تاریخ : 1399,چهارشنبه 24 دي12:30
کد خبر : 80106 - سرویس خبری : مقاله و یادداشت

پدیدار شناسیِ علمِ فرمانش و مجازی سازی


پدیدار شناسیِ علمِ فرمانش و مجازی سازی

انسان بندرت متوجه این واقعیت می‌شود که ابزارهای ارتباطی تاچه حدّ و با چه کیفیت، در چگونه دیدن جهان هستی و نحوه‌ی استنباط او از گیتی دخالت دارد. اکنون یک فرایند دیالکتیک فرهنگی در حال وقوع است و به نظر می‌رسد جامعه‌ی ایران در مرحله‌ای قرار گرفته است که باید گام بلند خود را به سوی یک تنوع فرهنگی بی‌سابقه بردارد.

سید مهدی حسینی

فاش نیوز - بانام و یاد خدا؛ انسان بندرت متوجه این واقعیت می‌شود که ابزارهای ارتباطی تاچه حدّ و با چه کیفیت، در چگونه دیدن جهان هستی و نحوه‌ی استنباط او از گیتی دخالت دارد. اکنون یک فرایند دیالکتیک فرهنگی در حال وقوع است و به نظر  می‌رسد جامعه‌ی ایران در مرحله‌ای قرار گرفته است که باید گام بلند خود را به سوی یک تنوع فرهنگی بی‌سابقه بردارد. چنانکه مشهود است تکنیک بسان گلوله‌ای آتشین به تنگ بلورین فرهنگ اصابت کرده و آن را هزار قطعه کرده است. این امر بسیار پیچیده‌تر از «جدالِ میان بساط کهنه‌ی قدما و طرح نوِ متأخرین» است که  در دوره‌ی معاصر مشاهده کردیم.

مفروض است که:

تکنیک با تبدیل جادوی نگارش به جادوی الکترونیک، بیش از هر چیز، فرهنگ شفاهی(زبان گفتاریِ) بخشی از نسل نوظهور جامعه‌ی ایران را تحت تأثیر قرار داد. اساساً ارتباطات رایانه – واسط، برخی از ویژگی‌های «نحوی» عجیب و نامأنوس را به نمایش می‌گذارد؛ ازجمله شمایل‌های عاطفی، قراردادهای همدلانه و سرنام‌ها را ...؛ همانطور که زبان و گفتار همواره قادر است محتوایی خاص از محاوره و افکار عامه را شکل دهد، تکنیک نیز قادر شده  تا محتوای ویژه‌ی خود را به افکار و بیان عامه تحمیل کند و به دنبال آن، نوع تفکر و شیوه‌ی تبیین و توان احساسی و عاطفی افراد را تعیین کند.

در جهان جدید یعنی جهان چهارم، که به تعبیر «کاستلز» از دل سیاه‌چاله‌های حذفِ اجتماعی در سراسر جهان پدیدار شد،  یکی از بدیهی‌ترین امور، امکانِ هم‌کنشیِ فعال افراد از رهگذر رسانه‌های نوپدید که نگرش‌ها را دگرگون ساخته‌است، و بسان خطابه‌ای سازمان‌یافته، و امکان جابه جایی کلمات و تصاویر، نوعی سواد یا فرهنگ نوین خلق کرده‌است. امکانات الکترونیک و سایبرنتیک برای گسترش فرهنگ جدید، جماعت‌های تازه به وجود آورده‌است.

اگر از بحث سقوط و زوال عصر صنعت چاپ و کتاب و طلوع و رواج رسانه‌های نوپدید بگذریم و به قول «نیل پستمن»، جابه‌جایی غم انگیز و غیرقابل‌جبرانی را که این دگرگونی در معنا، مفهوم و محتوای افکار عمومی و نیز گفت و گوها و محاورات مردم ایجاد نمود، همین‌طور محتوا و مایه‌های سیاست و مذهب و آموزش را متحول کرد را نادیده بگیریم، نقطه‌ی عزیمت ترکتازی تکنیک را باید تولد علم فرمانش در 1940 در آمریکا، همچنین فرایند مجازی‌سازی باید دانست.

بنا بر فرض بنیادین فوق، پرتویی بر دو عامل دگرگون‌ساز اندیشه در دوره‌ی معاصر می‌افکنیم:

الف: علم فرمانش یا ««Cybernetic

دیدگاه نظام‌محور سایبر با پرداختن به الگوها و فرایندها، معرفت‌شناسی فرمانشی را جایگزین شیوه‌های معمول دانستن و تفکر می‌کند. از حیث تاریخی در اوایل1940 و در جریان یک سلسله کنفرانس میان‌رشته‌ای که از سوی ریاضی‌دانان و برخی از دانشمندان علوم اجتماعی در نیویورک مطرح شد، هدف آن در ابتدا مطالعه‌ی تنظیم و کنترل ارتباط و مشکلات مربوط به موشک‌های هدایت‌شونده بود؛ و بر مکانیسم‌های بازخورد تمرکز داشتند.

