فاش نیوز - با نام و یاد خدا؛ عجب بیدارباشی زده خون شهید؛ این بار از دامنهی «گنبدِ گیتی»
در زمان ما قدرت به علم و تکنیک تعلق دارد و همه چیز در تکنولوژی مسکن و مأوا گرفته است. اکنون تکنیک، ابزارهایی بیبدیل نیز برای حفاظت و حراست از مرزهای سرزمینی در اختیار قرار میدهد. البته گستردهترین کاربرد بخش دیجیتالی تکنیک نزد نسل نوظهور، ورود به فضای مجازی است. گویی در این جهان، معنای زندگی گم شده است و مردمان با سودای گذران عمر در فضای مجازی دلخوشاند و احیاناً آن را نشان کمال آدمی میدانند. در مورد قوم مغول، نکات زیادی شنیدهایم؛ اما کسی تأیید نکرده است این حادثهی هولناک در تفکر و شیوهی زندگی مردم ایران چه تغییری پدید آورده است. بنابراین به هیچ روی نمیتوان همچون رواقیون عهد باستان، از عقل خنثی و بیطرف و فاقد شور و احساس، بهره گرفت تا بتوان رنگهای درخشانی را که تابلوی زندهی جهان آراسته به آنهاست را تمام و کمال دید.
فرضیه:
با رشد به توانِ مجهولِ تکنولوژی، نخبگان قدرت با پیچیدهترین مسائل در رویکرد به «فناوریهای فکری» مواجه میشوند؛ چرا که مطلقاً نمیتوان از مزایای تکنولوژی چشمپوشی کرد. در جامعهی ایران شالودهی صورتبندی فرهنگی و سیاسی و اجتماعی بر این اصل بنیاد گذاشته شده که حکومت ابزار تحقق مقاصد دین باشد.
مهمترین تحول اجتماعی در جامعهی ایران معاصر، چرخش پارادایمیک در منبع قدرت، از حکومتِ طاغوت به برقراری نظامی مبتنی بر منابع معنوی و دینی، و قرار گرفتن سیاست و امر سیاسی ذیل احکام اسلامی است. برای نخستین بار دولت و حاکمیت براساس سنت معنوی اسلام تجربه میشود. بدیهی است بازگشت به حریم احکامِ الهیِ اسلامِ ناب و خالصی که بتوان دستورالعملهای آن را به اجرا در آورد، پیامدهایی را به دنبال داشت.
چنانکه مرحوم دکترفیرحی در کتاب «فقه و سیاست در ایران معاصر» خاطرنشان ساخته که مقاصد دین شامل حفظِ جان، مال، نسل، عقل و دین است. هرچند همانند الواح قدیمی، پیشرفتهای جدید لایههای قبلی را اندود میکنند، برخی خصوصیات آن را پاک میکنند و بر ضخامت بافت جامعه به عنوان یک کل میافزایند. اما رویدادِ سیلِ تازگی و تجدد با تکیه بر ابزارِ تمامعیار پردهدری، به قداستها، راز و رمز حریمها و حرمها هجوم برده و مرزها را برداشتهاند. بنابر پژوهش گیدنز و ساتن در جامعه شناسی، «برهنگی» در ملأ عام همواره مایهی شرم بوده و محصول «تمدن» نیست.
اکنون هویت ایرانی نیز مورد هجوم بیوقفه قرار دارد. بهویژه نوعی خاص از شاکلهی رفتاری نزد بخشی از نسل نوظهور به چشم میخورد که بهمثابه سبک زندگی پذیرفته شده و روایت خاصی را که برای زندگی شخصی خود برگزیدهاند، در اندیشه و اجتماع به نمایش میگذارد. با این وجود نتیجهی برخی پژوهشهای کیفی نشان میدهد که این بخش از نسل نوظهور، به شهادت رساندن نخبگان ایرانی را توهین به هویت ایرانی تلقی میکنند.
بدیهی است که استفاده از هر ابزاری میتواند تفکر و نگاه انسان را تحت تأثیر قرار دهد؛ مثلاً اختراع دستگاه خویش شخمزنی نوع نگاه کشاورز را به زمین تغییر داد؛ یا میکروسکوپ جهانهای جدیدی از کاوشهای ذهنی را پیش چشم دانشمندان گشود. اکنون فنآوریهای فکری بیشترین و پایدارترین تأثیر را بر فرآیند اندیشهورزی میگذارند.
اینک مردمانی از پارس که اگر دانش در ثریا هم باشد، عزمی راسخ در به دست آوردن آن دارند، برآنند تا از همهی ابزارهای فناوری فکری، برای پشتیبانی از فرآوردههای ذهنی و دانش روز حتی یک لحظهی کوتاه نیایند. یکی از دلایل اهمیت تأکید بر این امر این است که انقلاب الکترونیک در انتقال امواج، با استفاده و دخل و تصرف در زمان واقعی از طریق تکنولوژیهای جدید، موجب شده که سه صفت منتسب به ذات الهی، یعنی حضور همه جایی، آنیّت و بیواسطگی (نزدیکتر از رگ گردن)، صفاتِ ذاتیِ زمان شود. زمانی که اکنون جهانشمول و واحد است. ورود این غول فرنکشتاین (این ترکیب در جامعهشناسی تکنولوژی ناظر است به رویهی تاریک تکنیک و پیامدهای آن مثل هیروشیما، بوپال، چرنوبیل، حلبچه...) به عرصهی متافیزیک، بیش از همه بر فرهنگ، زندگی روزمره و سیاست تأثیری بنیادین میگذارد.
در «عصر ماشین هوشمند»، دشمن بدسگال تلهی خود را در پای درخت دانش فناوری اتمی کار گذاشت که شیری خوش یال و کوپال از بالاترین شاخسار پربارآن، که هم پاسدار مرزهای اندیشه و حریم و حیا بود؛ و هم راههای بهکارگیری جدیدترین دانش روز را به منظور حفظ مرزهای سرزمینی رصد میکرد. پژواک صدای افتادن این دکلِ عظیمِ دیدبانی، بخشی از نسل نوظهور جامعهی ایرانی را که همگی مهندسان خودآموز فضای سایبر هستند و قابلیتهای آن را به خوبی میشناسند؛ متوجه هویت ایرانی خود کرده است.
البته بیش از هر چیز، بهکارگیری اتوماسیون و تجهیزات الکترونیکی در دو ترور مهم اخیر(شهید قاسم سلیمانی و شهید فخری زاده) همهی دغدغهمندان را بیشتر از هر وقت دیگری متوجه تاریخ علم در ایران و منابع هویتی(ایرانی،اسلامی، جهانی) نموده است. در این زمان، علم به اطلاعات تبدیل شده و اطلاعات جهان را پر کرده و کار جهان با این اطلاعات که به صورت کالا در آمده است و خرید و فروش میشود، میگردد. مردمان هم به آن خو گرفتهاند و خو میگیرند و نمیپرسند که چرا زمانه چنین شده است و آدمی به کجا میرود؟»
هر چند به نظر میرسد بخش زیادی از هویت دینی از سوی گردونهی بیمهار تکنولوژی و صفحهی صاف وبی به یغما برده شده و کلیسای گوگل جای آن را گرفته؛ اما هویت ایرانی هنوز به اصطلاح رگ غیرتِ ایرانیِ بخشی از نسل نوظهور با سبک زندگی متفاوت را نیز برجسته کرده و به تأمل در پاسخ این پرسش واداشته که اگر دشمن بداندیش، با ماهیت حکومتداری در ایران «مشکلِ شناسایی» دارد، پس چرا حذف فیزیکی اندیشمندان نخبهی ایرانی که بیش از دیگران شایستهی پژوهش در زمینهی فنآوریهای فکری هستند را در دستور کار خود قرار داده است؟
نتایج پژوهشهای کیفی حاکی از این است که هر چند ممکن است بخشی از نسل نوظهور، برخی نامها، مثلاً دهلاویه را که در کلاس درس نیز خواندهاند، به راحتی به یاد نیاورند و یا در پاسخ به پرسشی در رابطه با قصهی دارا و سارا و غفلت از چرایی و چگونگی «نان» نداشتن آنها، شانه بالا بیندازند اما نام دماوند و امتزاج آن با اسطورههای کهن و هویت ایرانی را به خوبی بیان میکنند.
نتیجهگیری:
اکنون مبتکران فراسیاسی از درهی سیلیکون؛ استراتژیِ دستکاریِ نقشهمند اندیشهها را به عنوان مهمترین سرمشقِ تأثیرگذارِ تکنولوژی بر دین و شاکلهی رفتاری؛ ترسیم میکنند. سرمنشأ این اقدام را باید در تحولات بعد از رنسانس و بهویژه در مرکزیت یافتن نقش عقل در تعیین حقیقت، معنا و روشِ یک زیستِ ممکنِ بهتر برای انسان در جهان جستوجو کرد.
باشلار، فیزیکدان فرانسوی معتقد بود که روند تکامل علم پیوسته نیست؛ یعنی در هر دورهای دانش جدیدی شکل میگیرد و دانشمندانی بر روی اثرات و چگونگی بهرهوری از مزایای آن پژوهش میکنند، یکی از زمینههای پژوهشی «شهید محسن فخریزاده» نیز فیزیک بود. نکتهی تأمل برانگیز این که نامِ بزرگ مردِ ایرانی، بر زبان فردی فاقد هویت جاری میشود. به تعبیر مونتسکیو، بدبخت کسانی که میخواهند اهل کشوری باشند که آن کشور اصلاً به معنای واقعی وجود ندارد.
شلیک به اندیشمند ممتازِ عرصهی «فنآوریهای فکری» در حقیقت شلیک به تعالی فکر و اندیشه در دوران جاهلیت مدرن است. با بهرهگیری از اصل اول از اصول سهگانهی منطق ارسطویی میتوان گفت که این شلیک، ماهیت کشوری غاصب را که اصلاً وجود خارجی ندارد، بیش از پیش نزد بخشی از نسل نوظهور مشخص کرد. از لحاظ زمان نیز روز جمعه در جهانبینی مبتنی بر ادیان ابراهیمی(ع) روزی خاص محسوب میشود؛ بهویژه عصر جمعه. بنا بر برخی مطالعات فرهنگی اساساً جمعه، نویدبخش ظهور منجی عالم بشریت، حضرت مهدی(عج) میباشد. پرتوافکنی بر شاکلهی رفتاری و تیپ شخصیتی و حیات زیستهی شهید، از «به امیدی رسد امیدواری...» حکایت دارد.
اشاره به نکتهی اخیر به این دلیل اهمیت بیشتری دارد که این ترور، علاوه بر پراندن چُرتِ برخی از سیاسیون و متولیان امور فرهنگی، بخشی از نسل نوظهور را نیز به تأمل در کلان روال جاری و نسبت آن با فرهنگ و هویت ایرانی، اسلامی، وا داشته است.
این شهادت در واقع کلید فهم چرایی کشیده شدن میدان مبارهی سیاسی به میدان علم و اندیشه و فنآوریهای فکری است و فراتر از تلهی تنش ارزیابی میشود.
|دکتر سید مهدی حسینی