همسر جانباز اعصاب و روان - همسرم بنام قنبر شاهمرادی متولد ۱۳۴۴ که ایشان سال ۶۳ و ۶۴ سرباز ارتش بودند از تیپ ۵۵ هوابرد شیراز که دو سالش هم در خط منطقه جنگی بوده است. در حین خدمت مقدس سربازی دچار موج گرفتگی شدید میشود که به بیمارستان ۵۸۰ ارتش دزفول منتقل و بستری میشود. تقریباً بعد از یک هفته از بیمارستان دزفول میفرستند بیمارستان ۵۰۵ ارتش در تهران.
به گفته خودش آن زمان به فکر درست کردن پرونده جانبازی نبوده و نمیدانسته در آینده بیماری اعصاب و روان گریبانش را میگیرد و زمینگیر میشود! سال ۶۶ با من ازدواج کرد و هرگز حرفی از اینکه در جبهه او را موج انفجار گرفته نزد.
از آن زمان، سال به سال حالش بدتر میشد به طوری که بعضی اوقات دیگه قابل کنترل نبود و صدای تمام مردم شهر را در میآورد، ضمن اینکه مرا بهشدت آزار میداد. شبها تا خود صبح عزاداری میکرد و سینه میزد و نوحههای آهنگران را میخواند. از جبهه حرف میزد و مرا مجبور میکرد به صحبتهایش گوش کنم. از هواپیماهایی که دم به دقیقه بمباران میکردند، از جنازههای سوختهی رزمندگان و همقطاران، از همه چی میگفت و من فقط سرم را دو دستی میگرفتم. برخی مواقع از بس داد میزد، اگه به او و صحبتهایش توجهی نمیکردم، اذیتم میکرد. آن موقع من دو تا بچه کوچک داشتم.
گاهی به قدری حالش بد میشد که آنهایی که مرا میشناختند، میگفتند مگر از جانت سیر شدهای؟ هر سال دو هفته بستری میشد و هر بار، به دفعات به او شوک میدادند تا بلکه آرام بشود. مشت مشت قرص میخورد! بیشتر از ده سال است که دنبال جانبازیاش هستیم. ایثارگران ارتش ما را فرستاد بیمارستان دزفول. آنها گفتند اینجا منطقه جنگی بوده و بمباران شده و مدارک سوخته و از بین رفته است. با مدارکی که در یگان داشت، ارتش برایش کمیسیون گذاشت و ۲۳درصد جانبازی داده شد. معرفی نامه دادند به بنیاد شهید قم تا در کمیسیون تعیین و احراز بنیاد تعیین تکلیف بشود تا بلکه حمایت بشویم.
همسرم چندین سال است که کلاً از کار افتاده شده و صبح تا شب خواب است. سالهاست که پرونده جانبازی همسرم را مثل توپ فوتبال بین بنیاد شهید قم و ...پاس میدهند. بالاخره بعد از اینکه نتیجه نگرفتیم، به ما گفتند اگر بروید کمیسیون ماده ۱۶، کارتان درست میشود، خودشان هم نامه نوشتند و گفتند ببرید آنجا و ما هم بردیم. بعد از یک سال که جواب نامه آمد، عنوان کرده بودند به علت نداشتن مدارک همزمان، جانباز نیست!!
دوباره رفتیم بنیاد شهید قم، آنها گفتند باید از کمیسیون ماده ۱۶شکایت کنید تا رأی آنجا شکسته شود. ما هم از کمیسیون ماده ۱۶ شکایت کردیم که بعد از حدود یک سال به نفع ما رأی صادر شد. با اینهمه رفت و آمد و اذیت و آزار و شش ماه در نوبت کمیسیون احراز بودن، متاسفانه درصد همسرم را صفر کردند و حق من و بچههایمان را به همین راحتی ضایع کردند. به خدا روا نیست که ما اینقدر عذاب بکشیم. از یک طرف هرینههای درمان همسرم، مخارج زندگی، گرانی و ... زندگی را خیلی سخت کرده است. حتی نامه به مجلس و نماینده قم دادیم تا پیگیری بشود ولی متاسفانه هیچ کس هیچ کاری نکرد!