ریاضی‌دانی بنام «نوربرت واینر» که اصطلاح علم فرمانش را باب کرد و بازیگر اصلی سیر تحول رایانه‌ها شد، با تأکید بر پردازش اطلاعات و طرز عمل مکانیسم‌های بازخورد و تمرکز برکنترل نظام‌های ساده و پیچیده، معتقد بود علاوه بر بحث ارتباط و کنترل در دنیای ماشین‌ها، سایبرنتیک قادر است معرف ارتباط و کنترل در دنیای انسان‌ها نیز باشد.

پژوهشگران علوم فیزیکی و اجتماعی به‌تدریج به دنبال این موضوع رفتند که این نظام‌ها یا مفاهیم فرمانشی را در حیطه‌هایی به کار برند که در آن‌ها موجودات زنده و غیرزنده تحت حاکمیت و اداره‌ی حلقه‌های بازخوردیِ خودتنظیمی در آیند، تا اشتباهات و انحرافات نظام‌ها اصلاح شود  و نظام‌ها ثبات خود در فرایند دستیابی به هدف برنامه‌ریزی‌شده را باز یابند.

در همین راستا، حتی «وینر» صورتبندی مجدد سازه‌های روانشناسی (برای مثال ایده‌ی ناهشیاری فروید) به زبان پردازش اطلاعات را شروع کرد و پژوهشگری دیگر بنام «گریگوری بیتسون» که برخی از مفاهیم ریاضی و مهندسی را در علوم اجتماعی و رفتاری به کار بست، دریافت که علم فرمانش با تأکید بر مکانیسم‌های بازخوردیِ خوداصلاح‌گر، به جدایی ناپذیری ثبات و تغییر اشاره دارد. [ثبات و تغییر، دو روی یک سکه هستند. همه‌ی تغییرات در واقع تلاش برای قدری ثبات است ...]

 بیتسون طرز استفاده ازاصول علم فرمانش در فرایندهای ارتباطی، ازجمله فرایندهای ارتباطی مرتبط با آسیب‌شناسی‌ روانی، را شرح و بسط داد. او سعی می‌کرد بفهمد خانواده‌ها در فرهنگ‌های مختلف چطور دنبال ثبات می‌گردند.

ب: مجازی‌سازی

همان‌طور که طبیعت در نتیجه‌ی صنعتی‌شدنِ بی‌ملاحظه در معرض نابودی است، فضای صوَر نیز به علت هجوم تصاویر ترکیبی و مجازی، که فضای پیوند روح و جسم را از جایگاهِ «طبیعی» انطباقشان بی‌بهره کرده‌ است، در حال ویرانی است.

هرچند پرداختن به پیچیدگی روزافزون این پدیده‌ی شگفت‌انگیز که با ایجاد دنیایی شهر فرنگ‌وار و چندوجهی، شیوه‌ی هستی انسان را از بیخ  و بن دگرگون کرده و تصورات محکم او را از هویت و مکان و زمان درهم‌ پاشیده؛ اما در اینجا مجال آن نیست که همه‌ی ابعاد این امر را شرح دهیم.

 «پیر لوی» در کتاب «مجازی چیست» مجازی‌سازی را اینطور تعریف می‌کند: «مجازی‌سازی حرکتی فراگیر است که علاوه بر اطلاعات و ار تباطات جسم، چرخش اقتصادی، حساسیت‌های جمعی و کاربرد هوش را نیز در برمی‌گیرد. مجازی‌سازی حتی به شیوه‌های با هم بودن ما نیز دست‌درازی کرده است... هرچند دیجیتال کردن پیام‌ها و گسترش سپهر اطلاعات(سایبر اسپیس) در جهِشِ در حال انجام، تأثیری حیاتی دارند، موج مجازی سازی از حیطه‌ی اطلاعات بسی فراتر می‌رود.»

«مایکل هایم» در کتاب «متافیزیک واقعیت مجازی» معتقد است مجازی‌سازی چیزی بیش از تغییر شیوه‌ی زندگی است. مجازی سازی در اصل، گونه‌ای جابجاییِ هستی‌شناختی است و ما را به سوی اقلیمی دیگر از هستی می‌برد. گویی زمین زیر پای ما دهان باز می‌کند؛ گویی زمینه‌ای که گونه‌های شناخت و هستی ما در آن ریشه دارند، زیر و زبر می‌شود و ما را به سوی قاره‌ای ناشناخته پرتاب می‌کند.

