنیاد صورت می گیرد، در هنگام مشاهده افرادی که ریسک بالای اقدامات تند را دارند، از سوی کارکنان با رفتاری مناسب به این واحد ارجاع داده شوند. مورد صحبت و مشاوره قرار بگیرند، با احترام و ادب مورد اطمینان قرار بگیرند که مشکلشان حداقل پیگیری می شود.
     
  • کارمندان بنیاد و سازمان ها باید موظف باشند که با این قشر آسیب دیده و ارزشمند بدون بی احترامی و توهین و در کمال آرامش و توجه و درک صحبت کنند. و حداقل کاری که انجام می دهند، عمل به توصیه امام هادی (ع) است.
     
  • در هنگام مراجعه جانبازان و ایثارگران به ویژه اعصاب و روان، در صورت وجود درخواست غیرممکن یا حتی خارج از توانایی سازمان یا بنیاد، تمهیداتی اندیشیده شود که حداقل برخورد تند یا تنش ایجاد شود و حداکثر احساس توجه به فرد داده شود و حقیقتا" کارمندان به جای انتقال احساس "از سر باز کردن" !!! احساس همدلی و درک مشکلات شدید وی را داشته باشند، تا حداقل آنها در ایجاد احساس بی فایدگی، بی انگیزگی، دلتنگی و بی معنایی وی تاثیر نگذاشته باشند. تا به حال شنیده نشده که در بنیاد برای استخدام و به کار گیری نیروهایش، دوره آموزشی خاص مشاوره ای برای گذاشته باشند. که اگر کوچک ترین تاثیری در تصمیمات غلط و تند واکنشی ایشان داشته باشند، دین ایشان بر گردن آن کارمند است.
     
  • وقتی مراجعه می کنید که از کسی پول قرض بگیرید، دو برخورد با شما می شود. یقینا اگر فرد به شما پول ندهد، اما با زبان تند به شما این را بگوید، خیلی حال بدتری دارد تا پول ندهد اما این را با زبان نرم تری به شما بگوید.
     پس خوب است توجه کنیم که نوع برخورد ما با فرزند شهیدی که جز درد بی پدری و بی پشتوانگی، از مشکلات دیگری هم رنج می برد و یا جانباز اعصاب و روانی که حال متعادلی هم ندارد و مشکلات معیشتی بسیاری هم دارد و یا جانباز و رزمنده درصد پایینی که در مضیقه مالی یا درمانی شدیدی ست و یا برای فرزندانش ازنظر شغلی یا مالی یا ازدواج نمیتواند کار موثری بکند... و از این دست مشکلات که کم هم نیست!، بسیار در واکنش آنها موثر است.

     
  • اینکه کارمندان و مردم واقعا خود را مدیون آنها بدانند و این حس را به فرد منتقل کنند که با تمام وجود هر کاری از دستشان بربیاید برایشان انجام می دهند. اینکه نمی خواهند آنها را از سر خود باز کنند، آنها را فراموش نکرده اند و قدرنشناس نیستند، اینکه فقط نمی خواهند ساعت کاریشان را پر کنند و با خیال راحت به زندگی خود برسند و رفع مشکل یک ایثارگر برایشان مهم نباشد!... همه و همه در اینکه فرد چه برخوردی بکند، موثر است!
     
  • خوب می دانیم که رزمندگان و جانبازان با درصد پایین به ویژه، از مشکلات معیشتی بسیاری رنج می برند و امکانات خاصی هم ندارند! و از طرفی هم عوارض جنگ در خودشان و خانواده هایشان وجود دارد! اما تسهیلاتی به آنها تعلق نمی گیرد! پس میتوان نتیجه گرفت که شرایط این افراد از افراد عادی جامعه به مراتب بدتر و سخت تر است درحالیکه یک تفاوت مهم با بقیه دارند و آن اینکه قشر ارزشمند جامعه ما هستند که باید خودمان را مدیونشان بدانیم و حق گردن ما دارند و نباید انقدر متحمل درد و رنج بشوند.

 

بنابراین جمع بندی تمام این صحبت ها و توصیه ها و تحلیل ها به اینجا می رسد که مسئولین از نظر رسیدگی، درک مشکلات شدید خانواده های ایثارگر به ویژه بی درصدها و درد پایین ها، از نظر برخورد و احساس متعهد و مدیون بودن، و حتی ایجاد حتی احساس همدلی عمیق با مشکلات این خانواده ها... دچار کم کاری شدیدی هستند و اگر می خواهند شاهد اتفاقاتی نظیر خودکشی این قشر ارزشمند نباشند، باید احساس انجام وظیفه و دین خود را به این افراد در عمل و حتی در کلام و حتی نوع صحبت کردن بیشتر نشان بدهند و از درون متعهد به خدمت رسانی باشند.

