تاریخ : 1399,چهارشنبه 19 آذر12:30
کد خبر : 79370 - سرویس خبری : اخبار

اگر نمی شناسی، زخم زبان نزن!


اگر نمی شناسی، زخم زبان نزن!

شما که کم غنیمت جنگی نگرفتید! و گویا دیوار کوتاه تر پیدا نکردید، خوب حق دارید هرچه به این دیوار بکوبید، (آخ) نمی‌گوید.

جانباز مرتضی قنبری وفا

مرتضی قنبری وفا - سهم بچه‌های جنگ از انقلاب و جنگ: همون سهمیه‌ی دانشگاه، خودرو، مسکن و اشتغال، به اضافه ویلچر، پای مصنوعی، چشم مصنوعی، عصا و واکر و همچنین ریه‌های انباشته از گاز معطر بیک فرانسه، گاز خردل و گاز ساردین و کپسول اکسیژن، ده نوع اسپری مختلف ریه.

 حالا دیگه خیلی سخته می‌شنویم ‌شما که کم غنیمت جنگی نگرفتید! و گویا دیوار کوتاه تر پیدا نکردید، خوب حق دارید هرچه به این دیوار بکوبید، (آخ) نمی‌گوید. یک عمر درد و رنج را به جان و دل خرید، به قیمت از دست دادن سلامتی خود، بزرگترین نعمت خداوند. چه کسی حاضر است یک میلیارد بگیرد و چشمانش را بگیرند؟! هر کس می‌گوید من حاضرم، دروغگو است.

عزیز من راه جبهه که بسته نبود، باز بود، شما چرا نرفتید تا حسرت زندگی لوکس جانبازان بر دل شما نماند؟ به خداوندی خدا فقط کافی‌ست 24 ساعت با یک جانباز قطع نخاع هم اتاق شوید، تا اوج مرارت و رنج آنان را ببینی ولی در صورتشان فقط همیشه لبخند می‌بینید.

تا به حال حرف دل بچه‌های دو چشم نابینا را شنیده‌ای؟ اگر شما نشیده‌اید، من شنیده‌ام که می‌گفت: دلم می‌گیره، همه جا سیاه هست میرم ایوان، باز سیاهی، می‌رم حیاط، باز هم سیاهی، سیاهی و سیاهی و منی که مادرزاد نابینا نبودم و تا حدود 20 سال این ور تر، یا اون ورتر چشم داشتم، حرف‌های دیگری از درد دل بچه جانبازان که خودشان دوست ندارند دیگران بدانند.

آنها با خدا عشق بازی می‌کنند و دل را در پی معشوقشان به باد دادند. وقتی خودشان با نجابت گلایه نمی‌کنند، من چرا کاسه داغ‌تر از آش شوم؟ خودم ادعایی ندارم و فقط تو بیمارستان‌ها آنها را با انواع وسایلی که به خود بسته اند، دیده‌ام و هرگز با دیدن شرایط آنها خودم را با آنها برابر نمی‌دانم، چون ایمان این همه صبر و توکل آنها را ندارم.

 اگر پشت ویلچر یک جانباز قطع نخاعی را نگرفته‌ای اصلاً مهم نیست، فدای یک تار مویت، اما تو را به خدا بهش زخم زبان نزن، حتی"تو" هم نگو بهش، روحش می‌خراشد و روانش در هم می‌ریزد. او نیازی به تمجید و خودستائی ندارد، ولی اما تحمل نیش و کنایه را هم ندارد.

پس اگر از وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور رضایت نداری، به پای او ننویس، چون خیلی سخته او تاوان بی‌لیاقی و بی‌کفایتی بعضی از مدیران کشور را پس بدهد.

اگر حرف‌هایم برایت مبهم و ناخوانا است، یک عکس از دوران جوانی‌اش را قبل از جانبازی ببین. همون پاهایی که یک روز علم مسجد در روز تاسوعا و عاشورا را تحمل می‌کرد، حالا توان تحمل وزن خودش را هم ندارد. می‌دانی چرا؟ چون اون نشست تا تو بلند بشی و بایستی. حالا شما خودت هستی و وجدانت، شما خودت مقایسه و محاسبه کن.

والسلام