فاش نیوز - موجموج خزر از سوگ سیهپوشاناند
بیشه دلگیر و گیاهان همه خاموشاناند
بنگر آن جامه کبودان افق صبحدمان
روح باغاند کز این گونه سیهپوشاناند
چه بهاریست؟ خدا را، که در این دشت ملال
لالهها آینة خون سیاووشاناند
آن فرو ریخته گلهای پریشان در باد
کز می جام شهادت همه مدهوشاناند
نامشان زمزمة نیمه شب مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشاناند
گر چه زین زهر سمومی که گذشت از سر باغ
سرخ گلهای بهاری همه بیهوشاناند
باز در مقدم خونین تو، ای روح بهار!
بیشه در بیشه درختان همه آغوشاناند
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی