جانباز سید امیر حسینی یکی از جانبازان مدافع حرم عراقی است. او از رزمندگان جنبش مقاومت اسلامی نجباء است که داوطلبانه برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) راهی سوریه شد و در سال 2013 یعنی هفت سال پیش در شهر حلب از ناحیه نخاع مجروح شد. این جانباز عراقی در ایام عزاداری نخستین سالگرد شهادت سپهبد شهید قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس، معاون رئیس سازمان الحشد الشعبی عراق در گفتگو با تسنیم از خاطره دیدارش با ابومهدی روایت می کند.
او می گوید: در مرکز درمانی رسول اعظم(ع) بغداد که زیر مجموعه مدیریت بهداشت حشد الشعبی است، بودم که حاج ابومهدی به این مرکز آمد. ظهر شده بود و کمی بهتر شده بودم. برای اقامه نماز ظهر رو به قبله نشسته بودم که دوستم آمد و خبر از حضور ابومهدی به مرکز ما را داد و گفت که نمازش هم تمام شده.
از شدت خوشحالی ضربه ای به دوستم زدم و گفتم که: «حقیقت را بگو. قسم بخور که ابومهدی در اینجا نماز می خواند.» به سمت پنجره رفتم و حاج ابومهدی را دیدم که نماز می خواند. از خوشحالی فریاد زدم و گفتم: «حاجی اینجاست!» گوشی ام را برداشتم و عکسی از بالا از ابومهدی گرفتم در حالی که او نماز می خواند.
بعد از اتمام نماز، طبقه پایین و به سمت حاجی رفتم. جمعیت کثیری را دور حاجی دیدم و حاجی داشت روند درمانی بچه ها را پیگیری می کرد. چند دقیقه بعد به اتاق دکتر رفتم و پس از لحظاتی حاجی هم به اتاق آمد و به من گفت: «چطوری فرزندم؟» گفتم: «الحمداله خوبم.» دستی روی سرم کشید و از من پرسید: «از کدام ناحیه جانباز شدی؟» گفتم: «از پا»
به من گفت: «تو قهرمانی. چه چیزی نیاز داری؟» گفتم:«من می خواهم خانه ای بخرم.» گفت: «چقدر نیاز داری؟» گفتم: «فلان مبلغ» گفت: «در خدمتم.» درحالی که حاجی داشت برای امور دیگر از اتاق خارج می شد به او گفتم: «حاجی ممکن است شما را ببوسم؟» خندید و گفت: «البته» این خاطره زیبا هیچ وقت از ذهنم نمی رود.
چند روز بعد شخصی از مدیریت بهداشت با من تماس گرفت و گفت: «مبلغی که از حاجی می خواستید، آماده است. بیایید و بگیرید.» و من خیلی گریستم از اینکه حاج ابومهدی بعد از شهادت هم هنوز به فکر ماست.