تاریخ : 1399,یکشنبه 23 آذر16:29
کد خبر : 79505 - سرویس خبری : مسائل و مشکلات ایثارگران

درد دل این روزهای یک رزمنده دلگیر!



اکبر کاشانی حصاری - خدمت همه زحمت کشان وحق طلبان این قشر که نامشان به نظر این حقیر. شیرمردان هشت سال دفاع مقدس از وطن ودین وناموس ایران زمین است .واز نظر مادی هیچ قیمتی نمی توان بر ایثار و فداکاری این عزیزان گذاشت. آنان که ادعا دارند. مردانه پا پیش گذاشته ویک امتحان و محک از خود بگیرند. سوزنی بردارید و از کف دستتان فرو برید؛ تاازپشت دستان نوک سوزن بیرون بیاید و بعد برای این قشر بی ادعا تصمیم بگیرید.

مگر تا به حال کسی بابت زحمت کشیده اش ادعای داشته. میان این عزیزان زحمت ها را درجه بندی نکنید. مثال یک خودکار برای نوشتن اگر یکی از اجزایش نباشد .قابل وقادر به نوشتن هست. نوک نداشته باشد و یا میله ای نازکی که دران جوهر ریخته می شود. اگر نباشد چه می شود.

در آن هشت سال همه دست در دست یکدیگر از جان مایه گذاشتن وهمدیگر را برادر خطاب می کردند..از فرمانده لشکر تارسد به یک رزمنده ساده .اگر پشتیبانی و یکدلی ایفای خدمت هر رزمنده درجایگاه خدمت رسانی پرارزش وصادقانه وپیشی گرفتن از یکدیگر نبود.چی پیش میامد. اینان همان های هستند.که سینه خود راسپر دفاع از همسنگر خود می کردند. و با یاد خالق خود.ذکر یاحسین(ع) سالار شهیدان. بدن را مقابل کالیبر ۵۰ دشمن می دادند. که گاهی تیکه های بدن آنان را نمی شد پیدا کرد. به خدا بعضی از دردها را نمی شود بر زبان آورد. نکنید با ما این چنین .

ما شاگردان مکتب امام ره وسوگندخورده وپیرو راه حسین( ع) هستیم. روی سخنم به کسانی که چشم بر حق طلبان و خداترسان بسته و خود در رفاه کامل و شرایط انچنانی و بعد از سی سال از گذشت جنگ خانمان سوز تازه یاد این قشر افتاده اند. آن هم بااین ساز و آواز .که قانون درسال فلان  تصویب کرده وحالا خبر خبر می خواهد اجرا شود. آن هم یکی این درصد باشه .یکی آن درصد. تا اثبات نشه مگر میشه .

دردم این است. روزی روزگاری جنگی شد رفتیم و صادقانه و برادروار دست در دست برای دفاع از دین وشرف وناموس و وطن.وهریک از دیگری پیشی می گرفت برای ایثار وشهادت. خوشا به حال انان که رفتن و این روز ها را ندیدند.ماهم جامانده های آن قافله خدا ما را برای گرفتن ازمایش سخت نگه داشت. برای بعد از جنگ .تا به ما اثبات کند. ای خلق خدا اگر شما به یکدیگر رحم کنید ویک رنگی راپیشه کنید. در حق یکدیگر. جایگاهی بهتر در بهشت جنت دارید. روزها گذشت و ماه ها وسال ها و سال ها از آن روزگار گذشت.

درطول گذر مصیبت و سختی و تلخی همنوع خود را دیدیم و چشم بستیم و گذر کردیم. تا در رسیدن به زرق و برق دنیا پیشی وپیش تر باشیم و همدیگر را خواسته و ناخواسته زیر پا به عناوین مختلف لگد مال کرده و خودمان به خودمان رحم نکرده و فقط بالادست خود را می دیدیم و پا روی سر پایین دستی و بیشتر داشتن و کبر و غرور جامعه را آلوده کرد و مثل جنگلی که آتش می گیرد. تر و خشک باهم می سوزند. یکی از شکم سیری و دیگری از گرسنگی. آیا آن پاکی وصداقت ها ویکدلی و باهم برادر وبرابر بودن ها چه کسی فکرش را میکرد به اینجا و نابرابری ها برسد.

من با هر توان و ناتوانیم تا سال نود کشان کشان و آبرومندانه در میان مردم آبروداری کردم و نبود کار و فشار اقتصادی وفقر مادی وبی سر پناهی و بی فکری مسئولین دنیاپرست. چنان در خاک و وطنم از زندگی و کانون گرم خانواده ام جدایم کرد. هم من و هم دیگر اعضای خانواده ام را متلاشی کرد. حرف این است چه دردی بالاتر از این درد برای یک مردی که روزی برای دفاع از ناموس و شرف و دین و وطنش. از جانش مایه گذاشته و هر چه به خاطر حفظ آبرو نزد خانواده و جامعه خود پنهانی نزد مردان قانون و قانون گذار فریاد زدم. گوش شنوای نبود. حالا منم و یک عمر شرمندگی و شرمساری با دیدن هر یک از اعضای خانواده.

آتش از درون می سوزاندم و نگاه آنان از بیرون و روزی صد هزار بار از خدای خود طلب مردن که دو روز اینجا و دو روز آنجا سر بار دیگران شدم. خدای ما به گفته خودتان معسر بگیر و گدایان بزرگه. فقط بدانید با دادن. یک پنجم از حقوق های ده و یا پانزده میلیونی شماها من و امثال من هم می توانستیم قناعت کرده و آبرومندانه از این گذر زمان عبور کنیم. دیگر دادن وعده و وعید تا کی؟ عده ای دق کردند و رفتن و سهم ما هم. شده نوش دارو بعد از مرگ سهراب یا سیانوری بهر رفتن. درد را کسی می فهمد یا بر سرش آید و یا از نزدیک ببیند و لمس کند. من همیشه دعایم این است خداوندا. ای واژه کمر مرد شکستن را که فقر مادی است بر دشمن من هم نده.

 از همه شما سروران و بزرگواران طلب بخشش و التماس دعا دارم و قصدم بی احترامی به شخص و ارگان خاصی نبوده و نیست. فقط گوشه ای از درد من و امثال من در این جامعه اسلامی است. قانونی که نوشته و تصویب شده من نه به عنوان یک رزمنده، یک ایرانی و هموطن حق زندگی آبرومندانه طبق قانون را نداشته و ندارم. اگر خواستید من و امثال مرا قضاوت کنید. خودتان را در این شرایط یک ماه قرار دهید و بعد قضاوت کنید.

 حق یار و یاوتان باشد. گذشت سی سال واندی هر چندبار...این چند صبا هم با هر... می گذرد قیامتی هم هست. و پل صراط . آن زمان ما از حق خود نمی گذریم و به آن ایمان داریم.