رضاامیریان فارسانی - درد را چگونه تشـریح کنیم؟ در حقیقت باید با شهامت اعلام کنم که بعضی از مسئولین در حقیقت خیانتکــار هستند. در پاسخ به مطلب: جانباز شیمیایی قبل از تعیین درصد پرواز کرد.
خیانتی که بعضی آقایان به خیلی از دردکشیدگان جنگ و دفاع مقدس می کنند. خدا گواه است کسی نکرده چطور می شود یک انسانی اینهمه حضور درجنگ داشته باشد ولی باگذشت سی و سه سال از اتمام جنگ هنوز احراز نشده باشد.
این با کدامین محوریت انسانی همخوانی دارد؟ با کدامین اصول انسانی همگراست؟ چه کسی الان مسئولیت دارد درقبال این بنده مخلص خدا و این رزمنده دفاع مقدس که به خاطر حفظ ناموس و شرافت مملکت اینگونه شد؟ گاهی وقتها آقایان یادشان میرود که صدام با لباس نظامی، هشت سال دنبال تصاحب تهران بود. گاهی خیلی از آقایان یااینکه یادشان میرود و مصداق آن سخن معروف سردار حمید باکری میشوند و کز میکنند گوشه ای و با ارتزاقی و نیمه تجملاتی کاری به کار هیچکس ندارند یااینکه حفظ ظواهر برایشان باارزشتر از شهداست؛ یا اینکه غرق دنیای مادیات شده اند و در ویلاها و خانههای خارج از شهرشان در حال خوشگذرانی و تهیه ذغال بلوط جنگلی برای وافورشان هستند و جانبازی که مصداق نوشته شدن اینگونه جان بازی باشدکه بادست به قلم شدن امام راحل، جانباز معرفی شد، در عین مظلومیت در این وضعیت به ابدیت بپیوندد! این عمل منطبق با هیچ قانون و هیچ شرعی نیست. خلاف جهت انسانیت و اسلامیت است. چطور دلی به درد نمی آید؟
با دیدن چنین صحنه های فاجعه باری کجاست برادر محسن که دیروز فرماندهی همه اینهارا عهده دار بود؟ کجاست هاشمی رفسنجانی و معاون جنگ ندیده اش جناب حسن روحانی این صحنه راببیند؟ کجاست حاج رحیم صفوی کجاست؟ برادر عزیزجعفری کجاست؟ سردار ایکس و...
دلمان به درد آمده. به خدا قسم توان دیدن این چهره ها را نداریم. چراکه روزگاری کنارشان زندگی کردیم. بی ادعاییشان را دیدیم. مسئولیت پذیریشان را دیدیم و امروز توان دیدن این مظلومیتها را نداریم. ما خودمان برای خودمان خیلی دست وپا نمیزنیم. فرزندمان بیست سال تحصیلات عالیه میکند، میرود حلیم فروش میشود، میگوئیم اشکالی ندارد. ما که برای شغل فرزندمان نرفتیم. آن یکی کارشناس حسابداری میشود، میرود شاگرد خیاطی میگوئیم اشکال ندارد میگذرد اما حقیقتاً توان دیدن بچههایی که دیروز نان خشکه میخوردند و جسمشان را جلو گلوله دشمن میدادند و تکه تکه میشدند را نداریم برایمان خیلی سخت است دیدن چهره مظلوم رزمنده ای که دیروز در جنوب و غرب بدون امکانات جنگی شخصی رفاهی بی ادعا ایستاده بود.
من به عنوان عضوی حقیر از جامعه ایثار شـــــاکی هستم از کاغذبازی های مصداق کلام امام راحل شاکی هستم از اشکالتراشی هایی که برای خانواده میکنند و از اشکالتراشان به عنوان ضدانقلاب اعلام انزجار میکنم و شاکی هستم. از اینهمه بیمهری بی لطفی بنیاد شهید که هشت سال سپرده شد به پیرمردی خسته و فرطوط که طبق قانون باید دوران نقاهت سپری میکرد سپرده شد به کسی که رنگ جنگ ندیده بود و غریبه بود با همه ایثارگران و این غریبگی از اول خیابان طالقانی به مشام دردکشیدگان میرسید.
شاکیام از بازماندگان دفاع مقدس به خصوص آنهائی که با نام سردار و امیر، دستی در مجموعه قوانین کشوری و لشگری دارند. خیلی سخت است که بیمه دی رنگ بزند به خانواده شهید و بگوید که بیمه فرزندشهید را به خاطر اینکه رفته دکتر میخواهیم قطع کنیم. درد هستند اینها همه. درحالیکه مصوبات بدون ضمانت اجرایی فقط درحد کاغذبازیه، دیدگاه جامعه را هم با ایثارگران بد کرده است و به عنوان عضوی از این جامعه ازخانواده این بزرگ مرد عذرخواهی میکنم و خودم و فرزندانم را شرمنده آنها و همه شهدا و جانبازان میدانم و از خدای تبارک و تعالی عاجزانه تقاضامندم افرادی که برای این جامعه هدف اشکال تراشی میکنند را نیست و نابود کند و به سزای اعمالشان برساند.
خدا گواه است که بادیدن چهره مظلوم وآفتاب خورده برادر پاسدارم همه وجودم آتش گرفت و احساس حقارت کردم و از خدا میخواهم عوامل این احساس را به سزایشان برساند تااینگونه شاهد مهاجرت و مظلومیت این طیف نباشیم.