ویژگی قرن بیست‌ویک آن است که شبکه‌های ارتباطات، وجود فضا‌های مجازی را ممکن می‌سازند که سابق بر این، تنها در رؤیاها و تصورات وجود داشتند. این شبکه‌ها دنیاهایی در حال بنا را تحقق می‌بخشند که در آنها ما بی‌آن‌که جای مشخصی داشته باشیم، خود را باز می‌یابیم و جابه‌جا می‌شویم.

می‌توان گفت که مجازی‌سازی، روایت کلاسیک را در معرض امتحانی سخت قرار می‌دهد؛ زیرا در مجازی سازی، وحدت زمانی هست، اما وحدت مکانی وجود ندارد؛ چرا که شبکه‌های الکترونیکی، کنش متقابل را در زمان واقعی محقق می‌کنند.

البته در مجازی‌سازی، همزمانی، جایگزین وحدت مکانی می‌شود و ارتباط متقابل، به جای وحدت زمانی می‌نشیند؛ پس طبیعی است خروج از «اینجا» یعنی بیرون رفتن از مختصات زمانی – مکانی را «یکی از شاهراه های مجازی سازی» محسوب کنیم.

بجای نتیجه‌گیری:

الف: قائل بودن به این امر که ارتباط و کنترل در دنیای ماشین‌ها، و سایبرنتیک قادر است معرف ارتباط و کنترل در دنیای انسان‌ها نیز باشد، غفلت از از این امر را به دنبال دارد که چشم‌انداز اطلاعاتی‌ای شکل بگیرد که اولاً قادر نباشد برای اموری که هنوز به شکل الکترونیک درنیامده‌اند، برنامه‌ای مناسب تبیین کند؛ ثانیا و بدتر از آن، ندیدن آن چیزی است که به دلیل سرشت خود اصلا کمیت‌پذیر نیست. انسان از رهگذر ماهیت سایبرنتیک، با "ترک زندگانی پر صلح و صفای آغوش طبیعت"  و آن سادگی روستایی، و ریشه‌دار در مکان، و تعلق خاطر به تاریخ از راه حفظ سنت‌ها و آیین در اندیشه‌ی هایدگری، و آن سامانی که صرفاً بر احساسات طبیعی مهربانی، خیرخواهی و نوع‌دوستی، مهر و عشق مبتنی بود، و هیچ کانونی بهتر از آن برای حفظِ اعتبار انسان‌ها مناسب نبود، تن به عواقب نوگرایی داد.

  به‌راستی چگونه می‌توان اموری صرفاً انسانی چون مهربانی، خیرخواهی و نوع‌دوستی، مهر و عشق و ... را در چارچوب علم فرمانش قرار داد؟

ب: شاید بتوان «پل ویریلیو» را از مهمترین کسانی معرفی کرد که خطرات فاجعه‌بار پدیده‌ی مجازی‌سازی را پیش از دیگران افشا‌کرد. نخستین و اصلی‌ترین انتقاد ویریلو به مجازی‌سازی، که به اعتقاد او وقوع حادثه‌ای فراگیر و عمومی را در پی‌خواهد داشت، بینش متافیزیکی آن است: ایجاد زمانی واقعی، بدون ارتباط با زمان تاریخی؛ یا به عبارت دیگر، جهانی‌شدن زمان حال.

 سرتاسر تاریخ در زمانی محلی و در مکانی معین به وقوع پیوسته است. اساساً مفاهیم کلی زمان و مکان از زمان ارسطو تا پیش از فاجعه‌ی مجازی‌سازی، مقولات فهم نامیده می‌شدند. این مفاهیم پاسخگوی کلی‌ترین خاصیت اشیا و رویدادها بوده و همواره در حکم قالب‌هایی استوار، اندیشه را در بر گرفته‌اند. شأن قدسی این مفاهیم همواره از مهمترین موضوع‌های مطالعات فرهنگی در جهان بینی‌های مبتنی بر ادیان ابراهیمی(ع) بوده است که مع‌الاسف در نیمه‌های قرن بیستم با شالوده‌شکنی دریدایی بیشترین خسارت را دید ...

 چگونه می‌توان به چیزی اندیشید که در زمان و مکان نباشد؟ به اعتقاد ویریلیو، از دست رفتن این دو جزء اساسی پیوند عمیق انسان با زمین یعنی زمان با سه وجه گذشته و حال و آینده‌ی آن، و مکان با سه وجه عزیمت، سفر و مقصد، عواقبی بی‌نهایت زیانبار دارد.

سخن آخر اینکه، در سپیده‌دمان دهه‌ی توفانیِ 2030 توانِ بالقوه‌ی مجازی‌سازی به‌طور بی‌سابقه و حیرت‌زا بی‌نظمی و سنت‌گریزیِ جامعه را شتاب می‌بخشد. این خطر دائمی وجود دارد که دسترسی خیره کننده به اطلاعات چشم‌ها را بر دقتِ اطلاعات ببندد.

| دکتر سید مهدی حسینی