************

 سخنی کوتاه هم با قشر معزز ایثارگران هست که ممکن است برخی به دلیل فشار مشکلات و احساس شدید کم توجهی با چنین حرکتی حتی قصد جلب توجه داشته باشد! تا شاید آن بی توجهی ای که حس می کند به وی صورت گرفته را پاسخ بدهد اما خوب است که به عنوان مسلمان و اتفاقا" اسطوره های اعتقادی این مملکت، به چنین اقدامی به هیچ وجه نیندیشند و این راه غیر موثر را به عنوان رها شدن از شرایط سخت خاص خود انتخاب نکنند!  چون واضح است که حتی اگر بعد از چنین اقدام وحشتناکی که در دین ما حرام است، می اندیشد که به خانواده وی امکاناتی هم داده می شود، سخت در اشتباه است! چون آن خانواده با وجود خودکشی همسر، پدر یا پسر خود، به هیچ وجه سامان نخواهند یافت! دچار بیماری های شدید روانی خواهند شد و زندگی نخواهند کرد! حتی اگر ایثارگر با وجود داشتن روحیه ایثارگرانه به خانواده اش تصور می کند با این کار درحال فدا کردن خود به پای خانواده اش است، سخت در اشتباه است که اگر برای تامین معیشت خانواده به هر کار سطح پایینی حتی برای کسب درآمد دست بزند، از این فعل حرام اندر حرام بهتر است!

جانبازان و ایثارگران گرانقدر که تاج سر همه مردم ایران هستند و همه ما خاک پای آنها هستیم:

- تلاش کنند از راه های قانونی پیگیر رفع مشکلات خود باشند.

- سعی کنند از امکاناتی که هرچند کم به آنها تعلق می گیرد، بهترین استفاده را ببرند.

- فرزندان خود را تقویت کنند که با تلاش و کوشش و انگیزه مثبت و حتی بدون اندیشیدن به گرفتن تسهیلاتی خاص، خودشان توانمند و تحصیلکرده بشوند و بتوانند روی پای خود قوی بایستند و راه موفقیت خود را پیدا کنند و به مراتب بالاتر دست پیدا کنند.

- به راه هایی که بعضا" به سوء استفاده دشمنان داخلی و خارجی منجر می شود مثل حرکت های تند در ملا عام یا حرکت هایی مثل خودکشی که ضرر دنیا و آخرت را با خود دارد و ثمری برای بهبود وضع خانواده شان ندارند، و در شان بالای ایشان نیست، دست نزنند!

- فراموش نکنند که الگوی همه ما هستند در عمل و ایمان و اعتقاد و صبر. و الگوی فرزندان و خانواده خود و جامعه. خدای نکرده دست زدن به چنین اقداماتی تاثیر بسیار جبران نشدنی بر همه می گذارد.

- فراموش نکنند که اگر انسان ها به رسم بی وفایی دنیا، خدمت بزرگ آنها را گاها" از یاد برده اند، خداوند هرگز عملی از آنها را ضایع نکرده و برکت جهادشان در راه خدا را به خودشان و زندگیشان خواهد بخشید.

- با مراجعه پیگیر و مکرر و مستمر به دیوان عدالت اداری، بخش درمان بنیاد، بخش تسهیلات، یا هر بخشی که به مشکلاتشان مربوط است، مشکل خود را پیگیری کنند و سعی کنند که وضعیت زندگی خود را بهبود ببخشند.

- و بدانند که راه حل های غیرموثر، تاثیری در بهبود وضع زندگیشان ندارد و خدای نکرده با اقدام یا تصمیمی اشتباه، به بحران خانواده خود اضافه نکنند! پیدا کردن هر راه حل کوچک اما موثر و قانونی و ممکنی به تناسب زندگیشان، بهتر از کاری نکردن یا انتخاب راه غلط است!

- ایثارگران عزیز توجه نمایند که با توجه به وضعیت کشور و تحریم ها و فشارهای زیادی که وجود دارد و نابسامانی نسبی ای که در وضع اقتصادی وجود دارد، این شرایط سخت برای تمام اقشار و عموم مردم هست و ان شالله به فضل الهی خداوند پشتیبان و کمک همه ما خواهد بود.

 

سخن آخر با مسئولین متولی امور ایثارگران

اگر رسیدگی و توجه، همدلی و درک، پیگیری و دلسوزی کافی، توجه به تسهیلات و مشکلات رزمندگان و معسرین وجود داشته باشد

آیا شاهد چنین وقایع تلخی خواهیم بود؟!

 

سعیده نام آور (کارشناس ارشد مشاوره و راهنمایی)

(1) ادوین اشنایدمن، مهرداد فیروزبخت (مترجم) . روان شناسی خودکشی: ذهن خودکشی گرا