تاریخ : 1399,یکشنبه 30 شهريور13:24
کد خبر : 77725 - سرویس خبری : مسائل و مشکلات ایثارگران

خاطرات عجیب کمیسیونی!



مرتضی قنبری وفا - دو خاطره متفاوت :
خاطره اول. او را از قدیم می شناختم، حتی پدرش و خانواده اش را و خبر داشتم مدتی کوتاه از سوی جهاد رفته جبهه. تا اینکه یک روز دیدم با پدرش آمده بنیاد، گونه اش قرمز و ورم داشت و با دستمال روی آن دست می کشید (نگو نشادر زده بود یا چیز دیگری مثل آن) گفتم چی شده فلانی؟ گفت زمان حضور در منطقه شیمیائی شده، راستش شاخ درآوردم چون می دانستم روزی بالای یک پاکت سیگار می کشید. بعد از مدتی فهمیدم رفته کمیسیون پزشکی و در مدارکش سی تی اسکن ریه یک پیرمرد که برونشیت حاد داشت برده و پزشکان را مجاب کرده به وخامت حال خودش. زنش را می فرستاد تا با مدیر بهداشت و درمان حرف بزنه که شوهرم وقتی حالش بد میشه منو میبره زیر کتک، شیشه ها و تلویزیون می شکند  و هزار دروغ دیگه ... آخر یک درصد بالا گرفت. در ماه برای او دو اسپری ریه می دادند و اون اسپری ها مخصوص جانبازان شیمیائی بود و اصطلاحا" اسپری سبز و اسپری صورتی نام داشت و حتی چون اسپری تخصصی بود توان فروختنش را هم نداشت و آن را می نداخت تو زباله تا به او شک نکنند (حالا چند نفر محتاج اون اسپری بودند و نفسشان به اون اسپری ها بند بود). الان هم هست جالب بود اوایل خودش تعریف می کرد رفته زرنگی کرده و تیز بازی در آورده تا در صد بگیرد .بیکار بود شد حالت اشتغال و حقوق بگیر، ولی پس از آن یکدفعه رفت تو محافظه کاری و لال شده بود و دیگه حرفی از زرنگ بازی نمیزد راستش من پیش خودم گفتم چرا نان زن و بچه اش را من آجر کنم؟ این فرد پدر دو بچه بود، من که بهش حقوق نمی دادم خودش می دونست با بنیاد و دولت.

 خاطره دوم . در تهران بستری بودم. یک مرد میانسال روبرویم بستری بود. جانباز 10 درصد بود. بچه تهران و خوشتیپ بود. هر وقت غذا میخورد بلافاصله دچار سکسکه می شد و هر چی خورده و نخورده را بالا میاورد. غروب همسرش به اجبار رفت و ما تنها شدیم. شام دادند نخورد، دو ساعت بعد غذایش را خیلی خیلی آرام خورد، غذایش که تمام شد، سکسکه هایش شروع شد بلافاصله از تخت آمدم پائین و ظرف بردم زیر صورتش، همه رو بالا آورد ولی باز هم سکسکه میکرد .به آن مرد گفتم هر وقت تهوع داری به من بگو و فقط سرش را تکان می داد که باشه، باشه. حالش که بهتر شد با هم گپ زدیم و گفت دو پسر بزرگ دارد هر دو بیکار و بخاطر درصد پائین، آنها از هیچ مزایای جانبازی بهره نبرده اند و فقط بنیاد هزینه های بیمارستانی او را متقبل می شود و فرزندانش بخاطر شرایط بیکاری خیلی تحت فشار هستند و خودش ترجیح می دهد بجای منزل در بیمارستان بستری باشد تا کمتر شاهد رنج و عذاب فرزندانش باشد و حرفهای دیگری که نشان از عمق فاجعه زندگی این جانباز زیر 25 درصد را می داد.
با حرفهای این جانباز شاهد خرد شدن یک مرد یا یک پدر درمانده بودم که عملا" از داشتن مسئولیت برآورده کردن نیازهای خانواده اش ناتوان و محروم بود و هیچ امیدی به رفاه و آسایش خانواده اش در آینده نداشت.

 

دیرتر از شب های دیگه داروهایم را خوردم، حواسم به اون مرد بود و دیرتر خوابیدم و آن مرد نمی دانم تا صبح چگونه تک و تنها سر کرد. فردایش مرخص شد چون پزشکان نتوانستند حتی دو روز او را با دارو نگه دارند و درمان کنند. اما در دل من رد پایش باقی ماند.

نتیجه گیری : این کمیسیون تشخیص درصد از کارآفتادگی جانبازان با چه رویه ای اقدام به محاسبه درصد از کارآفتادگی می کند که یک نفر با داشتن عافیت و سلامت کامل به حوزه  امنیت مدارک بالینی دست می زند و درصد بالا می گیرد و عده ای دیگر با داشتن انواع و اقسام معلولیت های جسمی، روانی و شیمیائی شدید در لیست متروکه جانبازان زیر 25 درصد قرار می گیرند.

 

جانبازان زیر 25 درصد عملا" از هیچ حق و حقوقی برخوردار نیستند و به صراحت میتوان گفت دولت و بنیاد شهید اصلا" جانباز زیر 25 درصد را به رسمیت نمی شناسد و به گواه سه دهه پس از پایان هشت سال دفاع مقدس این گروه جانبازان در این شرایط بسیار سخت حال وخیمی را تجربه می کنند و متولیان امر رسیدگی به بازماندگان و آسیب دیدگان جنگ تحمیلی باید در اسرع وقت یک خط مشی واقعی و منطقی برای حل این معضل جانبازان زیر 25 درصد در نظر گرفته و بلافاصله اجرائی کنند.
 

دیگر شعار و تبلیغ کافیست و وضعیت فعلی بی نهایت بغرنج است و اگر نمایندگان بهارستانی به دنبال تسری قوانین حمایتی برای جانبازان زیر 25 درصد هستند از حق قانونی یک فوریتی یا دو فوریتی خود در مجلس بهره برده و بیش از این شاهد رنج و مرارت این مظلومان را نباشیم.

والسلام