تاریخ : 1399,یکشنبه 27 مهر16:46
کد خبر : 78306 - سرویس خبری : مسائل و مشکلات ایثارگران

جانباز گوجه فروشی که وانتش توقیف شد!



احمد کاظمی رشید - خبری از اجرای ماده قانون جامع خدمت رسانی به ایثارگران و ماده 87 قانون ششم توسعه بدهید.
جانبازان و ایثارگران وظیفه ارتش مشمول این قانون مدت هاست در برابر سختی ها و مشقات درمان و معیشتشان زانو زده اند.

حکایتی است که روزی حضرت علی در گذر از کوچه ای در کوفه متوجه زنی می شود که ظرف آبی روی سر و مقداری گندم و هیزم را به سختی به خانه می برد و در این میان نیز دو کودک او به شدت گرسنه بوده و از مادر طلب غذا می کردند و بر پر و بال او می کوفتند.مادر نالان راه خانه را داشت که علی بر راه ایشان آمده و خواستند که کمکشان کنند که زن پذیرفت و در بین راه از  زن شویش را پرسید که گفت که شویش در جنگی همراه سپاه علی کشته شده است و او بعد مرگ شویش بی کس و یاور شده و مشکلات زندگی بر او چیره گشته است. و ما بعد ...
تا بار را به منزل زن رسانید و گفت من نان را زود درست کنم که زن از او خواست که فقط نا درست کردن نان بچه ها را سرگرم نماید، علی بر آن کودک الاغ و شتر گشت و با خجالت و سرافکندگی می گفت سوار بر خر تان شوید و بر پشتش بکوبید که علی شرمسار شما و مادرتان است .... همسایگان از در باز حیاط که خانه را می نگریستند و مرد غریبه را علی شناختند و به بانوی خانه عرض کردند که ایشان خلیفه حضرت علی هستند

و ما بعد... سال گذشته در این ایام مشغول دستفروشی (فروش گوجه فرنگی در پشت وانت بار در مجاورت پارک پلیس شهرک پرواز  تبریز بودم) و روزگارم سخت می گذشت که مامورین سد معبر شهرداری منطقه خودم و وانتم و 350 کیلو گوجه فرنگیم را توقیف کردند و بعد از یک ماه دوندگی و پرداخت جریمه و دادن تعهد محضری به رغم دریافت نامه مودت از امام جمعه تبریز و ذکر مصیبت جانبازی و ایثارگری و ناتوانی روحی و جسمی، اثری از مسئولین نیافتم.

من جانباز وظیفه ارتش با 9 درصد شیمیایی از کمیسیون 120 آجا و هم چنین اعصاب و روان و شنوایی موضوع ماده 87 قانون ششم توسعه و با حکم اعمال قانون از سوی دیوان عدالت اداری در سال 86 به بنیاد شهید برای تحت پوشش قرار دادنم  برابر نامه سازمان ایثارگران ارتش میباشم که متاسفانه تا کنون به جایی نرسیده ام.

من دیده بان خمپاره 81 و 82 میلیمتری در خط شرهانی - لشگر 21 حمزه -سال 66 بعد از عملیات نصر 3 بودم و  در تک 21 تیر 67 نیز حضور داشتم. در سال 66 بر اثر موج گرفتگی و قظع عصب رادیال دست چپ مصدوم شدم و در بیمارستان دزفول 580 و بیمارستان 501 اعصاب تهران بستری شدم .

دچار عوارض پوستی ناشی از مصدومیت با گاز خردل و عروق ملتحمه چشم میباشم.مشکلات شنوایی و اعصاب و روان دارم که متاسفانه خانه خرابم کرده است.