تاریخ : 1399,دوشنبه 23 تير14:30
کد خبر : 76350 - سرویس خبری : دفاع مقدس

زحمات دستواره ها به نسل های بعد منتقل نشد!


زحمات دستواره ها به نسل های بعد  منتقل نشد!

وقتی وارد مریوان می شدی، حتما و اکیدا" باید از قبل وصیت نامه ات را تنظیم می کردی، چون دشمن در هرچهار سمت مشغول کار و شکار بود.

رضا امیریان

رضا امیریان - نوشته ها هم خیلی خیلی خوبند و هم خیلی خیلی ساده و راحت است.

اما یک مهم وجود دارد که کمتر به آن پرداخته شده است. مثلا وقتی می گویید منطقه مریوان و پاسگاه شهدا، شاید مخاطب عزیز فکر کند مریوان هم یک شهر بوده و پاسگاه شهدا هم یک پاسگاهی بوده است که چند نفر نیروی نظامی درآن وجود داشته و خدمت می کرده اند!

 ولی حقیقت ماجرا این نیست. آن زمان وقتی وارد مریوان می شدی، حتما و اکیدا" باید از قبل وصیت نامه ات را تنظیم می کردی، چون دشمن در هرچهار سمت مشغول کار و شکار بود. از مریوان به سه راه حزب الله که می رسی راه مستقیم بسمت سرو آباد است و سمت چپ جاده می رود به سمت دره هزار و یک شهید امتداد دارد که این دره و کوه های سربه فلک کشیده اش داستان خاص خودش را دارد.

 از طریق همین دره می شود به منطقه دزلی رفت. قبل از دزلی، مسیر تته و دالانی و راه خون است که این سه منطقه در دوران جنگ تحمیلی مناطقی بودند که شهدای زیادی تقدیم آرامش و امنیت کشور شده اند. از دزلی به پاسگاه شهدا که میروی خودِ پاسگاه روی یک تپه ی بلند واقع است که وقتی با دقت نگاه کنی شهرهای حلبچه، سید صادق و خُرمال عراق قابل مشاهده است.

 در دوران دفاع مقدس و دهه شصت وضعیت این مناطق ناامن، آلوده به حضور ضدانقلاب و بسیار خطرناک و پیچیده بود. نیروهای دشمن بعث رو به رویت بودند و نیروهای کوموله و دمکرات هم پشت سر و گاها در سه جهت حضور داشتند و مشترکا" به دنبال تهاجم، ضربه زدن و شهید کردن نیروهای نظامی ما و گاه تخریب روستاها و شهرهای ما را داشتند.

 نمی خواهم به جزئیات آن مناطق و وضعیت آن روزها بپردازم. چون نه درجایگاهی هستم که بخواهم ابعاد و آنچه در آن ایام گذشت را تشریح کنم و نه  اطلاعاتم در این زمینه کامل و جامع است. ولی درحد توان همین را بگویم که کردستان دهه شصت با همه جبهه های جنگی اش یک دنیا تفاوت های خاص و ویژه داشت که البته بعد از جنگ به این مقوله و آن منطقه پرداخته نشد!

متاسفانه زحمات دستواره و دستواره ها به نسل های بعدی انقلاب منتقل نشد.